|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۲ ق.ظ
کلی منتظر بودم نتیجه بیاد تکلیفم معلوم شه
معلوم نشد که هیچ ، سردرگم ترین آدمم الان
اصلا نمیفهمم روزام چجوری میگذره
فقط میخوام بگذره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - saeidkhan - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۶ ق.ظ
(۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۲۲ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: تو زندگی هر چند مدتی می شینم اتفاقهای مهم رو دوره می کنم می بینم اونچنان اراده خدا مسلط هست (شکر خدا) که حتی اونجایی که فک می کردم کاملن انتخاب با خودمه هیچ چیز جز اراده خدا نبوده
از حوصله مانشت خارج هست اتفاقهایی رو بگم فقط می گم دست خدا بالاترین دست هاست عزت و ذلت دست خودشه و بس. همون خدای یوسف، یوسفی که تو چاه انداختنش که ذلیل بشه ولی عزیز شد خدای ما هم هست
فقط کافیه زود قضاوت نکنیم و بهش اعتماد کنیم
گل دوم مسی رو یه بار دیگ ببین خوب میشی
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۲ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: (24 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۲۲ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: از حوصله مانشت خارج هست اتفاقهایی رو بگم فقط می گم دست خدا بالاترین دست هاست عزت و ذلت دست خودشه و بس
یکیشو بگو ، چون من دُز شَکَم رفته بالا حاجی
احسنت برادر 
منم بدم نمیاد یکیشو بدونم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - saeidkhan - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۲۸ ق.ظ
من دشمن تو و باورهای تو هستم، اما آماده ام در راه آزادی باورهایت، جان خود را فدا کنم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - artmiss - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۰ ق.ظ
(۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۲۵ ق.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط: من خود آن سیزدهم از همه عالم بدرم
واژه حق و حقوق حتی خود حقوق بشر خیلی بی معنی و مضحک هست
وقتی حق انتخاب قرنت,کشورت و جنسیتت و خانوادت و ظاهرت هیچ کدوم هیچ کدوم یک از حقوق سرنوشت ساز اصلی خودت نداشته باشی.. وقتی در گیر و بنده رفتار های یک مشت ادم نازیبا(متل) زندگی تو گره و پیچ در پیچ میشه...
من سال پیش خودم از شما برای انتخاب دانشگاه خوارزمی برا ارشد هوش خودم پرسیدم خواستم بگم فقط شما نیستی هرچقدر تلاش می کنی مثل هامون داریوش مهرجوی بیشتر فرو میری تو خودت داری هدر میری... جیغ خاموشی داری میزنی که هیچ کس نمی شنوه...
خواستم بگم منم مثل خودت هستم ولی شاید اما نمی دانم بدتر از تو...
۳ سال پشت کنکور موندم پدرم درومد بهترین شغل ها رو از دست دادم تا بتونم به هدفم برسم...
هر سال بدتر می شد نتایج.. سال اخرم که اومد نتایج وقتی دیدم اصلا خوشحال نشدم چون اینقدر خسته شده بودم از کنکور هیچ خرسندی نداشت... زدم رفتم... کاش اصلا قبول نمی شدم و نمی رفتم..
الان فهمیدم که خط سرنوشت من از دفتر بسته باز شده ... چون هر سری به یه دیوار بتنی بر می خورم ...
می خوام انصراف بدم... بعد این همه تلاش در بدر دنبال کار هستم ... تهران -کرج -کسی کار سراغ داشت پیام بده بهم
ممنون
شما که با صبر تونستین این مراحلو پشت سر بگذارین و الانم تو دانشگاه خوبی درس میخونین
دو سالم بیشتر نیست ارشد ، انصراف ندین و با علاقه موضوعی برای پایان نامه خود انتخاب کنین.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - saeidkhan - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۹ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: فقط
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
اصن حال می کنم باهاش عاشقشم 
خداکنه بهم برسین
اصلا همه عاشقا بهم برسن
از جمله تو و خدا
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۵ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۲۸ ق.ظ)saeidkhan نوشته شده توسط: من دشمن تو و باورهای تو هستم، اما آماده ام در راه آزادی باورهایت، جان خود را فدا کنم.
اینا همه شعاره!
تجربه ثابت کرده همه آدما متعصبن. و تعصبشون نمیذاره بقیه راحت حرفشون رو بزنن.
فرق نمیکنه یکی خیلی مذهبیه و متعصبه
یکی بدون مذهبه و متعصبه
یکی در حد نرمال مذهبیه و متعصبه
یکی به زبانش متعصبه
یکی به نژادش
و کلا شعار زیاده. شجاعت آدم ها انقدری نیست که بتونن به اینجور شعارها عمل کنن.
بحث شعار معار نیس
اینجا کسی هم بخاد عمل کنه نمیتونه
چون کشور اسلامیه و نمیذاره
کلا اسلام اینا یعنی قدغن
اگه اینطور نی بذارن هرکی هر طور میخاد باشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - saeidkhan - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۰۸ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۰۳ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ ق.ظ)saeidkhan نوشته شده توسط: بحث شعار معار نیس
اینجا کسی هم بخاد عمل کنه نمیتونه
چون کشور اسلامیه و نمیذاره
کلا اسلام یعنی قدغن
اگه اینطور نی بذارن هرکی هر طور میخاد باشه
توخود اروپا میتونه؟
مطمئن باشید اونجا هم بعضی حرفا رو نمیشه زد.
شما رو ارجاع میدم به قضیه اشتباه سهوی پرستار انگلیسی که مجری طنز برنامه استرالیا تغییر صدا داد و چون این پرستار بدبخت فکر کرد با کیت میدلتن حرف میزنه کل اطلاعات پزشکی اون رو داد. و چند روز بعد به قتل رسید و بعد قشنگ ماست مالی شد این قتل.
ولی اگر صرفا منظورتون اعتقادات و این هاست باز هم میشه نمونه هایی پیدا کرد که نتونستن حرفشون رو بزنن. فقط یه جستجو تو گوگل کافیه. اون هم نه تو منابع فارسی. تو خود رسانه های خودشون.
همه جای دنیا آسمون یه رنگه.
ایران از بالا تا پایینش ماس مالیه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alirezaei - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۱۲ ق.ظ
به مراد دل نمیرسی
زیرا در طلب سیر میکنی.
وگرنه همه ی مراد ها نثار نگاه تواند.
دست از طلب بدار
زیرا خدا با توست
تو با او نیستی.
خدا در اینجا و اکنون حاضر است
حضور او نزدیک تر از تو به توست
تو غایبی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A.M2015 - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۲۱ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ ق.ظ)saeidkhan نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۹ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: فقط
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
اصن حال می کنم باهاش عاشقشم 
خداکنه بهم برسین
اصلا همه عاشقا بهم برسن
از جمله تو و خدا
ایول    
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۴۲ ق.ظ
نمی دونم چرا نمیتونم تو قضیه رتبه بدم کسی رو مقصر بدونم جز خودم و با این فکر که تقصیر من نبود خودم رو یه جوری تسلی بدم. همیشه تو اشتباهات و شکست هام دنبال مقصر بودم این بار نه.
خیلی راحت میتونستم بگم سنجش مقصره با این آزمون هاش مثلا! یا بگم استادم مقصره با وجود اینکه میدونست ارشد دارم پروژه من رو تا اواخر مهر کش داد و وقت رو از دست دادم! مراقب حوزه امتحانیم حواسم رو پرت کرد! یا بگم استرس داشتم سر جلسه! یا حتی حکمت و مصلحت خدا رو ! یا هر بهونه دیگه ای واسه توجیه خودم. ولی هرچقدر فکر میکنم میبینم تقصیر هیچ کسی نبود حتی بحث حکمت و مصلحت هم نبود. مقصر خود ِ خودم هستم که نتونستم خوب همه چی رو مدیریت کنم و به اندازه کسایی که خوب نتیجه گرفتن تلاش نکردم.
فکر کنم جدی جدی انقدر بزرگ شدم که مسئولیت اشتباهات خودمو میتونم گردن بگیرم. همین هم خوبه. چون کمکم میکنه زود خودم رو پیدا کنم.
+ اوزو ییخیلان، آغلاماز. : )
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - arefeh.hp - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۴۷ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۴۲ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: نمی دونم چرا نمیتونم تو قضیه رتبه بدم کسی رو مقصر بدونم جز خودم و با این فکر که تقصیر من نبود خودم رو یه جوری تسلی بدم. همیشه تو اشتباهات و شکست هام دنبال مقصر بودم این بار نه.
خیلی راحت میتونستم بگم سنجش مقصره با این آزمون هاش مثلا! یا بگم استادم مقصره با وجود اینکه میدونست ارشد دارم پروژه من رو تا اواخر مهر کش داد و وقت رو از دست دادم! مراقب حوزه امتحانیم حواسم رو پرت کرد! یا بگم استرس داشتم سر جلسه! یا حتی حکمت و مصلحت خدا رو ! یا هر بهونه دیگه ای واسه توجیه خودم. ولی هرچقدر فکر میکنم میبینم تقصیر هیچ کسی نبود حتی بحث حکمت و مصلحت هم نبود. مقصر خود ِ خودم هستم که نتونستم خوب همه چی رو مدیریت کنم و به اندازه کسایی که خوب نتیجه گرفتن تلاش نکردم.
فکر کنم جدی جدی انقدر بزرگ شدم که مسئولیت اشتباهات خودمو میتونم به گردن بگیرم. همین هم خوبه. چون کمکم میکنه زود خودم رو پیدا کنم.
چه قدر شرایطی که گفتید مثل شرایط من بود
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۵۱ ق.ظ
من اینجا بس دلم تنگ است !
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟ بسان رَهنوردانی که در افسانهها گویند
.
.
.
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته، ندروده
به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزهست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزهست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا
می اندازیم زورقهای خود را چون کُل بادام
و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
که باد شُرطه را آغوش بگشایند
و می رانیم گاهی تند، گاه آرام
بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم
سلام دوستای عزیزم،یک سال از آخرین باری که اینجا بودم گذشته ؛ دلتنگ همه دوستان گلم هستم  
ان شالله زیر سایه حق پایدار و برقرار باشین 
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A.M2015 - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۰۷ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۴۲ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: نمی دونم چرا نمیتونم تو قضیه رتبه بدم کسی رو مقصر بدونم جز خودم و با این فکر که تقصیر من نبود خودم رو یه جوری تسلی بدم. همیشه تو اشتباهات و شکست هام دنبال مقصر بودم این بار نه.
خیلی راحت میتونستم بگم سنجش مقصره با این آزمون هاش مثلا! یا بگم استادم مقصره با وجود اینکه میدونست ارشد دارم پروژه من رو تا اواخر مهر کش داد و وقت رو از دست دادم! مراقب حوزه امتحانیم حواسم رو پرت کرد! یا بگم استرس داشتم سر جلسه! یا حتی حکمت و مصلحت خدا رو ! یا هر بهونه دیگه ای واسه توجیه خودم. ولی هرچقدر فکر میکنم میبینم تقصیر هیچ کسی نبود حتی بحث حکمت و مصلحت هم نبود. مقصر خود ِ خودم هستم که نتونستم خوب همه چی رو مدیریت کنم و به اندازه کسایی که خوب نتیجه گرفتن تلاش نکردم.
فکر کنم جدی جدی انقدر بزرگ شدم که مسئولیت اشتباهات خودمو میتونم گردن بگیرم. همین هم خوبه. چون کمکم میکنه زود خودم رو پیدا کنم.
+ اوزو ییخیلان، آغلاماز. : )
آفرین پونه جان. مطمئنم با این دیدی که داری خیلی زود موفق تر میشی و به اون چیزی که دوست داری میرسی. 
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - رتبه۱سال۹۴ - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ق.ظ
باران بزودی داره میره پی زندگیش
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۲۵ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۲ ق.ظ)barabox نوشته شده توسط: کلی منتظر بودم نتیجه بیاد تکلیفم معلوم شه
معلوم نشد که هیچ ، سردرگم ترین آدمم الان
اصلا نمیفهمم روزام چجوری میگذره
فقط میخوام بگذره
سلام دوست عزیز
به نظرم کنکور ارزش این حرفارو نداره
نهایتا موقع اعلام نتایج خیلی شوکه میشیم و یکی دو روز هم ناراحت
منم مثل شما کنکورو خراب کردم
الانم سه تا تصمیم میتونیم داشته باشیم
اول اینه کل قیدشو بزنیم و بریم دنبال زندگیمون
دوم اینکه بشینیم واسه سال بعد بخونیم
سوم هم اینکه ممکنه به اون دانشگاهی که میخواستیم نرسیدیم اما میریم یه دانشگاه دیگه، که اگه اینجوری باشه این مدت بشین زبان و پیش نیازای که لازمه رو بخون
پس میبینی که سر در گمی نداره
به قول آقای MShariati یه نفس عمیق بکش و خدا رو شکر کن
البته بعد از اون یکی دو روز ناراحتی، چون تو اون یکی دو روز احتمال فحش دادن بهش هم هست
حالا انشااله وقتی ازدواج کردی و بچه دار شدی اون موقع به ناراحتی الانت میخندی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ق.ظ)رتبه۱سال۹۴ نوشته شده توسط: باران بزودی داره میره پی زندگیش
|