نتایج جستجو
|
ارسال |
نویسنده |
انجمن |
پاسخها |
بازدیدها |
ارسال شده
[صعودی]
|
|
|
موضوع: وجدانم هنوز درد میکند...!!!
ارسال: وجدانم هنوز درد میکند...!!!
قدیما یه سلف سرویسی داشتیم بسی دور...!!!! کلی پیاده روی داشت ...از دره و تپه و جنگل و جلوی خوابگاه برادران باید طی مسیر میکردیم ....این مسیر برای ما پر بود از خاطرات شیرین و بامزه ...!! یادمه یه روز ... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۲ |
۳,۳۱۹ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۲:۰۴ ب.ظ |
|
|
موضوع: دوست قدیم هم اتاقی جدید
ارسال: دوست قدیم هم اتاقی جدید
اون موقع ها که تازه میرفتم سوم راهنمایی کلاس زبان آموزشگاه هم میرفتم یعنی اگه دست خودم بود که نمیرفتم دوستام مجبورم کردن اونا گفتن ما تعین سطح دادیم افتادیم سطح چهار ولی بعدا فهمیدم با مسئول آموزشگاه... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۱ |
۲,۶۸۴ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۵۹ ق.ظ |
|
|
موضوع: میهمان ناخوانده(قربونعلی ۴)
ارسال: میهمان ناخوانده(قربونعلی ۴)
بعد از این همه معطلی برای ثبت نام دانشگاه توی سالن ثبت نام یه غرفه بود به نام پذیرایی ما هم با یه شور و اشتیاقی پپریدیم توی غرفه گفتیم "خانم پس کو پذیرایی تون گفت تموم شده رفتن بیارن یه نیم ساعت اون ا... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۰ |
۱,۸۹۶ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۵۶ ق.ظ |
|
|
موضوع: خوابگاه
ارسال: خوابگاه
همه چیز عجیبه حداقل واسه من،این همه آدم این همه صف طویل ِاول ترم واسه شارژ کارت تغدیه یا واسه خوابگاه برای چی؟ این همه آدم اومدن چی کار؟به چه امیدی؟
این همه آدم با این همه خانواده که بایه دنیا آرزو ب... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۳ |
۵,۶۴۰ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۵۵ ق.ظ |
|
|
موضوع: آمدیم ثواب کنیم که...........
ارسال: آمدیم ثواب کنیم که...........
چشمتان روز بد نبیند بقیه اش را برایم تعریف کرده اند چون مردم و زنده شدم نترسید یعنی بیهوش شدم و بدنم شروع به تشنج کرد و مردمک چشمم به سمت بالا رفته وفقط سفیدی چشمم مشخص بوده باز هم تاکید میکنم هیچ کدا... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۰ |
۱,۹۲۴ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۵۴ ق.ظ |
|
|
موضوع: از ماجرای غذای سلف تا سیاست........
ارسال: از ماجرای غذای سلف تا سیاست........
به دلیل مسایل امنیتی این پست با نقطه چین همراه است به گیرنده های خود دست نزنید...
از آنجایی که دانشجویان محترم به عنوان قشر توسری خور و ضعیف جامعه نمیتوانند اعتراضی به روند کارهای جامعه ودانشگاه داشت... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۰ |
۱,۹۳۱ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۵۱ ق.ظ |
|
|
موضوع: تحویل پروٍژه نانوشته ......
ارسال: تحویل پروٍژه نانوشته ......
پس ازپایان امتحانات تازه یادمان آمد از یک ماه پیش پروژه برنامه نویسی ۱/۵ نمره ای داریم که باید به استاد تحویل داده شود.آن هم نه از این پروژه های الکی به معنای کلمه پروژه بود ...........
یکی دو روز زو... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۰ |
۱,۸۵۸ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۵۰ ق.ظ |
|
|
موضوع: از کرمان تا امام رضا
ارسال: از کرمان تا امام رضا
سلام از اول دوران دانشجوییم یاد داشتم (کرمونی بود)که می خواستیم یه سفر گروهی بریم اما نمی شد یه چند وقتی تصمیم داشتیم بین دو ترم یه دو سه روز بریم مشهدو برگردیم. که اونم پا نداد... تا اینکه.............. |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۰ |
۱,۸۶۶ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۴۸ ق.ظ |
|
|
موضوع: *ترم بوقی :به کسی می گویند که تازه به دانشگاه آمده و ترم اول می باشد.
ارسال: *ترم بوقی :به کسی می گویند که تازه به دانشگاه آمد...
از قدیم گفتن اولین انتخاب بهترین انتخابه از انتخاب یه گزینه بین ۴ تا گرفته تا ازدواج.......
حالا من میخوام اولین حرفم قشنگترین حرفم باشه
میدونی این وبلاگم هم یه روزی خاطره میشه!
ما روز اولی که اوم... |
|
sinbadcity |
خاطرات دانشجویی |
۰ |
۲,۰۷۱ |
۰۸ شهریور ۱۳۹۵, ۱۱:۴۷ ق.ظ |