25 آذر 1391, 01:39 ب.ظ
اول از همه اینکه بگم این روزها سرم بی نهایت شلوغ بوده و هست . و نرسیدم اون طور که قول داده بودم راجع به درس خوندن برای دوره جمع بندی و مرور مطلب جمع آوری کنم. (حتی باور نکنید نرسیدم که بهش فکر کنم)
اما چون قول داده بودم که کمک کنم به بچه ها سعی میکنم تو چند تا تاپیک تو این چند روز حرفهامو مختصر و مفید بزنم. امیدوارم به دردتون بخوره.
قبل از این که شروع کنم به نوع برنامه ریزی میخوام راجع به یه چیز خیلی مهم حرف بزنم:
مسیر یادگیری:
تا حالا به بندکفش بستن دقت کردید؟ یا به آشپزی کردن مامانهاتون؟ به رانندگی هاتون چطور؟ دقت کردید که موقع بستن بند کفش اصلا فکر نمیکنی؟ یا موقع رانندگی یه سری رفتار رو داری انجام میدی در حالیکه داری به چیز دیگری فکر میکنی؟ علت اصلیش به دلیل ساختار خاصی هست که مغز داره. مغز انسان جوری خلق شده که این توانایی رو بهش میده. در واقع بار اولی که بند کفش میبندی بهش فکر میکنی. بار اول که اشپزی میکنی هم همین طور هست و بار اول رانندگی هم همینطور. حال وقتی چند بار پشت سر هم رانندگی میکنی یا چندین روز پشت سر هم آشپزی میکنی (مثلا چهار بار در چهار روز برنج میپزی) اون وقت دیگه یاد میگیری. ولی اگه مثلا به فاصله هر شش ماه یه بار رانندگی کنی قطعا راننده خوبی نمیشی. وقتی شما یه مطلب رو چند بار تکرار میکنی یه مسیر یادگیری در ذهن ما نقش میبنده که این باعث میشه که بعدها بدون نیاز به تفکر این مسیر رو طی کنی. در واقع یک دسته سلول خاکستری گرد هم جمع آوری میشن و به شکل یه بسته در می آیند. آنگاه هر وقت نیاز به رانندگی داشته باشید ذهنتون میره سراغ اون بسته. بدون این که نیاز باشه انرژی زیادی برایش مصرف کنید...
حال برگردیم به کنکور. فرض کن قراره که یه تست مرتبه ها رو تو درس طراحی الگوریتم حل کنی. به نظرت کدوم روش بهتره
1-کل تستهای مربوط به طراحی الگوریتم رو سال به سال شروع کنیم حل کردن
2- درسنامه مربوط به مرتبه ها رو از چندین کتاب بخونیم.
3- تستهای مربوط به فصل مرتبه ها رو سال به سال شروع کنیم به حل کردن
4- مباحث مختلف مطرح شده تو فصل مرتبه ها رو مشخص کنیم بعد به ازای هر مبحث شروع کنیم تعدادی تست کردن. هر سری رو یه مبخث خاص تمرکز کنیم و چندین تست حل کنیم از اون مبخث
روش اول برای موقعی خوبه که کامل رو درس طراحی الگوریتم تسلط پیدا کردی ولی وقتی خودت میدونی کلی مشکل داری و به اصطلاح کمیتت لنگ میزنه سود که نداره هیچ کلی هم استرس و ناتوانیتو بیشتر میکنه
روش دوم که فقط تکرار مکرراته جون اغلب درسنامه ها چندان تفاوتی باهم ندارند و خوندنشون چیز جدیدی عاید آدم نمیکنه
روش سوم همون روشیه که همیشه در حال تکرارش بودیم ولی به دلیل اینکه اجازه تمرکز روی یه مبحث خاص رو به ما نمیده و هی از این شاخه به شاخه دیگه میپره باعث میشه که نتونیم مسیر یادگیری شکل بدیم یا اگه بدیم به سختی این اتفاق میفته
اما روش چهارم. وقتی شما به ازای هر مبحث چهار یا پنج یا شش تست حل می کنی دقیقا مثل اونه که چهار روز پشت سر هم برنج درست کنی. یا چند روز پشت سر هم رانندگی کنی. این کار باعث میشه که بتونی انواع و اقسام تستهایی که به ازای ان مبحث ممکنه در بیاد رو ببینی و همین باعث میشه که حتی در بسیاری از موارد بتونی نتیچه گیریهای شخصی داشته باشی که همین باعث میشه مسیر یادگیریتو شخصی سازی کنی. البته هر چی مبحث ریزتر بهتره چون تمرکزتون رو بالاتر میبره. مثلا تو این فصل معمولا چهار جور سوال میاد
1-تستهایی که T(N) را به شما میدن و مرتبه اش رو میخوان. حتی میتونید این رو به ازای روشهای حلش به چند مورد تقسیم کنی مثلا اونایی که با درخت بازگشت حل میشن اونایی که با مستر حل میشن اونایی که با معادله مشخصه حل میشن و ....
2- تستهایی که الگوریتم میدن و مرتبه اونو میخوان که اغلب با عددگذاری قابل حل هستند.
3- تستهایی که راجع به نمادهای مجانبی میباشد.
به ازای هر کدوم از اینا و یا حتی زیر شاخه های اینا وقتی چند تا تست پشت سر هم حل کنی و نتیجه گیریهای شخصی تو رو یه کاغذثبت کنی این میتونه بهت کلی کمک کنه. در واقع باعث میشه یه مسیر یادگیری برای شما شکل بگیره.
یه تجربه شخصی: من خودم قرار بود یه بار به یکی از دوستان این مبحث رو یاد بدم. ولی چون مدت مدیدی از کنکورم گذشته بود اصلا یادم نبود چی هست. از طرفی با اون دوست رودرواسی داشتم و روم نمیشد بگم یادم رفته. برای همین رفتم همه تستهای مربوط به این مبحث رو جمع آوری کردم. تستها رو طبقه بندی کردم و به ازای مبحث به مبحث مشخص کردم. چون میدونستم قراره مبحث به مبحث بخوانیم. از هر مبحث شروع کردم دو یا سه تست حلش رو دیدن و یاد گرفتن که وقتی میرم پیشش به اصطلاح کم نیارم. بعد دو سه تا که تست حل کردم چند تا تست دیگه گذاشتم جلوم با یه کم کلنجار رفتن تونستم به جواب برسم هر چند که بعضی هاش باز سخت بود. خلاصه اینقدر کلنجار رفتم و این قدر تست دیدم که اخرش دیگه چشمی میتونستم بگم جواب کدومه. حداقل به راحتی میتونستم دو تا گزینه رو رد کنم. کلی تجربه شخصی عایدم شد و کلی چیز یاد گرفتم. هنوزم که هنوز وقتی تست از اون چیزهایی که خوندم میبینم تا یه حد خوبی قادر با پاسخ گویی هستم.
البته اینم بگم که شاید وقت نباشه به ازای همه مطالب چنین کاری بکنیم. تو تاپیک های بعدی تلاش میکنم بیشتر راجع به نحوه استفاده از این مسیر یادگیری صحبت کنم. علت این که همرو تو یه تاپیک نگفتم اینه که وقتی کلی حرفو یه جا بزنی هم برای خواننده سخت میشه و برای نویسنده.
موفق باشید
اما چون قول داده بودم که کمک کنم به بچه ها سعی میکنم تو چند تا تاپیک تو این چند روز حرفهامو مختصر و مفید بزنم. امیدوارم به دردتون بخوره.
قبل از این که شروع کنم به نوع برنامه ریزی میخوام راجع به یه چیز خیلی مهم حرف بزنم:
مسیر یادگیری:
تا حالا به بندکفش بستن دقت کردید؟ یا به آشپزی کردن مامانهاتون؟ به رانندگی هاتون چطور؟ دقت کردید که موقع بستن بند کفش اصلا فکر نمیکنی؟ یا موقع رانندگی یه سری رفتار رو داری انجام میدی در حالیکه داری به چیز دیگری فکر میکنی؟ علت اصلیش به دلیل ساختار خاصی هست که مغز داره. مغز انسان جوری خلق شده که این توانایی رو بهش میده. در واقع بار اولی که بند کفش میبندی بهش فکر میکنی. بار اول که اشپزی میکنی هم همین طور هست و بار اول رانندگی هم همینطور. حال وقتی چند بار پشت سر هم رانندگی میکنی یا چندین روز پشت سر هم آشپزی میکنی (مثلا چهار بار در چهار روز برنج میپزی) اون وقت دیگه یاد میگیری. ولی اگه مثلا به فاصله هر شش ماه یه بار رانندگی کنی قطعا راننده خوبی نمیشی. وقتی شما یه مطلب رو چند بار تکرار میکنی یه مسیر یادگیری در ذهن ما نقش میبنده که این باعث میشه که بعدها بدون نیاز به تفکر این مسیر رو طی کنی. در واقع یک دسته سلول خاکستری گرد هم جمع آوری میشن و به شکل یه بسته در می آیند. آنگاه هر وقت نیاز به رانندگی داشته باشید ذهنتون میره سراغ اون بسته. بدون این که نیاز باشه انرژی زیادی برایش مصرف کنید...
حال برگردیم به کنکور. فرض کن قراره که یه تست مرتبه ها رو تو درس طراحی الگوریتم حل کنی. به نظرت کدوم روش بهتره
1-کل تستهای مربوط به طراحی الگوریتم رو سال به سال شروع کنیم حل کردن
2- درسنامه مربوط به مرتبه ها رو از چندین کتاب بخونیم.
3- تستهای مربوط به فصل مرتبه ها رو سال به سال شروع کنیم به حل کردن
4- مباحث مختلف مطرح شده تو فصل مرتبه ها رو مشخص کنیم بعد به ازای هر مبحث شروع کنیم تعدادی تست کردن. هر سری رو یه مبخث خاص تمرکز کنیم و چندین تست حل کنیم از اون مبخث
روش اول برای موقعی خوبه که کامل رو درس طراحی الگوریتم تسلط پیدا کردی ولی وقتی خودت میدونی کلی مشکل داری و به اصطلاح کمیتت لنگ میزنه سود که نداره هیچ کلی هم استرس و ناتوانیتو بیشتر میکنه
روش دوم که فقط تکرار مکرراته جون اغلب درسنامه ها چندان تفاوتی باهم ندارند و خوندنشون چیز جدیدی عاید آدم نمیکنه
روش سوم همون روشیه که همیشه در حال تکرارش بودیم ولی به دلیل اینکه اجازه تمرکز روی یه مبحث خاص رو به ما نمیده و هی از این شاخه به شاخه دیگه میپره باعث میشه که نتونیم مسیر یادگیری شکل بدیم یا اگه بدیم به سختی این اتفاق میفته
اما روش چهارم. وقتی شما به ازای هر مبحث چهار یا پنج یا شش تست حل می کنی دقیقا مثل اونه که چهار روز پشت سر هم برنج درست کنی. یا چند روز پشت سر هم رانندگی کنی. این کار باعث میشه که بتونی انواع و اقسام تستهایی که به ازای ان مبحث ممکنه در بیاد رو ببینی و همین باعث میشه که حتی در بسیاری از موارد بتونی نتیچه گیریهای شخصی داشته باشی که همین باعث میشه مسیر یادگیریتو شخصی سازی کنی. البته هر چی مبحث ریزتر بهتره چون تمرکزتون رو بالاتر میبره. مثلا تو این فصل معمولا چهار جور سوال میاد
1-تستهایی که T(N) را به شما میدن و مرتبه اش رو میخوان. حتی میتونید این رو به ازای روشهای حلش به چند مورد تقسیم کنی مثلا اونایی که با درخت بازگشت حل میشن اونایی که با مستر حل میشن اونایی که با معادله مشخصه حل میشن و ....
2- تستهایی که الگوریتم میدن و مرتبه اونو میخوان که اغلب با عددگذاری قابل حل هستند.
3- تستهایی که راجع به نمادهای مجانبی میباشد.
به ازای هر کدوم از اینا و یا حتی زیر شاخه های اینا وقتی چند تا تست پشت سر هم حل کنی و نتیجه گیریهای شخصی تو رو یه کاغذثبت کنی این میتونه بهت کلی کمک کنه. در واقع باعث میشه یه مسیر یادگیری برای شما شکل بگیره.
یه تجربه شخصی: من خودم قرار بود یه بار به یکی از دوستان این مبحث رو یاد بدم. ولی چون مدت مدیدی از کنکورم گذشته بود اصلا یادم نبود چی هست. از طرفی با اون دوست رودرواسی داشتم و روم نمیشد بگم یادم رفته. برای همین رفتم همه تستهای مربوط به این مبحث رو جمع آوری کردم. تستها رو طبقه بندی کردم و به ازای مبحث به مبحث مشخص کردم. چون میدونستم قراره مبحث به مبحث بخوانیم. از هر مبحث شروع کردم دو یا سه تست حلش رو دیدن و یاد گرفتن که وقتی میرم پیشش به اصطلاح کم نیارم. بعد دو سه تا که تست حل کردم چند تا تست دیگه گذاشتم جلوم با یه کم کلنجار رفتن تونستم به جواب برسم هر چند که بعضی هاش باز سخت بود. خلاصه اینقدر کلنجار رفتم و این قدر تست دیدم که اخرش دیگه چشمی میتونستم بگم جواب کدومه. حداقل به راحتی میتونستم دو تا گزینه رو رد کنم. کلی تجربه شخصی عایدم شد و کلی چیز یاد گرفتم. هنوزم که هنوز وقتی تست از اون چیزهایی که خوندم میبینم تا یه حد خوبی قادر با پاسخ گویی هستم.
البته اینم بگم که شاید وقت نباشه به ازای همه مطالب چنین کاری بکنیم. تو تاپیک های بعدی تلاش میکنم بیشتر راجع به نحوه استفاده از این مسیر یادگیری صحبت کنم. علت این که همرو تو یه تاپیک نگفتم اینه که وقتی کلی حرفو یه جا بزنی هم برای خواننده سخت میشه و برای نویسنده.
موفق باشید
