|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۵۵ ب.ظ
چه چیزی در این دنیا هم ارزش ِ زمان کوتاه زندگی توست؟ برنامه های بی سر و ته ِ تلویزیون؟ مکالمات بی ثمر تلفنی؟ یادمان باشد که مدت محدودی بما فرصت دادند که از امکانات نامحدود ِ این دنیا بهره ببری. امروز بگو : می خواهم منشاء یک کشف تازه برای مردم باشم. وقتی همه ی امکانات هست و خالقت قسم خورده که هر چیزی را که بخواهی راهش را به تو نشان خواهد داد، دیگر چه جای درنگ است؟
دکتر حسین الهی قمشه ای
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 17 مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۵ ب.ظ
(۱۷ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۲ ق.ظ)software94 نوشته شده توسط: سرما خوردم حالم بده ناجور
بدیه حالت برای دوری از منه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 17 مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۱۳ ب.ظ
(۱۷ مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۵ ب.ظ)Ava.arshad94 نوشته شده توسط: (17 مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۲ ق.ظ)software94 نوشته شده توسط: سرما خوردم حالم بده ناجور
بدیه حالت برای دوری از منه
مطمئنی پای کس دیگه وسط نیست بابا سرما خوردم سرما
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۲۷ ب.ظ
(۱۶ مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۳۲ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: (15 مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۴۹ ق.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: که در طریقت ما کافریست رنجیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم *** که در طریقت ما کافری است رنجیدن
علت رنجش چیست؟ چون خودمان را طلبکار میبینیم. خانم از آقا طلب دارد، آقا از خانم طلب دارد، از همسایه طلب دارد، از پدر و مادر طلب دارد، پدر و مادر از اولاد طلب دارند، بچهی من اینطور کرد، من او را بزرگ کردم، رنجشها و گلایهها شروع میشود. میگوید: ما وفا میکنیم، ملامت هم میکشیم، ولی خوش هستیم. چون من خودخواهی را کشتیم و از بین بردیم. باید این بت بزرگ را شکست! میگوید: در طریقت ما کافری است، رنجیدن. یعنی آنهایی که از خدا یا خلق خدا میرنجند، من پرست هستند. بت پرست و کافر پرست هستند. خلاصهی اخلاق در دو کلمه است، «مَرنج و مَرنجان»! رنجش پیدا نکردن خیلی بالاتر است. ممکن است آدم مواظب باشد و کسی را آزار ندهد، ولی اینکه از آزار دیگران رنجش نکردن یک دل بزرگ و وسیع میخواهد.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
lمن هم جایی این مطلب رو خوندم و یاد نوشته شما افتادم و گفتم به پستتون اضافه اش کنم
درمقابل بی مهری هایی که انسان گاه از دیگران می بیند چه واکنشی باید نشان دهد؟
ناسزاگفتن آن دلبرشیرین عجب است
ناسزا گفت که تادل به سزایی برسد
هروقت یک کسی آمد و ناسزایی به شما گفت بدانید که یک صفتی دروجود شما بوده که استحقاق این ناسزا را پیدا کرده اید و نباید از دست آن فرد ناراحت شوید بلکه باید آن فرد می آمد و شما را آگاه می کرد ازآن ناسزایی که دروجود شما هست و او آمده و یک هدیهای به شما داده بنابراین رنجش ازکسی نباید داشت ولی باخدای خودتان صحبت کنید و ببینید که چه کاربدی کرده بودید که آن فرد را فرستاده سراغ شما و بدانیدکه آن ناسزارا اوگفته تا که هوشیارتان کند و خوبتان کند و آن فرد ماموری بیش نبوده بر رساندن آن قبض ورنجش اگرازاو داشته باشید نشانه کافری و جهل و خودبینی است
وفا کنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که درطریقت ما کافری است رنجیدن
مطالب از " الهی قمشه ای" هست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 17 مهر ۱۳۹۳ ۰۸:۵۴ ب.ظ
گذشته ی من گذشت...
حتی می توانم بگویم درگذشت!!!
و من برایش ماهها و روزها سوگواری و سکوت کردم...
خاطراتم را زیر و رو کردم و ای کاش های فراوان گفتم...!
ولی دیگر بس است!
من به شروعی دیگر می اندیشم
و به شروع زندگی دیگر...
و حس ناب تازه شدن...
و اکنون...
در دنیای من همه چیز عالیست...
اینک دروازه ی تقدیر در برابرم گشوده شده
و همه چیز برای بهترین خیر و صلاح من پیش میرود
من نیز همچون مغناطیسی مقاومت ناپذیر
هرچه را ک حق الهی من است
به سوی خود می کشانم
" من به لطف او در امانم "
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - iammiti - 17 مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۵۹ ب.ظ
نمی دونم چرا نمیشه !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - happy07 - 17 مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۳۱ ب.ظ
بازم یه شب مهتابی دیگه
بازم یه شب روشن دیگه
...
|
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 18 مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۱۸ ق.ظ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۴ ب.ظ
روز های اول عضویتم در مانشت رو یادم میاد، فروردین ۹۱ بود. دنبال جزوه و آزمون ازمایشی و .. میگشتم که فروم مانشت رو پیدا کردم.
همون اوایل از نظمی که بر اینجا حاکم بود خیلی خوشم میومد. همه چی سر جای خودش بود. چقدر بچه های فعالی بودن ، برای خیلی ها مانشت خونه دومشون بود. کمک به همنوع واقعا خیلی براش توجه قائل میشد. کاربرایی مثل yaser_ilam , afagh , هاتف و خیلی های دیگه هیچوقت از خاطر دوستان مانشتی فراموش نمیشوند.
یه مدتی هم در کنار مدیران عزیز مانشت بودم، اگر از جانب هم کاربرا و هم مدیران کم و کاستی در عملکرد من بوده به بزرگی خودتون عفو کنید.
"مانشت رو کاربرانش مانشت کردند، ارزشش رو پایین نیاریم".
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۵ ب.ظ
(۱۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۴ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: روز های اول عضویتم در مانشت رو یادم میاد، فروردین ۹۱ بود. دنبال جزوه و آزمون ازمایشی و .. میگشتم که فروم مانشت رو پیدا کردم.
همون اوایل از نظمی که بر اینجا حاکم بود خیلی خوشم میومد. همه چی سر جای خودش بود. چقدر بچه های فعالی بودن ، برای خیلی ها مانشت خونه دومشون بود. کمک به همنوع واقعا خیلی براش توجه قائل میشد. کاربرایی مثل yaser_ilam , afagh , هاتف و خیلی های دیگه هیچوقت از خاطر دوستان مانشتی فراموش نمیشوند.
یه مدتی هم در کنار مدیران عزیز مانشت بودم، اگر از جانب هم کاربرا و هم مدیران کم و کاستی در عملکرد من بوده به بزرگی خودتون عفو کنید.
"مانشت رو کاربرانش مانشت کردند، ارزشش رو پایین نیاریم".
نامه خداحافظیه؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۹ ب.ظ
(۱۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۴ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: روز های اول عضویتم در مانشت رو یادم میاد، فروردین ۹۱ بود. دنبال جزوه و آزمون ازمایشی و .. میگشتم که فروم مانشت رو پیدا کردم.
همون اوایل از نظمی که بر اینجا حاکم بود خیلی خوشم میومد. همه چی سر جای خودش بود. چقدر بچه های فعالی بودن ، برای خیلی ها مانشت خونه دومشون بود. کمک به همنوع واقعا خیلی براش توجه قائل میشد. کاربرایی مثل yaser_ilam , afagh , هاتف و خیلی های دیگه هیچوقت از خاطر دوستان مانشتی فراموش نمیشوند.
یه مدتی هم در کنار مدیران عزیز مانشت بودم، اگر از جانب هم کاربرا و هم مدیران کم و کاستی در عملکرد من بوده به بزرگی خودتون عفو کنید.
"مانشت رو کاربرانش مانشت کردند، ارزشش رو پایین نیاریم".
از زحماتی که این مدت برای مانشت کشیدین ممنون، واقعا به وجود بچه های با سواد و قدیمی فروم برای نظم بخشیدن دوباره ی مانشت احتیاجه، حیف که خودتون اصرار داشتین که از مدیریت کنار برین.
دلم بستنی معجون انبه توت فرنگی آناناس با یه عالمه خامه ی بستنی و بادوم هندی و توت فرنگی روش میخواد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۵۴ ب.ظ
حقیقتا از اینکه دیدم بعضی دوستان دیگه مدیر نیستن، ناراحت شدم
انشاالله در هر نقشی موفق و پیروز باشید. چه مدیر چه غیر مدیر، مهم یادهایی هست که همیشه پابرجاست
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۴:۱۸ ب.ظ
(۱۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۴:۰۵ ب.ظ)arcsin نوشته شده توسط: (18 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۹ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: دلم بستنی معجون انبه توت فرنگی آناناس با یه عالمه خامه ی بستنی و بادوم هندی و توت فرنگی روش میخواد.
شما اول این بستنی ای که پارسال قولشو به من دادید رو بدید، بعد.
(۰۵ شهریور ۱۳۹۲ ۰۲:۳۸ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: تبریک میگم، بستنی مهمون من :دی روز اول ثبت نام.
این همه من جلوی چشمتون بودم طلب نکردین! به من ربطی نداره دیگه!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۵:۵۵ ب.ظ
یکی تو قسمت اخبار مانشت اطلاع بده کی مدیر شده و کی دیگه مدیر نیست!!! به فکر قلب ما باشید یدفعه غافلگیر شدیم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 18 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۱۷ ب.ظ
(۱۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۵:۵۵ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: یکی تو قسمت اخبار مانشت اطلاع بده کی مدیر شده و کی دیگه مدیر نیست!!! به فکر قلب ما باشید یدفعه غافلگیر شدیم
چشم اطلاع هم میدیم بذارین یه ذره اوضاع مشخص بشه ما قلب خودمون هم دچار مشکل شده.
|