|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۲۵ ب.ظ
یه تست تعیین شخصیت گرفتم،دستشون درد نکنه همش خوب بود ولی آخرش نمیدونم چرا نوشته بود: "شما مستعد بیماری سرطانید. بهتر است سری به یک روانشناس بزنید" .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hamid88 - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۳۲ ب.ظ
دست ما به زانتیا برسه کافیه و راضی ام
Sent from my iPhone using Tapatalk
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۳۰ ق.ظ
ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط،
یا جای غلط بودیم در زمان دُرست!
و همیشه همینگونه همدیگر را از دست دادهایم...
|
Re: RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۰۰ ب.ظ
(۱۸ اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ ق.ظ)Eternal نوشته شده توسط: شب خیلی دپرس بودم ، صبح وقتی از خواب بیدار شدم با خودم گفتم که خدایا امروز یه روز متفاوت باشه برام
خدا هم نشونم داد که بله امروز میتونه خیلی خیلی متفاوت باشه ، یه زلزله فرستاد گفت : بنده ی من این اندازه متفاوت بودن
واسه امروز کافیه ؟؟؟؟؟
هیچی دیگه من قبول کردم گفتم بله از سرم هم زیاده
ولی انصافا ترسیدم ، بدنم هم آدرنالین تولید کرد ، یخورده از یکنواختی در اومدم
پس خواهرم راست میگفت که زلزله اومده من احساسش نکردم خداروشکر
حالا چند ریشتر بوده؟
سایت آخرین زمین لرزه ها که برا من باز نمیشه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - izadan11 - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۱۵ ب.ظ
یه رز یه نفر مبره ئکتذ ئین مبته حبق تسکخ تد.نب طفع گلحخ (ی
|
Re: RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۴ ب.ظ
Eternal نوشته شده توسط: جدی احساس نکردی ؟؟؟؟ پنجره ها ، ظرفها همشون تکون خوردن ، صداش هم زیاد بود :\
اون سایت کی باز میشه که اینم دومیش باشه ؟؟؟؟
من از سایت جهانی دیدم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
۳/۵ ریشتر بود ، ۹ کیلومتری تبریز ، عمق ۱۷ کیلومتر ..... با اینکه ریشترش کم بود ولی چون نزدیک ما بود، همه حس کردن و همه فرار کردن تو کوچه
بازم اومد دلمون واسش تنگ شده بود هاهاهاهاهاها
نه باباااا در این حد یعنیی
اینورا خیلی کم احساس شده طوریکه فکر کردیم مال ساختمان سازی پشت خونمونه
اومدم پستت رو دیدم فهمیدم مال زلزله بوده پس بازم اومده.خدا بخییییر کنه مثه پارسال نشه
پ ن : این پست من چرا برا من خالی نشون میده.منکه خالی نفرستاده بودم
پ ن: درست شد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۲۰ ب.ظ
دلم به حدی شکسته که....
کاش قبل از اینکه حرف بزنیم خوب فکر کنیم...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alagh - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۳۷ ب.ظ
گیج و منگ
بی احساس نسبت به همه چیز و همه کس
زانو درد مچ درد کمد درد
تنها
و در یک کلمه میتونم بگم احساسی که یک پیر زن داره
کجایی جوانی؟..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - patrick - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۵:۱۴ ب.ظ
ما ه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه؟! چرا !؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۵:۳۵ ب.ظ
حضرت علی (ع) می فرمایند :
التماس به خدا شجاعت است!
اگر برآورده شود رحمت است!
اگر برآورده نشود حکمت است!
التماس به خلق خدا ذلّت است!
اگر برآورده شود منّت است!
اگر برآورده نشود خفّت است!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۶:۱۳ ب.ظ
(۱۸ اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ ق.ظ)Eternal نوشته شده توسط: شب خیلی دپرس بودم ، صبح وقتی از خواب بیدار شدم با خودم گفتم که خدایا امروز یه روز متفاوت باشه برام
خدا هم نشونم داد که بله امروز میتونه خیلی خیلی متفاوت باشه ، یه زلزله فرستاد گفت : بنده ی من این اندازه متفاوت بودن واسه امروز کافیه ؟؟؟؟؟
هیچی دیگه من قبول کردم گفتم بله از سرم هم زیاده
ولی انصافا ترسیدم ، بدنم هم آدرنالین تولید کرد ، یخورده از یکنواختی در اومدم
زلزله؟!
من چرا حس نکردم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۶:۳۲ ب.ظ
(۱۸ اسفند ۱۳۹۲ ۰۵:۱۴ ب.ظ)patrick نوشته شده توسط: ما ه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
.........
خیلی قشنگ بود...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۸:۳۹ ب.ظ
خیلی دلم واسه قدیما تنگ شده..،.اون موقعی که خواهر برادرم،هنوز ازدواج نکرده بودن.....اون موقع قدرشونو نمیدونستم...فکر می کردم همیشه پیشم هستن....انقد دلم واسه داداشم تنگ شده،پنج ماهه ندیدمش....
خدایا چرا همه چی یدفعه اینجوری شد؟
حاضرم نصف عمرمو بدم،یکی از اون روزهایی که هر دوشون بودن،یه بار دیگه تکرار شه،با همون حس...
حیف اون روزا دیگه هیچ وقت بر نمیگردن
Sent from my ME172V using Tapatalk
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۲۱ ب.ظ
(۱۸ اسفند ۱۳۹۲ ۰۸:۱۵ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط: (18 اسفند ۱۳۹۲ ۰۶:۱۳ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: زلزله؟!
من چرا حس نکردم
مرکز زلزله تقریبا " ونیار" بود ( تقریبا طرفای باغمیشه ) ، یعنی میشه شمال شرق تبریز ، و چون زلزله به صورت عمودی بوده (افقی - به صورت گهواره نبوده ) اکثرا شرق تبریز فهمیدن ( طرفای ائل گلی و باغمیشه ، ولیعصر و ... ) . و فکر کنم از قدرتش سریع کاسته شده ، بخاطر عمودی بودن !!!؟؟؟!!!؟؟ ( چون اهر زلزله ۳ میومد ما تو تبریز میفهمیدیم )
همسایه های ما همه ریخته بودن حیاط ....
والا من با اینکه ادم بی احساسی نیستم اما چیزی حس نکردم.
البته اون موقع من غرب تبریز بودم (اطراف نصف راه).
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 19 اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۴ ق.ظ
تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب.
مارک تواین
|