|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۳۱ ق.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۱۹ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: همین دیگه باید از بن بزنیم ناامید کنیم من خودم از جمله پر انرژی های آپلای بودم و این تصمیم توی دانشگاه ارشد و ... خیلی تاثیر داشت ولی با یه نگاهی که به وضعمون کردم، دیدم که اصلا پولی نقد نیست در خانه(حتی ۲ ملیون) در جیب هم ۲۰۰ هزارتومن و اینجاها loool حالا ۱۵ ملیون وثیقه سربازی و ۱۶ تومن ازاد کردن ارشد و ۴ تومن ازاد کردن لیسانس(حالا شاید واسه یه سری یونی ها لازم نباشه که اینم نمیشه روش حساب کرد اومدیمو شما از یه جا که لازمه ازاد کنی، پذیرش گرفتی؟ اون وقت نمیری؟) در کل همین خارج رفتن از طریق پذیرش گرفتن هم تقریبا داره میشه خاص آدمای پولدار و قوی از لحاظ پشتوانه مالی ...
نه دیگه؛ منم مث خودتم تقریبا فقط تنها فرقم اینه که یکم زیادی مثبت اندیشم. (: سربازی رو معاف باشی وثیقه نمیخواد و بعدش میتونی با عدم کاریابی همونطوری که Masoud05 عزیز گفتش ۶ ماهه آزادش کنی و حتی دانشگاههای استرالیا پول بلیط هواپیما رو هم میدن و GRE هم نمیخواد بیا اینم یه ۳ و ۱ تومن کاهش دیگه... دیگه چیکار کنن خوب
ولی آره خدایی اگه بخوای اپلی کنیم از یکی دو سال قبلش بزرگترین کابوس آدم میشه دلار و قیمت لحظه ایش!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - قاصدک۲۳ - ۰۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۱۰ ق.ظ
ما هم دلمون باز خواهرزاده خواست...
هی روزگار...
انشالله هرکی داره خدا ببخشه بهشون.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 07 آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۴۲ ب.ظ
در راستای بحث خواهر زاده، منم یه خواهر زاده یه ساله داره که در دامنه لغات ۱۰-۱۵ کلمه ایش کلمه دایی هم موجوده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۵ ب.ظ
من واس پروژه کارشناسیم کلاً ۱۰ دیقه با استاد صحبت می کردم، ۴۰ دقیقه درد دل و مشورت و ... می کردم. ازین که میگفت برو دکتر پوست و مو تا کچل نشی تو این سن گرفته تا ...
توی یکی از صحبت هاش گفت ببین تو الان ۲۳ ۲۴ سالته میتونی ریسک کنی، ریسکتو بکن چون شکست هم بخوری با یه تجربه خوب میتونی دوباره از جا بلند شی، اما برسی به ۲۹ ۳۰ دیگه خیلی سخته بلند شدن.
حالا که برمیگردم عقب، میبینم بهترین سنین برای ریسک ها و کارای از نظر اکثریت احمقانه، همین ۱۸ تا ۲۴ ساله، سنینی که اکثریت ما رو به انواع مسائل احتیاطی مثل کنکور و امتحانات روزانه و ... تحمیل می کنن و ترک این تحمیل پر هزینه است.
معمولاً این تحمیل در خیلیا باعث از دست رفتن اون "فرصت های ریسک" و اون "حاشیه امنیت" به صورت تواماً میشه.
سال پایینی های ما باید قدر سنین ریسک پذیری رو بدونن، چون شکست هم بخورن باز هم زمان زیادی دارن برای جبران، اما دیگه سن که کم کم بالا میره این ریسک کردن هم کم کم کاهش پیدا میکنه.
اگر بخوای زندگی روی حاشیه امنیت داشته باشی محکومی که آرزوهات رو به صورت چند برابری کوچیک و کوچیکتر کنی.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sahar salehi - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۵۴ ب.ظ
پیر شدیم پای این کنکورا!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - atenaa - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۲:۲۹ ب.ظ
وای چقدر تلخ بود
این نبودن پول
سختههه سخته
کسی که همیشه تو جیبش پول بوده نمیتونه حس اون پسر و اون موقع بفهمه هیچ وقت نمیفهمه (
آرزو میکنم اون پسر به زودی زود به قسمتهای خوب زندگیش برسه و این روزا واسش تکرار نشه و مریضیش خوب شه );
|
Re: RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ldns0098 - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۱۴ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۴۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: در راستای بحث خواهر زاده، منم یه خواهر زاده یه ساله داره که در دامنه لغات ۱۰-۱۵ کلمه ایش کلمه دایی هم موجوده
آخی، چه حس خوبیه، منم تا چند وقت دیگه خاله قلابی میشم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hnarghani - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۶:۲۸ ب.ظ
کوروش کبیر میگه : بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است پس اگر همچون خود نیافتی مثل خدا تنها باش...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۴۹ ب.ظ
انقد تو خوابگاه ما همه دنبال جی آر ای و تافل و رفتنن و هر سری یکیشون پذیرش گرفته و میره فک میکنم من باید برم یا بمونم؟ فکر کنم در اینده ای نه چندان دور ایران خالی از افراد تحصیل کرده بشه ببین کار به کجا رسیده که همه قید وابستگیها و دلبستگیها را میزنن و میرن میرن تا شاید فردای زندگی خودشون خانوادشون و بچه هاشون تفاوت کنه!اما اونهایی که رفتن واقعا شرایطشون بهتر شده یا بدتر؟کاش کسی واقعیتها را میگفت تا بقیه هم درست ترین تصمیم را بگیرن
|
Re: RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - explorer - 07 آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۵۶ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۴۹ ب.ظ)neda_Network نوشته شده توسط: انقد تو خوابگاه ما همه دنبال جی آر ای و تافل و رفتنن و هر سری یکیشون پذیرش گرفته و میره فک میکنم من باید برم یا بمونم؟ فکر کنم در اینده ای نه چندان دور ایران خالی از افراد تحصیل کرده بشه ببین کار به کجا رسیده که همه قید وابستگیها و دلبستگیها را میزنن و میرن میرن تا شاید فردای زندگی خودشون خانوادشون و بچه هاشون تفاوت کنه!اما اونهایی که رفتن واقعا شرایطشون بهتر شده یا بدتر؟کاش کسی واقیتها را میگفت تا بقیه هم درست ترین تصمیم را بگیرن
یه سری ها میرن چون که واقعا هدف دارند و برنامه ٬ ولی یه سری ها هم میرن چون که میخوان از اون سری اول عقب نمونن...
امیدوارم اگه کسی قراره رفتنی شه از اون سری اول باشه...
Sent from my cell
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عاطفه پارسا - ۰۷ آذر ۱۳۹۳ ۱۰:۵۷ ب.ظ
خدا پشت وپناه نوابیغی مث استاد امیرسام بهادر ملقب به پدر جاوای ایران باشد ، که با دومین فریم ورک خود باعث غرورآفرینی شدند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sarashahi - 07 آذر ۱۳۹۳ ۱۱:۵۶ ب.ظ
بچه ها همین الان کسی کتاب برنامه نویسی به زبان جاوای جعفرنژاد رو داره؟
یه قسمتشو میخوام برام نگاه کنه یه لحظه.
ممنون میشم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kefsan - 08 آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۳۷ ق.ظ
jafar nejaaaad? un k asan b dard nemixore baW
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 08 آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۴۸ ق.ظ
دلم خیلی گرفته.یه عالمه جزوه ی ننوشته. ساعت خواب افتضاح.سر دردای لعنتی که دارویی بهش اثر نداره.درسهای تلنبار شده.یه عالمه حرف که تو سرم میچرخن.لپ تاپ مسخره ای که یه هفته گیر کردم بهش و هر ساعت یه داستان دارم باهاش والان دیگه دادم دست صاحبش گفتم من دیگه در توانم نیست بده بیرون برای سرویس و ناراحتم شد اما من واقعا در توانم نبود دیگه.یه قلب درد شدید.امشب دیگه ناچارا کلرازپام دو میلی میخورم تا حداقل بخوابم چون اینجوری ادامه پیدا کنه دووم اوردنم نهایتا یه هفته اس.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - **sara** - 08 آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۴۰ ق.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۴۸ ق.ظ)neda_Network نوشته شده توسط: دلم خیلی گرفته.یه عالمه جزوه ی ننوشته. ساعت خواب افتضاح.سر دردای لعنتی که دارویی بهش اثر نداره.درسهای تلنبار شده.یه عالمه حرف که تو سرم میچرخن.لپ تاپ مسخره ای که یه هفته گیر کردم بهش و هر ساعت یه داستان دارم باهاش والان دیگه دادم دست صاحبش گفتم من دیگه در توانم نیست بده بیرون برای سرویس و ناراحتم شد اما من واقعا در توانم نبود دیگه.یه قلب درد شدید.امشب دیگه ناچارا کلرازپام دو میلی میخورم تا حداقل بخوابم چون اینجوری ادامه پیدا کنه دووم اوردنم نهایتا یه هفته اس.
سلام عزیزم موارد زیر رو در نظر داشته باش تا زندگی برات زیباتر بشه:
۱- فهرستی از کارهایی که باید انجام بدی تهیه کن و بعد از انجام هر کدوم یه تیک کنارش بزن. واقعاً اثربخشه.
۲- کمتر فکر کن.
۳- اگر مغزت شروع کرد به فکر کردن تنها بهش اجازه مثبت فکر کردن بده. هر فکر منفی رو تبدیل به مثبت کن.
۴- قرار نیست با همه دوست باشی. نه اینکه دشمن باشی ولی روابط صمیمانه با همه دردسر سازه. انتخابی دوست داشته باش.
۵- کاری رو که دوست نداری انجام نده. تو مسئول راضی کردن همه نیستی. اولین اولویتت خودت باشه. تا خودت شاد و راضی نباشی نمی تونی بقیه رو واقعاً شاد و راضی کنی.
۶- تو مسئول حل مشکلات دیگران نیستی پس عذاب وجدان نداشته باش.
۷- تو دوست داشتنی و مهربون هستی و نیاز نیست برای اثباتش بیش از حد تلاش کنی و باعث آسیب به خودت بشی.
اینها نظر منه.امیدوارم همیشه شاد، سلامت و موفق باشی
|