25 مهر 1391, 02:47 ب.ظ
دقیقا تو همین حوالی تا اخرای پاییز اون چیزی که بیش از هر چیز دیگری ذهن داوطلبان رو به خودش مشغول میکنه اینه که چه کتابی بخونم از رو چی بخونم؟ تستهای چی رو بزنم؟همش درگیر اینیم که یه کتاب یه جزوه جدید گیر بیاریم تا مشکلاتمون رو حل کنیم. هر مشکلی که پیدا میکنیم فکر میکنیم به خاطر نداشتن کتابه و با داشتن کتابهای خوب میشه مشکلات را حل کرد. اما ایا واقعا همین طوره؟ حرفهامو با هی مثال شروع میکنم.
تو کتابفروشی بودم با دو تا از دوستان کنکوریم. به یکیشون یه کتاب حل مسائل طراحی الگوریتم داده بودم که واقعا عالی بود. توش کلی مسئله طراحی الگوریتم رو حل کرده بود و واقعا شهود خوبی به آدم میداد. یهو اون یکی بهش گفت راستی جزوه سید جوادی باقیش به دستم رسید میخوای گفت اههه چه خوب اره بهم بده میخوام حتما.... با هر تلاشی بود نگذاشتم کپی بگیره.... بعدا پرسید چرا نگذاشتی کپی بگیرم گفتم مگه قبلا خودت نگفتی فصل اول (مرتبه ها)رو خوندی و هیچی ازش نفهمیدی؟ مگه نگفته بودی اصلا جزوه خوشت نمیاد؟ خطش برای نافهمه و کلی طول میکشه بفهمی چی نوشته؟ مگه نگفتی حال نمیکنی با جزوه و فن بیانش و شیوه درس دادنش؟ گفت چرا ولی با خودم گفتم شاید بقیش فرق کنه شاید چیزی داشته باشه که مهم باشه یا شاید چیزی داشته باشه که من نخونم و ضرر کنم.... در واقع این مشکلیه که همه داریم و ریشه های زیادی داره. از حس کمال طلبی بگیر تا حس حریص بودن تا حس عدم اعتماد به نفس... در ادامه میخوام یه سری چیزهایی رو که در انتخاب کتاب واقعا موثر هستند رو معرفی کنم.
۱- اولین چیزی که تو انتخاب یک کتاب مهمه قیافه کتابه. یه دوستی داشتم هیچ جوره نمیتونست کتابهای مدرسان رو بخونه چون فونتش ریز بود. در عوض کتاب حقیقت رو دوست داشت چون رنگی بود. من هر کاریش کردم نتونستم متقاعدش کنم که کتاب نرم افزار مدرسان رو بخونه یا بره مثالهای سستم عامل مدرسان رو بخونه. ... چیزی که خیلی تو کتاب مهمه اینه که قراره با کتاب زندگی کنید . پس این خیلی خوبه که جوری باشه که براتون قابل خوندن باشه... اگه فونتش اذیت میکنه سعی کنید توش از رنگ استفاده کنید. سعی کنید جاهای مهم را هایلایت کنی با رنگ های مختلف (البته رنگها زیاد نشه) و سعی کنید کتاب رو برای خودتون جذابش کنید حتی اگه نیاز شد شکلک هم کنارش بکشید.به هر حال شکل ظاهری یه کتاب واقعا چیز مهمیه...
۲- دومین چیز که باید موقع انتخاب کتاب توجه کنید بهش سبک کتابه. بعضی کتابها هستند یک عالمه توضیح دادند (مثل سیستم عامل حقیقت) و بعضیها هستند توضیح خیلی مختصر دادن (مثل هوش مصنوعی پارسه یا کتاب رامین رهنمون یا کتاب گسسته هادی یوسفی) هر کی یه جور دوست داره مطالعه کنه. یکی دوست داره توضیح زیاد داشته باشه و یکی دوست داره لپ کلام رو خیلی خلاصه و موجز توضیح داده باشه. یا یکی دیگه با مثال فقط یاد میگیره و باید مثال حل کنه و کتابی که خیلی توضیح داده باشه و مثال نداشته باشه به دردش نمیخوره یا یکی دیگه فقط با تصویر یاد میگیره و کتابی که تصاویرش کم باشه و متنش زیاد باشه اذیتش میکنه..به سبک های یادگیریتون حتما توجه کنید. ببینید کدوم سبک براتون بهتره بعد بر مبنای اون کتاب بگیرید.
۳- سومین چیزی که باید موقع انتخاب کتاب توجه کنید حجم کتاب متناسب با سرعت مطالعه شما میباشد.اگه ادمی هستید که سرعت مطالعه شما خیلی کند هست جوگیر نشید دنبال کتابهای ججیم برید. قرار نیست عادات مطالعه شما تو دو یا سه ماه عوض شه و شمایی که ذاتا کند خونی با اون کتابا به مشکل میخوری. (مثلا سیستم عامل حقیقت بیچارت میکنه اگه کند خون باشی).یا اگه تند خون باشی کتابی که بیشتر توضیح داده میتونه بیشتر کمکت کنه چون سریع میخونی و بهتر میتونی بفهمی. پس با توجه به سرعت مطالعه تون کتاب بگیرید. البته هر چی سرعت مطالعت بیشتر باشه قطعا موفقتر خواهی بود. باید یاد بگیریم که مطالب غیر مهم رو خیلی سریع ایگنور کنیم. حالا در مورد سرعت مطالعه اینجا جاش نیست صحبت کنم ولی کلا هر چی بتونی سرعت مطالعه رو بالاتر ببری به نفعته..
۴- چهارمین چیزی که موقع مطالعه کتاب باید بهش توجه کنید اینه که هر مبحث رو فقط و فقط باید از رو یه کتاب بخونید. احتمالا این ضرب المثل معروف رو شنیدی که میگن موقعی که لباس خریدی دیگه جلو مغازه های لباس فروشی راه نرو و بهشون نگاه نکن چون هی ممکنه فکر کنی اونا بهتر از لباسیه که تو خریدی... موقعی که کتابت رو انتخاب کردی دیگه دنبال کتاب نگرد . سعی کن همونو بخونی و هر جاش که نفهمیدی و مشکل خوردی برو دنبال یه کتاب دیگه وگرنه اگه هی بخوای فکر کنی که شاید یه کتاب دیگه بخونم بهتره یا شاید تو اون کتاب یه چی گفته باشه که تو این نباشه همش این فکر باهات میمونه وهمین باعث میشه دچار مشکل بشی. البته میتونی هر فصل رو از رو یه کتاب بخونی. به هر حال هر مولف ممکنه تو یه سری چیزها خوب باشه و یه سری جاها رو خوب توضیح داده باشه این اتفاق کاملا طبیعیه. ولی هر فصل رو قطعا از رو یه کتاب بخونید.
۵- پنجمین مطلب اینه که بعضی کتابها قصه زیاد نوشتند (مثل کتاب حقیقت) هر کتابی که کاملتر باشه لزوما بهتر نیست. یه سری مطالب هستند کتاب پر کن هستند و هیچ ارزش کنکوری ندارند. من خودم تا الان دو تا کتاب مهندسی نرم افزار نوشتم اولی شد ۳۰۰ صفحه دومی شد ۲۰۰ صفخه ولی اگه باز هم بخوام نرم افزار کتاب بنویسم بعدی میشه۱۵۰ صفحه چون هنوز حس میکنم تو کتاب دومم کلی مطلب اضافه داره. (اینو موقعی که داشتم ویراستاریش میکردم فهمیدم که چقدر هنوز مطلب اضافه داره که عمرا طراح کنکور از اینا سوال بده)پس موقع خوندن کتابا این مطالب کتاب پر کن رو خیلی سریع بیخیالش بشید. یکی از دلایلی که کتاب حجمش زیاد میشه اینه که موسسات تمایل زیاد دارند کتاب با حجم زیاد چاپ کنند چون فکر میکنند داوطلبا این طوری بیشتر دوست دارند. و یا فکر میکنند کتاب باید جوری باشه که خدای ناکرده یه روز یه تستی نیاد که تو این کتاب نباشه.. اما تو کنکور همیشه این اتفاق میفته و سالی یک یا دو درسش بخوای نخوای عجیب غریب طراحی میشه. و همه کتباهای رو هم خونده باشی فایده ای برات نداره. مثال سوالای امسال سیستم عامل و شبکه یا سوالات پارسال پایگاه داده و مهندسی نرم افزار. خیلی جاها هم مجبوری یه مطلب رو توکتابت بیاری هر چند که میدونی اون مطلب خیلی مهم نیست پس یاد بگیرید گزیده بخونید و لزومی نداره واو به واو کتابها رو بخونید.
۶- ششمین چیزی که موقع خوندن کتاب ازش استفاده کنید حتما اینه که از دو نیمکره مغزتون استفاده کنید. ماها دو نیمکره داریم که هر کدوم در حافظه ما نقش خودش رو داره. نیم کره سمت چپ فرمول ها و مطالب فهمیدنی رو به خاطر میسپاره و نیمکره سمت راست تضاویر رنگ ها و چیزهای کلی را به خاطر می آورد. بنابراین برای اینکه بتونیم از دو نیم کره هنگام یادگیری استفاده کنیم خیلی خوبه که بتونیم از تصاویر و رنگ ها در هنگام یادگیری استفاده کنیم. جمله ی بابا مامانهاتون که بچه بودید میگفتند تو کتاب نباید نوشت رو بندازید دور و شروع کنید تو کتابهاتون یادداشت برداری شکلک کشیدن رنگی کردن انها و هایلایت مطالب مهم. از هر طریقی میتونید استفاده کنید تا بتونید یادگیریتون رو تقویت کنید.
۷- یه دوستی داشتم که سال دوم بود که داشت کنکور میخوند بهش گفته بودم که پایگاه داده را از مدرسان بخونه به خصوص فصل های اول بعدا اومد اعتراض کرد گفت پارسال از مقسمی خونده بودم و جاهای مهمشو هایلایت کرده بودم ولی امسال مجبور شدم دوباره از نو بخونم چون کتاب مدرسان برایم تازه بود ... مسئله اینجاست که اگه پارسال یه درسی رو از یه کتاب خوندید و قسمت های مهمشو برجسته کردید و حس کردید خوب اون درس رو فهمیدید نیازی نیست بری سراغ کتاب دیگه. بلکه امسال باید تلاش کنی مثال بیشتر حل کنی و خودتو با حل مثال درگیر کنی. خوندن اون کتاب جدید قرار نیست چیزی رو به شما اضافه کنه. البته اگه مباحثی وجود دارند که حس میکنید نفهمیدید قطعا برید سراغ کتاب جدید یا منبع جدید اما اگه حس میکنی همه چیز رو فهمیدی ولی نمیتونی مثال حل کنی این ضعف در حل مسئله است و با خوندن یه کتاب جدید خیلی بعید میدونم حل بشه. بنابراین با خوندن همون کتاب پارسال و خوندن جاهای مهمش سعی کنید تو مطالعه تون تسریع ببخشید.
اینا بخشی از اون چیزهایی بود که فکر میکردم شاید به درد بخوره. هر چند که صلاح مملکت خویش خسروان دانند و هر کس بهتر از کس دیگری شرایط خودش رو میدونه. باید حرفهای ادمها رو گوش کرد و هر جاش رو که حس کردیم به درد ما میخوره بگیریم و هر جاییش که حس کردیم به درد نمیخوره بیخیال شویم.
تو کتابفروشی بودم با دو تا از دوستان کنکوریم. به یکیشون یه کتاب حل مسائل طراحی الگوریتم داده بودم که واقعا عالی بود. توش کلی مسئله طراحی الگوریتم رو حل کرده بود و واقعا شهود خوبی به آدم میداد. یهو اون یکی بهش گفت راستی جزوه سید جوادی باقیش به دستم رسید میخوای گفت اههه چه خوب اره بهم بده میخوام حتما.... با هر تلاشی بود نگذاشتم کپی بگیره.... بعدا پرسید چرا نگذاشتی کپی بگیرم گفتم مگه قبلا خودت نگفتی فصل اول (مرتبه ها)رو خوندی و هیچی ازش نفهمیدی؟ مگه نگفته بودی اصلا جزوه خوشت نمیاد؟ خطش برای نافهمه و کلی طول میکشه بفهمی چی نوشته؟ مگه نگفتی حال نمیکنی با جزوه و فن بیانش و شیوه درس دادنش؟ گفت چرا ولی با خودم گفتم شاید بقیش فرق کنه شاید چیزی داشته باشه که مهم باشه یا شاید چیزی داشته باشه که من نخونم و ضرر کنم.... در واقع این مشکلیه که همه داریم و ریشه های زیادی داره. از حس کمال طلبی بگیر تا حس حریص بودن تا حس عدم اعتماد به نفس... در ادامه میخوام یه سری چیزهایی رو که در انتخاب کتاب واقعا موثر هستند رو معرفی کنم.
۱- اولین چیزی که تو انتخاب یک کتاب مهمه قیافه کتابه. یه دوستی داشتم هیچ جوره نمیتونست کتابهای مدرسان رو بخونه چون فونتش ریز بود. در عوض کتاب حقیقت رو دوست داشت چون رنگی بود. من هر کاریش کردم نتونستم متقاعدش کنم که کتاب نرم افزار مدرسان رو بخونه یا بره مثالهای سستم عامل مدرسان رو بخونه. ... چیزی که خیلی تو کتاب مهمه اینه که قراره با کتاب زندگی کنید . پس این خیلی خوبه که جوری باشه که براتون قابل خوندن باشه... اگه فونتش اذیت میکنه سعی کنید توش از رنگ استفاده کنید. سعی کنید جاهای مهم را هایلایت کنی با رنگ های مختلف (البته رنگها زیاد نشه) و سعی کنید کتاب رو برای خودتون جذابش کنید حتی اگه نیاز شد شکلک هم کنارش بکشید.به هر حال شکل ظاهری یه کتاب واقعا چیز مهمیه...
۲- دومین چیز که باید موقع انتخاب کتاب توجه کنید بهش سبک کتابه. بعضی کتابها هستند یک عالمه توضیح دادند (مثل سیستم عامل حقیقت) و بعضیها هستند توضیح خیلی مختصر دادن (مثل هوش مصنوعی پارسه یا کتاب رامین رهنمون یا کتاب گسسته هادی یوسفی) هر کی یه جور دوست داره مطالعه کنه. یکی دوست داره توضیح زیاد داشته باشه و یکی دوست داره لپ کلام رو خیلی خلاصه و موجز توضیح داده باشه. یا یکی دیگه با مثال فقط یاد میگیره و باید مثال حل کنه و کتابی که خیلی توضیح داده باشه و مثال نداشته باشه به دردش نمیخوره یا یکی دیگه فقط با تصویر یاد میگیره و کتابی که تصاویرش کم باشه و متنش زیاد باشه اذیتش میکنه..به سبک های یادگیریتون حتما توجه کنید. ببینید کدوم سبک براتون بهتره بعد بر مبنای اون کتاب بگیرید.
۳- سومین چیزی که باید موقع انتخاب کتاب توجه کنید حجم کتاب متناسب با سرعت مطالعه شما میباشد.اگه ادمی هستید که سرعت مطالعه شما خیلی کند هست جوگیر نشید دنبال کتابهای ججیم برید. قرار نیست عادات مطالعه شما تو دو یا سه ماه عوض شه و شمایی که ذاتا کند خونی با اون کتابا به مشکل میخوری. (مثلا سیستم عامل حقیقت بیچارت میکنه اگه کند خون باشی).یا اگه تند خون باشی کتابی که بیشتر توضیح داده میتونه بیشتر کمکت کنه چون سریع میخونی و بهتر میتونی بفهمی. پس با توجه به سرعت مطالعه تون کتاب بگیرید. البته هر چی سرعت مطالعت بیشتر باشه قطعا موفقتر خواهی بود. باید یاد بگیریم که مطالب غیر مهم رو خیلی سریع ایگنور کنیم. حالا در مورد سرعت مطالعه اینجا جاش نیست صحبت کنم ولی کلا هر چی بتونی سرعت مطالعه رو بالاتر ببری به نفعته..
۴- چهارمین چیزی که موقع مطالعه کتاب باید بهش توجه کنید اینه که هر مبحث رو فقط و فقط باید از رو یه کتاب بخونید. احتمالا این ضرب المثل معروف رو شنیدی که میگن موقعی که لباس خریدی دیگه جلو مغازه های لباس فروشی راه نرو و بهشون نگاه نکن چون هی ممکنه فکر کنی اونا بهتر از لباسیه که تو خریدی... موقعی که کتابت رو انتخاب کردی دیگه دنبال کتاب نگرد . سعی کن همونو بخونی و هر جاش که نفهمیدی و مشکل خوردی برو دنبال یه کتاب دیگه وگرنه اگه هی بخوای فکر کنی که شاید یه کتاب دیگه بخونم بهتره یا شاید تو اون کتاب یه چی گفته باشه که تو این نباشه همش این فکر باهات میمونه وهمین باعث میشه دچار مشکل بشی. البته میتونی هر فصل رو از رو یه کتاب بخونی. به هر حال هر مولف ممکنه تو یه سری چیزها خوب باشه و یه سری جاها رو خوب توضیح داده باشه این اتفاق کاملا طبیعیه. ولی هر فصل رو قطعا از رو یه کتاب بخونید.
۵- پنجمین مطلب اینه که بعضی کتابها قصه زیاد نوشتند (مثل کتاب حقیقت) هر کتابی که کاملتر باشه لزوما بهتر نیست. یه سری مطالب هستند کتاب پر کن هستند و هیچ ارزش کنکوری ندارند. من خودم تا الان دو تا کتاب مهندسی نرم افزار نوشتم اولی شد ۳۰۰ صفحه دومی شد ۲۰۰ صفخه ولی اگه باز هم بخوام نرم افزار کتاب بنویسم بعدی میشه۱۵۰ صفحه چون هنوز حس میکنم تو کتاب دومم کلی مطلب اضافه داره. (اینو موقعی که داشتم ویراستاریش میکردم فهمیدم که چقدر هنوز مطلب اضافه داره که عمرا طراح کنکور از اینا سوال بده)پس موقع خوندن کتابا این مطالب کتاب پر کن رو خیلی سریع بیخیالش بشید. یکی از دلایلی که کتاب حجمش زیاد میشه اینه که موسسات تمایل زیاد دارند کتاب با حجم زیاد چاپ کنند چون فکر میکنند داوطلبا این طوری بیشتر دوست دارند. و یا فکر میکنند کتاب باید جوری باشه که خدای ناکرده یه روز یه تستی نیاد که تو این کتاب نباشه.. اما تو کنکور همیشه این اتفاق میفته و سالی یک یا دو درسش بخوای نخوای عجیب غریب طراحی میشه. و همه کتباهای رو هم خونده باشی فایده ای برات نداره. مثال سوالای امسال سیستم عامل و شبکه یا سوالات پارسال پایگاه داده و مهندسی نرم افزار. خیلی جاها هم مجبوری یه مطلب رو توکتابت بیاری هر چند که میدونی اون مطلب خیلی مهم نیست پس یاد بگیرید گزیده بخونید و لزومی نداره واو به واو کتابها رو بخونید.
۶- ششمین چیزی که موقع خوندن کتاب ازش استفاده کنید حتما اینه که از دو نیمکره مغزتون استفاده کنید. ماها دو نیمکره داریم که هر کدوم در حافظه ما نقش خودش رو داره. نیم کره سمت چپ فرمول ها و مطالب فهمیدنی رو به خاطر میسپاره و نیمکره سمت راست تضاویر رنگ ها و چیزهای کلی را به خاطر می آورد. بنابراین برای اینکه بتونیم از دو نیم کره هنگام یادگیری استفاده کنیم خیلی خوبه که بتونیم از تصاویر و رنگ ها در هنگام یادگیری استفاده کنیم. جمله ی بابا مامانهاتون که بچه بودید میگفتند تو کتاب نباید نوشت رو بندازید دور و شروع کنید تو کتابهاتون یادداشت برداری شکلک کشیدن رنگی کردن انها و هایلایت مطالب مهم. از هر طریقی میتونید استفاده کنید تا بتونید یادگیریتون رو تقویت کنید.
۷- یه دوستی داشتم که سال دوم بود که داشت کنکور میخوند بهش گفته بودم که پایگاه داده را از مدرسان بخونه به خصوص فصل های اول بعدا اومد اعتراض کرد گفت پارسال از مقسمی خونده بودم و جاهای مهمشو هایلایت کرده بودم ولی امسال مجبور شدم دوباره از نو بخونم چون کتاب مدرسان برایم تازه بود ... مسئله اینجاست که اگه پارسال یه درسی رو از یه کتاب خوندید و قسمت های مهمشو برجسته کردید و حس کردید خوب اون درس رو فهمیدید نیازی نیست بری سراغ کتاب دیگه. بلکه امسال باید تلاش کنی مثال بیشتر حل کنی و خودتو با حل مثال درگیر کنی. خوندن اون کتاب جدید قرار نیست چیزی رو به شما اضافه کنه. البته اگه مباحثی وجود دارند که حس میکنید نفهمیدید قطعا برید سراغ کتاب جدید یا منبع جدید اما اگه حس میکنی همه چیز رو فهمیدی ولی نمیتونی مثال حل کنی این ضعف در حل مسئله است و با خوندن یه کتاب جدید خیلی بعید میدونم حل بشه. بنابراین با خوندن همون کتاب پارسال و خوندن جاهای مهمش سعی کنید تو مطالعه تون تسریع ببخشید.
اینا بخشی از اون چیزهایی بود که فکر میکردم شاید به درد بخوره. هر چند که صلاح مملکت خویش خسروان دانند و هر کس بهتر از کس دیگری شرایط خودش رو میدونه. باید حرفهای ادمها رو گوش کرد و هر جاش رو که حس کردیم به درد ما میخوره بگیریم و هر جاییش که حس کردیم به درد نمیخوره بیخیال شویم.