|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - iammiti - 01 مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۵۲ ق.ظ
(۰۱ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۲ ق.ظ)Ava.arshad94 نوشته شده توسط: بهمین راحتیام که نیس، بجای ترس یکم توو سایتای علمی پزشکی راجع بهش مطالعه کن، من خودمم خیلی استرسی ام یمدتم توهمشو زده بودم )
اگر همه ؤ مواردی که گفتیو داری حتما یه مشاوره برو، ادم باید به ناراحتیای روحش اهمیت بده( نکه خودم خیلی اهمیت میدم
فقط از لحاظ ارثی بودن احتمالش زیاد استرس از عواملیه که خیلی خیلی تاثیرش کمه !
همسایه ما ۵ نفر بودن...۳تاشون گرفتن! تو خانواده خانومش بود...خانومش +۲ تا بچه هاش...از لحاظ مشکل هم هیچی مشکلی سنگینی نداشتن...
بیماریه سختیه ولی ترس نداره
دوست نداشتم ادامه بدم ولی واقعا لازم شد!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mohammad.ardeshiri - 01 مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۳۳ ق.ظ
ظهر یکی از روزهای ماه رمضان منصور حلاج از کنار خرابه ای که جزامیها سکونت داشتند میگذشت، جزامیها داشتند ناهار میخوردند. ناهار که چه؟
ته ماندهی غذاهای دیگران و چند تکه نان…
یکی از آنها تا حلاج را دید گفت:
-بفرمایید
-مزاحم نیستم؟
-نه بفرمایید.
چون حلاج پای سفره نشست یکی از جزامیها پرسید:
-تو از ما نمی ترسی ؟ دیگران حتی از کنار ما رد نمیشنوند!
-آنان روزه هستند.
-پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی؟
-امروز روزه نیستم.
حلاج دست به غذا برد و چند لقمه خورد تشکر کرد و رفت.
موقع افطار منصور گفت: خدایا روزه مرا قبول کن
یکی از یاران گفت: ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامیها ناهار میخوردی.
حلاج در جوابش گفت: روزهی من برای خداست، ما روزه شکستیم و دلی را نشکستیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 01 مرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۲۱ ق.ظ
حقیقت اینکه یک ایماندار از یک فرد شکاک شادتر است بیشتر از آن نیست که بگوییم یک مست از یک فرد هوشیار شادتر است.
"جورج برنارد شاو"
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۱ ب.ظ
امروز کمی احساسی تر بودم.
کمی نرم تر.
کمی فارغ از روزمرگی.
کمی به گرما اهمیت ندادم.
کمی بیشتر به او و اتفاقاتش فکر کردم.
کمی خوشحال تر بودم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۴۶ ب.ظ
من واقعن نمیفهمم که رشته کتاب داری برای چی تو تابستون خوابگاه گرفته؟؟؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۵۷ ب.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۴۶ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: من واقعن نمیفهمم که رشته کتاب داری برای چی تو تابستون خوابگاه گرفته؟؟؟
به همون علت که تربیت بدنی هم گرفته
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۰۷ ب.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۴۶ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: من واقعن نمیفهمم که رشته کتاب داری برای چی تو تابستون خوابگاه گرفته؟؟؟
#بیایید#به#رشته های # هم #احترام # بگذاریم .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reZa_N - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۴۰ ب.ظ
تو شاهکار خالقی
تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست
تقدیر را باور نکن.
تصویر اگر زیبا نبود
نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن
تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید
آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو
زنجیر را باور نکن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - poldasht - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۵۲ ب.ظ
یه آهنگ بی کلام از آقای بابک بیات. واقعا لذت بخشه.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۰۵ ب.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۰۷ ب.ظ)virtual girl نوشته شده توسط: #بیایید#به#رشته های # هم #احترام # بگذاریم .
اصلا بحث مسخره کردن نیست! واسم سوال بود و پرسیدم ازشون و گفتن که توی خونه وقت هدر میره و تلف میشه و این صحبتا اینجا بود که یه سیلی مجازی به خودم زدم ....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۴۹ ب.ظ
خسرو حکیم رابط کتابی دارد از روزنوشتهها و خاطرات خود به نام «من با کدام ابر». در آن داستانی دارد به نام «سه تفنگدار» که مضمون آن به شرح زیر است:
روز سهشنبه در کلاس پنجم دبستان، به دانشآموران گفتم که شنبه امتحان تاریخ و جغرافیا دارید: شفاهی.
روز پنج شنبه گفتم: امتحان تاریخ و جغرافیا داریم. همین امروز: کتبی.
همه اعتراض کردند که امتحان قرار نبود امروز باشد و قرار بود شنبه باشد، همین طور قرار نبود کتبی باشد و قرار بود شفاهی باشد.
گفتم: همین است که هست. امروز است و کتبی است. هر کس نمیخواهد بیاید جلوی کلاس بایستد.
از کلاس شصت نفری، سه نفر آمدند و جلوی کلاس ایستادند. سوالات را روی تخته نوشتم و بچهها پاسخها را روی کاغذ نوشتند.
وقتی امتحان تمام شد. گفتم: از هر کدام از شما، ده نمره کم میکنم از تاریخ و ده نمره از جغرافیا و به این سه نفر بیست نمره میدهم در تاریخ و بیست نمره در جغرافیا. تا بیاموزید که زیر بار ظلم نروید. درس امروز ما ظلم ستیزی است…
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zahra_ce87 - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۴۱ ب.ظ
در برخورد با مشکلات می توانید یک جور دیگر فکر کنید.
هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد ، آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند ، جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد برای حل این مشکل ….آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب کردندتحقیقات بیش از یک دهه طول کشید ، دوازده میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می نوشت زیر آب کار می کرد ، روی هر سطحی حتی کریستال می نوشت و در دمای زیر صفر تا سیصد درجه ی سانتیگراد کار می کرد.
روس ها راه حل ساده تری داشتند آنها از مداد استفاده کردند!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۵۴ ب.ظ
لیست خرید من برای اردو _دوم راهنمایی_سال ۱۳۸۳
پفک ۱ عدد ۵۰ تومان
تمر ۴ عدد ۴۰ تومان
لواشک ۲ عدد ۲۰ "
آیدین ۱۰ عدد ۵۰ "
بیسکوییت ۲ عدد ۲۰ "
آدامس ۲ عدد ۲۰ "
شکلات ۳ عدد ۳۰ "
کلوچه ۲ عدد ۱۰۰ "
تفاوت را احساس کنید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۵۶ ب.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۴۱ ب.ظ)zahra_ce87 نوشته شده توسط: روس ها راه حل ساده تری داشتند آنها از مداد استفاده کردند!
منم در حین اینیکه اینو میخوندم به همین راه حل رسیدم :دی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 03 مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۲ ق.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۵۴ ب.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط: لیست خرید من برای اردو _دوم راهنمایی_سال ۱۳۸۳
۸۳ دوم راهنمایی بودین....؟؟ من ۸۳ دیپلم گرفتم
اختلاف سن ها رفته رقته داره تو مانشت زیاد میشه
|