|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 10 آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۰۴ ق.ظ
یه وقتا یه دردایی تو دنیا هست که آدم رو از ریشه میسوزونه...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 10 آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۱۲ ق.ظ
خدایی توی هیچی اول نباشیم؛ توی ایجاد شگفتی رقیب نداریم. یکی دلارو بگیره!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 10 آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۳۴ ق.ظ
در جهان نه بدبختی وجود داره نه خوشبختی؛
تنها مقایسه میان یک وضعیت با وضعیت دیگه هست.
فقط همین.
کسی که بدترین اندوه رو تجربه کرده میتونه خوشبختی بیکران رو هم تجربه بکنه.
"باید اول بدونیم مردن چه حسی داره تا لذت زنده بودن رو درک کنیم"
بنابراین،زندگی کن و شاد باش
و بدون تا روزی که خداوند بخواد آینده انسان رو براش روشن کنه؛
تمام حکمت بشر تنها در چند کلمه است:
"صبر کن و امیدوار باش"
الکساندردوما
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ ب.ظ
بچه ها شما میدونین مشکل من کجاست تو این موارد؟
اول اینکه هر کاری رو که بهم میدن دوست دارم به سریع ترین روش ممکن انجامش بدم البته نه اینکه بصورت بد
فکرم همیشه درگیره اون کاره
مثلا همین درس خوندن اصلا فکرم آزاد نمیشه
دوم اینکه باز همون فکر کردنه
همیشه ، یعنی یه لحظه هم نمیشه ذهنم یه نفس راحت بکشه
همش فکر
میدونین کلی کار و ایده و مسئله ریخته تو ذهنم همیشه هم درگیرشم
ولی نمیتونم فعلا انجام بدم بنا به دلایلی ولی متاسفانه همش فکر
کوچکترین اتفاقی بیفته تا تهشو فکر میکنم که چی میشه
درگیر درگیر درگیر همیشه
ذهنم خسته شده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Ametrine - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۲:۴۶ ب.ظ
(۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ ب.ظ)barabox نوشته شده توسط: بچه ها شما میدونین مشکل من کجاست تو این موارد؟
...
ذهنم خسته شده
الان همه این مشکل رو دارن، در لحظه به هزارتا مساله فکر میکنیم ولی واقعاً کاری از پیش نمیبریم و در اصل فکر نمیکنیم که حلشون کنیم فقط تو ذهن میچرخن و آستانه تمرکز رو میارن پایین.
به نظر من بهترین راه حل اینه که یه برنامه ریزی منطقی بکنید و برای رسیدگی بهشون وقت بزارید.
یه جاهایی نباید فکر کرد، باید اقدام کرد.
در لحظه ای که باید کاری رو انجام بدی فقط باید روی اون متمرکز بشی، باید یه فیلتر گذاشت جلوی افکار.
باید عوامل حواس پرتی رو کنترل کنی.
خلاصه این یه پروسه ای هست که نیاز به تمرین و تکرار داره.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۲:۵۴ ب.ظ
(۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۲:۴۶ ب.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: (10 آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ ب.ظ)barabox نوشته شده توسط: بچه ها شما میدونین مشکل من کجاست تو این موارد؟
...
ذهنم خسته شده
الان همه این مشکل رو دارن، در لحظه به هزارتا مساله فکر میکنیم ولی واقعاً کاری از پیش نمیبریم و در اصل فکر نمیکنیم که حلشون کنیم فقط تو ذهن میچرخن و آستانه تمرکز رو میارن پایین.
به نظر من بهترین راه حل اینه که یه برنامه ریزی منطقی بکنید و برای رسیدگی بهشون وقت بزارید.
یه جاهایی نباید فکر کرد، باید اقدام کرد.
در لحظه ای که باید کاری رو انجام بدی فقط باید روی اون متمرکز بشی، باید یه فیلتر گذاشت جلوی افکار.
باید عوامل حواس پرتی رو کنترل کنی.
خلاصه این یه پروسه ای هست که نیاز به تمرین و تکرار داره.
ممنون
حق با شماست ولی یخورده من زیاد از حد درگیره ذهنم
مثلا پایان نامه خواهرم مونده بود
گفت تو میخونی میدم یکی درست کنه
منم گفتم آره خب نمیشه دیگه چیزی نمونده به کنکور باید برسم
ولی تا نشستم پای درس فکرمو بهم ریخته بود
تا جایی که بلند شدم رفتم بهش زنگ زدم و گفتم درست میکنم و تا تمومش نکردم بیخالش نشدم
از این دست مسائل زیاده
متاسفانه منم یه آدمیم که همیشه راحتی بقیه مدنظرمه
تو خیلی مسائل
مثلا خونه ما شلوغه و بچه کوچیک زیادن و میان و میرن ، از شانس بد ما هم همه از سرو کول ما بالا میرن کلا بچه دوست دارم
ولی نمیشه کاریش کرد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۱۵ ب.ظ
بچه های خوابگاههی برنامه ریزیتون چطوریه به منم کمک کنید نظم کارام از دستم خارج شده
دوست عزیزم barabox شما هم مشکل منو داری اولویت اولت خودت باشه راحتی و ارامش خودت اینجوری خیلی چیزا درست میشهکارای خودتا بزار اولویت بعد کارهای دیگران را اینجوری ادم فقط از پا در میاد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۲۰ ب.ظ
(۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۱۵ ب.ظ)neda_Network نوشته شده توسط: بچ های خوابگاههی برنامه ریزیتون چطوریه به منم کمک کنید نظم کارام از دستم خارج شده
بهترین کار تو خوابگاه اینه که تو سالن مطالعه زندگی کنی
شبم بیای اتاق بخوابی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۲۳ ب.ظ
این مشکل اخرو منم دارم خونمون همیشه بچه هست پدر منم درمیارن اما خودمم خوشم میاد باهاشون بازی کنم.خواهرزادم میاد هرچی خریدم میبره.منم همیشه راحتی دیگران برام مهمه جوری که یه وقتایی خودم لنگ میمونم.مثل الان.اما به نظرم ادم باید خودشم ببینه.ارامش خودمون ودیگران توامان با هم درسته.
به نظر من باید فکرامون رو سازمان دهی کنیم به ترتیب اهمیت هرکار شروع کنیم به انجام دادنش باید انتخاب کنیم مسیرو و به عمل فکر کنیم نه به مسیر پیش رو.هر کاری انرژی وسرمایه ایی میخواد باید به انجامش ومراحلش فکر کنیم وشروع کنیم. ارامش قلب وارامش فکر وارامش جسم همه انعکاسش تو باورامونه.اگه باور داشته باشیم میتونیم مسیرو سالم میریم.
من میگم یک روز تو ارامش با خودتون خلوت کنید واز بین فکراتون اونایی که مهم نیستو خط بکشید روش. و مهم هارو انتخاب کنید وبه اهدافتون فقط فکر کنید.هرکاری رو که شروع کردید به موفقیتتون ایمان بیارید واز همه مهمتر یاد خدا همیشه ارامش بخش.واسه تمرکز فکر بهترین راه ارامش خلوت با خودتون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Ametrine - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۲۸ ب.ظ
(۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۲:۵۴ ب.ظ)barabox نوشته شده توسط: ولی تا نشستم پای درس فکرمو بهم ریخته بود
تا جایی که بلند شدم رفتم بهش زنگ زدم و گفتم درست میکنم و تا تمومش نکردم بیخالش نشدم
از این دست مسائل زیاده
متاسفانه منم یه آدمیم که همیشه راحتی بقیه مدنظرمه
تو خیلی مسائل
مثلا خونه ما شلوغه و.........
این مسائل برای همه هست.
باید بجای غر زدن دنبال راه حل باشیم.
وقتی خواستیم بریم تو مُد غرزدن و شکایت کردن به یاد خودمون بیاریم که بعضی ها شرایطشون بدتر از این ها هست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۱۴ ب.ظ
(۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۲۰ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: (10 آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۱۵ ب.ظ)neda_Network نوشته شده توسط: بچ های خوابگاههی برنامه ریزیتون چطوریه به منم کمک کنید نظم کارام از دستم خارج شده
بهترین کار تو خوابگاه اینه که تو سالن مطالعه زندگی کنی
شبم بیای اتاق بخوابی
دقیقا منم همینکارا میکنم اما سالن مطالعه بس ناجوانمردانه سرده با شال و کلاه و جوراب درس میخونیم باشد که بجایی برسیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۴۳ ب.ظ
خیلی ممنون دوستان
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۵۶ ب.ظ
در هیاهوی زندگی دریافتم :
چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم...
چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی موهایم گشت در حالیکه فقط قصه کودکانه ای بیش نبود...
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمیشود....
به همین سادگی....
کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم
فقط او را میخواندم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zahra_ce87 - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۶:۰۶ ب.ظ
تفاوت ما بین خصایص دو جنس زن و مرد، از فصل آخر کتاب تکنیک رهایی ذهن.
•مرد می خواهد تنها باشد و مشکلش را خودش حل کند.
•زن همدرد می خواهد و نمی خواهد تنها باشد.
•مرد می خواهد از نظر همسرش قهرمان باشد.
•زن می خواهد شوهرش بداند که به او تکیه کرده است.
•مرد از وقت گذراندن بیش از حد همسرش با فرزندان حسودی می کند.
•زن از وقت گذرانی همسرش با بچه ها لذت میبرد.
•مرد گمان می کند اگر یک بار گفت " دوستت دارم " این برای همیشه در خاطر زن میماند.
•زن نیاز دارد که " دوستت دارم " به هر دلیلی تکرار شود.
•مرد نیاز به دادن عشق دارد.
•زن نیاز به دریافت کردن عشق دارد.
•مرد عاشق دیدن خوشحالی زن است.
•زن با دیدن خوشحالی زیاد مرد به تفّکر فرو میرود.
•مرد دوست دارد تشویق بشود و زن دوست دارد حمایت بشود.
•مرد نیاز به فضا دارد و زن نیاز به نزدیک شدن.
•ناراحتی زن احساس مفید نبودن به مرد میدهد.
•ناراحتی مرد به زن احساس دوست نداشته شدن میدهد.
•مرد در سکوت فکر می کند و فقط جملات ضروری را بیان می کند.
•زن با صدای بلند تمامی افکارش را بیان می کند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 10 آذر ۱۳۹۳ ۰۷:۵۹ ب.ظ
نون سنکگ دوهزاری نبود؛
از این به بعد نون سنگک خوردن چه حالی میده!!!
|