استاد ما تحویل پروژه رو انداخته بود آخر های تیر روزایی که امتحانها تموم شده و آموزش هم تق و لق بود...
قرارمون با استاد صبح ساعت ۱۰ بود! من حدود ۸ رسیدم که برم یک کامپیوتر خوب واسه خودم سوا کنم...
دیدم از جلوی در دانشکده تا خود سایت همه جا نوشته که تحویل پروژه دوهفته عقب افتاده!
خوب این خبر خوبی بود ما هم رفتیم تو سایت به کارهای جانبی بپردازیم و همون جا هم به تمام آشنایان این خبر خوش رو تبریک گفتیم...
چند تا دیگه از بچه‌ها هم اومدن و این مطلب رو دیدن و همه رو خبر کردن...
خلاصه به غیر از ۵ نفر کسی از بچه هایی هم که اومده بودن نموند و همه برگشتن.
ساعت ده شد که دیدیم استاد اومد تو سایت...
خوب شما چی فکر میکنید؟
نمیدونم چرا هیچ کدوممون به اون متن عجیب و نداشتن مهر آموزشش توجه نکرده بودیم...
البته نهایتا استادمون تحویل پروژه رو یک روز عقب انداخت! اونم به زور! میگفت زنگ بزنید همین الآن بیان!
از همه اونایی هم که روز بعد تحویل دادن نمره کم کرد!!
یادش بخیر من پروژه کاردانیمو حتی روز دفاعیه هم درست ندیدم! به بهونه رایت سی دی از سایت زدم بیرون. نوبت دوستم بود آخه پروژه انجام بده (نوبتی کار میکردیم!). هنوزم که هنوزه ندیدمش!
یک بارم یکی از هم کلاسیهای من که نتونسته بود پروژه خودش رو تکمیل کنه، یک CD خراب با خودش آورده بود و به استاد گفت تو خونه کار میکرد نمیدونم چرا رو هیچ کدوم از Computer های اینجا کار نمیکنه!! استاد هم که وقت نداشت دوباره بیاد تحویل بگیره بهش گفت شب E-mail کنه! خلاصه پرید رفت خونه بعدش گفت که ۱۱ صبح فردا فرستاده با این توجیه که Dialup داره و internet تو غروب و شبها کند میشه!!
استاد فوق العاده سختگیر و on time ما که به هیچ صراطی مستقیم نبود قرار بود ساعت ۱۰ بیاد واسه تحویل پروژه.با بچه‌ها نشستیم که چه کنیم.تصمیم برآن شد که از طریق کنتور برق مشکل رو حل کنیم.یکی از بچه‌ها که نترس‌تر بود با قطع یکی از کابل های کنتور مشکل رو رو حل کرد.
نقل قول: با قطع یکی از کابل های کنتور مشکل رو رو حل کرددر کنتور باز بود؟ ما هم یکبار از این ایده‌ها به ذهنمون رسید ولی درش قفل بود!! و ما از پشت شیشه حسرت زده شدیم!!
راستی دوستتون شانس آورده برق نگرفتتش
اگه هرکی بیاد اینجا از کلک هایی که سر استادش مالیده بگه که نمیشه! استادا میان میخونن واسه خودشون وصله های امنیتی کار میذارن! باید به فکر نسل های بعدی هم بود.
از این به بعد خاطرات خوب خوب بنویسید:
"آقا ما یه بار، ۲بار پروژه نوشتیم..."
نقل قول: از این به بعد خاطرات خوب خوب بنویسید
سر یکی از پروژه های گروهی، گروه ما ۳ نفری بود. من و یکی از اون دونفر با زحمت فراوون پروژه رو انجام می دادیم و هر چقدر از نفر سوم خواهش میکردیم همکاری نمیکرد، بعضی وقتهام میومد می شست کنارمون که نتونیم چیزی بگیم ولی عملا هیچ کاری نکردوما دو نفر پروژه رو انجام دادیم. روز تحویل پروژه باهامون اومد و از شانس گل ما استاد از اون یک سوال ریز راجع به پروژه کرد که اونم نمیدونست. ما هر چقدرتلاش کردیم جواب بدیم استاد نمیگذاشت! بهمون اهمیت نمیداد و تنند تند یک سوال دیگه از همون نفر سوم میکرد...
خلاصه بعد چند دقیقه استاد گفت شما بکی پول دادین این پروژه رو انجام بده؟ بعدش هم با تمسخر گفت نفر چهارم و پنجمتون کجا هستن؟ و قبل از اینکه ما جواب بدیم گفت گروه بعدی ...
مثل یک کابوس بود بعد از کلی التماس و همکاری گروه بعدی که شاهد تلاش ما برای انجام پروژه بودن بازم حاظر نشد از ما دو تا راجع به پروژه چیزی بپرسه و گفت خیلی خوب ۱۵ خوبه! و ما هم همش خواهش و اصرار که استاد خودمون انجام دادیم ولی آخرش همون ۱۵ رو بهمون داد در حالیکه تمام کلاس شاهد بودن که ما تقریبا بیشترین زحمت رو کشیده بودیم...
اون روزا خیلی ناراحت بودم ولی الآن میبینم که واقعا تجربه های خوبی بود...
نقل قول: استادا میان میخونن واسه خودشون وصله های امنیتی کار میذارن!آخه پس کجا از این دست اطلاعات مفید رو رد و بدل کنیم؟
اینجا هم که استادای آینده رفت و آمد می کنن...
نقل قول: خلاصه بعد چند دقیقه استاد گفت شما بکی پول دادین این پروژه رو انجام بده؟ بعدش هم با تمسخر گفت نفر چهارم و پنجمتون کجا هستن؟ و قبل از اینکه ما جواب بدیم گفت گروه بعدی ...اتفاقا همین ترم که دارم رو پروژم کار میکنم استادمون با منم همچین کاری کرد! فوقش اون میگفت زود باش بگو از کجا آوردی؟
بزا نمرمو بگیرم، یه خاطره خوب توپ براش اینجا مینویسم!
(۱۲ خرداد ۱۳۸۹ ۰۱:۲۹ ب.ظ)Soheil نوشته شده توسط: اگه هرکی بیاد اینجا از کلک هایی که سر استادش مالیده بگه که نمیشه! استادا میان میخونن واسه خودشون وصله های امنیتی کار میذارن! باید به فکر نسل های بعدی هم بود.
مطمئن باش خود استادا ۱۰۰ برابر ما از این کارا کردن!!! اصلا آدم برای اینکه در زندگی و علم و دانش موفق باشه باید هوش سرشار در این قبیل موارد داشته باشه!
(۱۲ خرداد ۱۳۸۹ ۰۴:۴۴ ب.ظ)lida نوشته شده توسط:نگرانی شما کاملا قابل درکه! این مشکل امروز جامعه علمیه!نقل قول: استادا میان میخونن واسه خودشون وصله های امنیتی کار میذارن!آخه پس کجا از این دست اطلاعات مفید رو رد و بدل کنیم؟
اینجا هم که استادای آینده رفت و آمد می کنن...
این مشکل بجای پست یه تالار میطلبه که از همه پتانسیل های فکری مانشت برای حل این معضل(!) استفاده بشه
سلام خاطره من از پروژه دانشجویی خیلی جالبه اولش که استاد باید پروژه رو تعیین کنه رفتم پیش استاد استاد گفت هرچی خودت دوست داری بیار یه برگه تایید پروژه بود به استاد گفتم امضا کن استاد گفت خودت مراجعات به استاد برام پر کن روز ارائه بیار امضا کنم خوب روز ارائه پروژه شد ما یه پروژه با کلی نواقص تهیه کردیم بردیم استاد روز ارائه پروژه حالش خوب نبود و زود رفت پروژه من رو یه استاد دیگه تحویل گرفت حالا موفع نمره دادن خیلی جالب بود استاد بالاخره نمره من رو وارد نکرد این اختیار داده بود به کارمند بخش اونهم (کارمند بخش)یه نمره رفاقتی برام رد کرد و الان که الان استادم نمی دونه پروژه من چی بود از حق هم نگذریم که مثلا دانشگاه دولتی و جای خوبی بودم استادمون هم دکتراش رو از امریکا گرفته بود