![]() |
دیگه حس خوندن ندارم... - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ |
RE: دیگه حس خوندن ندارم... - farahani7 - 22 مهر ۱۳۹۱ ۰۳:۱۸ ب.ظ
(۱۹ مهر ۱۳۹۱ ۱۱:۴۱ ب.ظ)netsupport نوشته شده توسط: نمیدونم چم شده!سخنرانی های دکتر فرهنگ رو در رابطه با هدف و موفقیت از اینترنت دانلود کنید کمک میکنه. اینکه همش به کتابا نگاه کنید و حسرت بخورید که چرا دوس دارید بخونیدشون ولی حسشو ندارید مشکلی رو حل نمیکنه به خودتون بگید فقط الان این یک صفحه رو میخونم وقتی خوندید بگید که حالا صفحه ی بعدی رو هم بخونم ولی اگرهم همون یک صفحه رو خوندید کلی انرژی بهتون میده چون دوباره شروع کردید ![]() (۱۹ مهر ۱۳۹۱ ۱۱:۵۶ ب.ظ)ana_ana نوشته شده توسط: منم مثل شما هم نمیدونم چیکار کنم من تازه وارد مانشت شدم اینطوری نگید ![]() من کلی از حرفای بچه ها و خود این سایت انرژی گرفتم هرچند که امسال کنکور ندارم(البته قصدشو دارم که شرکت کنم ازمایشی)ولی باز کلی روم تاثیر داشت. (۲۱ مهر ۱۳۹۱ ۰۲:۴۷ ب.ظ)asusx59sr نوشته شده توسط: مگه شما روزای جمعه استراحت ندارین؟ برای یه کنکوری که روز جمعه و غیر جمعه نداره!هروقت خسته شدی باید یکم استراحت کنی این درستشه! ![]() نه اینکه صرفا چون جمعه هست باید استراحت کرد حتی اگر حس درس خوندن هست (۲۲ مهر ۱۳۹۱ ۱۲:۵۶ ق.ظ)آرتا نوشته شده توسط:(22 مهر ۱۳۹۱ ۱۲:۴۶ ق.ظ)shobair87 نوشته شده توسط: برا من خوندن برا ارشد کلا تفریحه!! نه اینکه تفریحانه بخونم! یعنی اینکه به خودم سخت نمیگیرم بدون استرس! اما از طرفی انگیزه هم دارم خوندن درسی که چند سال باهاش بودید ضرر نداره! حداقل برای قوی تر شدن پایه های دانش مدرکتون مفیده!! پس چه تفریح مفیدی دارید! ![]() بنظرم ادم اگه حسش نیاد بخونه خوبه که یسری عامل تو ذهنش بیاره که یجوری ترغیبش کنه به خوندن مثلا بگه که پدرو مادرم دوس دارن بچشون فلان بشه و.... برا من موثر بوده این روش! |
RE: دیگه حس خوندن ندارم... - younes - 23 مهر ۱۳۹۱ ۱۲:۰۴ ق.ظ
(۱۹ مهر ۱۳۹۱ ۱۱:۴۱ ب.ظ)netsupport نوشته شده توسط: نمیدونم چم شده! نخون داداش من ، درس نخون ، ببین آخرش کی ضرر میکنه ، منی که واسه پن شش ساعت شبی که میخوابم هم هنوز میگم کاش کمتر میخوابیدم تا میتونستم بیشتر بخونم ،قبول هم نشم فدای سرت ، فقط وجدانم راحت میشه و فردا روز جرات نمیکنه بهم بگو یونس تو تلاش نکردی نه من همه ی سعی امو میکنم آره ببین من ضرر میکنم یا تو ،به جای این که خودتو نفرین کنی بشین درستو بخون برادر ، این حرفا چیه ، این بهونه ها چیه ، خوب آدم هرچی که باشه اگه برنامش یکنواخت باشه کسل کننده میشه یه تغییری تو برنامت بیار یه دو روز درس نخون برو تفریح بعدش یه کتابی نوشته ایی چیز مثبتی بخون باور کن فقط نگرشتو مثبت کن هم میتونی بخونی هم راحت قبول میشی ، الان وقت کم آوردن نیست ، چرا شما اینقد بی اراده بازی در میارین ، نکنین تو رو خدا این کارا رو . بشین یه کم منطقی فک کن ، درس نخوندن الان توی این شرایط ====== با قبول نشدنه ، اگه کل ۶ ۷ ماه قبل رو درس بخونی اما این برهه از زمان کنکور رو درس نخونی دیگه هیچی اما برعکس اون چن ماه رو اگه نخونده باشی و فقط همین چهار ماه رو خوب درس بخونی راحت قبول میشی. ببین عزیزم هیچکسی نمیتونه قبولی خودشو تضمین کنه ، آدم زنده ست با امید ، من ، تو ، همه ی کنکوریها تلاشمونو میکنیم ، نتیجه رو به خدا بسپار که خدا بهترین کارسازه ، کلام آخرم اینه که " لیس للانسان الا ما سعی :" نیست برای انسان جز آنچه تلاش کند " پس همه تلاشتو بکن و تردید نکن حتما به نتیجه میرسی. ببخشید اگه یه کم رک بودم. ![]() |
دیگه حس خوندن ندارم... - jeraldin - 23 مهر ۱۳۹۱ ۰۱:۰۷ ق.ظ
این حالت طبیعیه. برا منم موقع خوندن پیش میومد یه رنجی تعیین کنین مثلاً ٤ یا ٥ ساعت کمتر از حدی که تعیین می کنین ساعت مطالعه تون نشه. به دانشگاه های خوب فکر کنین بخدا الکی واسه خودمون شاخش کردیم آنچنانم سخت نیس از این سدکذشتن فقط مثل لاک پشت پیوسته حرکت کنین یه سرعتی هم برا خودتون تعیین کنین که برا همه متفاوته. از ته دلم براتون آرزوی موفقیت می کنم. |
دیگه حس خوندن ندارم... - ۸Operation - 24 مهر ۱۳۹۱ ۰۹:۴۱ ق.ظ
آموختن آسان نیست! خستگی هرآن در کمین است. آزرده میشوی، احساس شکست میکنی. شک میکنی که رها کنی و بگذری. میخواهی بر کناره روی و وانمود کنی که اتفاقی نیفتاده. امّا نه! تو بازنده نیستی که یک مبارزی! پیش از آنکه برنده باشیم باید بازنده باشیم. باید گاه بگرییم تا بتوانیم روزی بخندیم. باید آزرده باشیم تا روزی توانمند باشیم. اگر پیوسته بکوشی و ایمان داشته باشی، در پایان، پیروزی از آن تو خواهد بود!(آن دیویس) |
دیگه حس خوندن ندارم... - ایوب بلوچ - ۲۴ مهر ۱۳۹۱ ۰۸:۳۲ ب.ظ
برو درستو بخون چیزی واسه کنکور نمونده |
RE: دیگه حس خوندن ندارم... - raz1 - 25 مهر ۱۳۹۱ ۱۰:۱۴ ق.ظ
غذا را باید خورد درس را باید خوند |
دیگه حس خوندن ندارم... - bagherok - 01 آبان ۱۳۹۱ ۱۰:۳۳ ب.ظ
میتونی هروقت که بخوای یه developer خوب بشی (بعد چند سال (۱۰ سال) میتونی بگی یه developer حسابی شدی) دیگه کنکور نیست که سالی یه بار باشه. مگه چند بار میشه کنکور داد؟؟؟ برنامت رو عوض کن. یه تغییری توش بده. علاقه ایجاد کن. حتما با دوستات صحبت کن. ووو نمیدونم تو باید این وضعیت رو تغییر بدی. و به این فکر کن که الان چند روز بیشتر به کنکور نمونده و داری به تصمیم امروزت فکرمیکنی. دوس داشتی چه تصمیمی گرفته بودی همونو الان بگیر. |
دیگه حس خوندن ندارم... - reza899 - 03 آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۳۱ ق.ظ
اینکه آدم حس کنه دلش نمیخاد درس بخونه برای کسی که مطلع و آگاه نیست، کافی نیست برا اینکه درس خوندن را کنار بگذاره. احتمالا باید طبق حرفایی که دوستان زدن کمی آگاهیشو از شرایط فعلی بالاتر ببره تا بعد بتونه بهتر تصمیم بگیره. اما اگر فک میکنی که به وضعیت کاملا آگاهی و خب حس کلی نخوندن داری و خوندن اذیتت میکنه، باید یک بار از اول هدفت را با خودت مرور کنی. یا اینستکه هدفت برات رنگ باخته و یا کمرنگ شده. یا اینکه نیاز داری مجددا یادآوری کنی که راه سخته ولی هدف ارشمند. تصمیم و عمل کردن باید دقیق و به موقع صورت بگیره. اگر تو همین اوضاع تا روز کنکور بمونی هم رونده میشی و هم وامونده. |
دیگه حس خوندن ندارم... - sepidd - 14 آذر ۱۳۹۱ ۰۹:۵۸ ب.ظ
سلام دوستای خوبم.خواهش میکنم کمکم کنید.من امسال خوب نخوندم،شرایطم واقعا برای خوندن مناسب نیست.فقط یه اتاق برا درس خ داریم که اگه مهمون غریبه بیاد من باید تخلیه اش کنم.صبحها تو سرما میرم کتابخونه،خیای هم از خونمون دوره کسی هست که همیشه به هم امید و انگیزه ی درسی بدیم،همدیگرو راهنمایی کنیم،اگه امسال نشد برا سال دیگه میخونیم،و به حرف اطرافیان اصلا توجه نمیکنیم اگه کسی از صمیم قلب حاضره کمک کنه که همت کنیم و با هم برنامه بریزیم و پیش بسوی دانشگاه روزانه تهران |
RE: دیگه حس خوندن ندارم... - hadi_m - 15 آذر ۱۳۹۱ ۰۷:۳۴ ب.ظ
(۱۹ مهر ۱۳۹۱ ۱۱:۴۱ ب.ظ)netsupport نوشته شده توسط: ۲ سال تمومه که بخاطر ارشد برنامه های زندگیمو standby کردم اینم از آخر عاقبتش اگه سرکارم می موندم الان یه developer حسابی شده بودم ... لعنت به من با سلام خیلی وقت بود مانشت نیامده بودم یعنی از اول مهر راستش من خوب میتونم شرایط شما رو درک کنم چون من سال اول خیلی تلاش کردم و نتیجه خوبی نگرفتم و همتم رو برای سال بعد جزم کردم و سال بعدهم فقط به شریف و تهران فک میکردم که باز هم به اون چیزی که میخواستم نرسیدم و در نهایت روزانه یزد رو اوردم . تا دوماه اول اصلا یزد رو در حد واندازه خودم نمی دیدم و مث ادمی که سرخروده باشه میرفتم سر کلاس و می امدم باوجودی که یزد دانشگاه خوبی هست و اساتید اینجا واقعا قوی هستم اما ذهن من در گیر اسم شده بود و هدف من در شریف خلاصه شده بود و به خاطر همین بشدت دلسرد شده بودم . تا اینکه دیدم دارم از همه عقب میفتم و البته جریانش مفصله اما خودم رو جمع و جور کردم و دوباره روی هدفم متمرکز شدم و اینکه میخوام چیکار کنم و برای رسیدن به اون میدونم هر جا که باشم حتی در بدترین شرایط باز هم بهش میرسم . بعدضی وقتها ممکنه شکستهای قبلیتون شما رو مایوس کنه اما اینها همش یه مشت افکاار منفی و پوچه .رهاش کنید و به هدغتون غک کنید نه به شکست هاتون. موفق و پیروز باشین بدرووود |