|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 15 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۵ ب.ظ
ﺷﮏ ﻧﮑﻦ !
ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺁﺧﺮ ، ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻮﻛﻞ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻧﻮﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ،
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ و ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﺳﺪ ….
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esmaeli.sh - 16 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۲۶ ق.ظ
.....
دریا اولین عشق مرا بردی
دنیا دم به دم مرا تو آزردی
دریا سرنوشتم را به یاد آور
دنیا سرگذشتم را مکن باور
....
دریا سرنوشتم را به یاد آور
دنیا سرگذشتم را مکن باور
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - فوژان - ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۱۹ ب.ظ
لبخندی زودگذر
دلخوشی به اندازه یک چشم بر هم زدن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - زهرا سادات - ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۴۷ ب.ظ
ایـن دلاویـزتـریـن حـرفــــــ جـهـان را
همـــه وقـــتـــــــ !
نـه بـه یـکــــ بـار و بـه ده بار
کـه صـد بـار بـگـو !
دوسـتـم داری را
از مـن بـسـیـــار بـپـرس!
دوسـتـتـــــ دارم را ،
بـه مـن بـسـیــــار بگـو !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - IT_SUT - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۲ ق.ظ
(۱۵ اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۵ ب.ظ)elham_sh219 نوشته شده توسط: ﺷﮏ ﻧﮑﻦ !
ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺁﺧﺮ ، ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻮﻛﻞ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻧﻮﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ،
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ و ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﺳﺪ ….
خسته ام. اصلا نمی دونم چرا تویه این ۲ سال فقط اتفاق های بد برام میفته. همه چیم رو دارم از دست میدم و از دست دادم.خدا هم هیچ کاری برام نکرد . نمی دونم تاوان کدوم گناه رو دارم پس میدم. به جز اینکه تو تمام عمرم سعی کردم آدم خوبی باشم . به ناموس کسی چپ نگاه نکردم. تو تاکسی وقتی یه دختر سوار میشه اونقدر خودم رو جمع میکنم یکی ندونه فکر میکنه مشکلی دارم تا اون طرف احساس بدی نداشته باشه.اصلا شاید من املم . از خودم می پرسم چرا من؟ منی که تمام تلاشم این بوده در حق کسی بد نباشم چرا اینقدر باید بد برام بیاد. هر چقدر دعا کردم، هر چقدر توکل کردم ، هر چقدر نذر کردم هر چی تو هیئت ها رفتم هیچ فایده ای نداشت هیچ وقت خدا از راه نرسید هیچ وقت دستم رو نگرفت در صورتی که من دست کسی که به طرفم دراز میشه رد نمیکنم. دو هفته ای هست که کلا عوض شدم تمام اعتقاداتم رو از دست دادم دیگه خدا رو قبول ندارم چون که فک میکنم داره اذیتم میکنه . امیدوارم هیچکدمتون به اینجا نرسین. من تنها دلخوشیم اینه که آخرش مرگه.
یه چیز دیگه بگم که تازه گی ها کشف کردم اگه می خواهین تو زندگی موفق باشن باید ریاهکار باشین. باید تظاهر کنین.باید بد بود تا خوبی برات بیاد. این قانون اوج ظلمه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - IT.setareh91 - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۲۹ ق.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۲ ق.ظ)IT_SUT نوشته شده توسط: (15 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۵ ب.ظ)elham_sh219 نوشته شده توسط: ﺷﮏ ﻧﮑﻦ !
ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺁﺧﺮ ، ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻮﻛﻞ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻧﻮﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ،
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ و ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﺳﺪ ….
خسته ام. اصلا نمی دونم چرا تویه این ۲ سال همش اتفاق های بد برام میفته. همه چیم رو دارم از دست میدم و از دست دادم.خدا هم هیچ کاری برام نکرد . نمی دونم تاوان کدوم گناه رو دارم پس میدم. به جز اینکه تو تمام عمرم سعی کردم آدم خوبی باشم . به ناموس کسی چپ نگاه نکردم. تو تاکسی وقتی یه دختر سوار میشه اونقدر خودم رو جمع میکنم یکی ندونه فکر میکنه مشکلی دارم تا اون طرف احساس بدی نداشته باشه.اصلا شاید من املم . از خودم می پرسم چرا من؟ .....
امام علی (ع) فرمود: اى کمیل خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگوارى، و شبها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایى که تمام صداها را می شنود، هر کس دلى را شاد کند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالى بر او باریدن گرفته و تلخى مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۵۰ ق.ظ
یاد کاربران yaser_ilam_com و موج گرامی باد. چند وقتی است که خبری نیست ازشون.
|
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۳۶ ق.ظ
من چرا از دست این سوسسک ها راحت نمیشم؟
مایع سوسک کش و گچ و خمیر سوسک کش هم نتونستن کاری بکنن
از هر جا که برن،از یه جای دیگه پیداشون میشه
این سوسک ها چرا آرامشو از من میگیرن؟
از هرگونه موجود زنده ای غیر از انسان،مخصوصا حشرات موذی به شدت متنفریم
Sent from my ME172V using Tapatalk
|
Re: RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۰۸ ق.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۰۱ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط: (17 اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۳۶ ق.ظ)negar.v نوشته شده توسط: من چرا از دست این سوسسک ها راحت نمیشم؟
مایع سوسک کش و گچ و خمیر سوسک کش هم نتونستن کاری بکنن
از هر جا که برن،از یه جای دیگه پیداشون میشه
این سوسک ها چرا آرامشو از من میگیرن؟
از هرگونه موجود زنده ای غیر از انسان،مخصوصا حشرات موذی به شدت متنفریم
Sent from my ME172V using Tapatalk
ما از این سوسک های ریز خیلی داشتیم. هرچی هم زدیم نرفتن. آخرش یدونه سوسک کش تارو مار زدیم همه شون مردن. الان تقریبا ۹ ماهی میشه که دیگه یدونه سوسک هم نداریم.
ولی اون روز که سوسکا را کشتیم چه روز حال بهم زنی بود. اشپزخونه پر سوسک شده بود
اسپری سوسک کش تار ومار؟
خونه ما هم خیلی حال به هم زن شده،تا آدم پاشو میزاره تو آشپزخونه،یه دونه سوسک یا رو در کابینته،یا کنار ظرفشویی
ایش،یعنی مور مور میشم سوسک میبینم
Sent from my ME172V using Tapatalk
|
Re: RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۳۲ ق.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط: (17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۰۸ ق.ظ)negar.v نوشته شده توسط: اسپری سوسک کش تار ومار؟
خونه ما هم خیلی حال به هم زن شده،تا آدم پاشو میزاره تو آشپزخونه،یه دونه سوسک یا رو در کابینته،یا کنار ظرفشویی
ایش،یعنی مور مور میشم سوسک میبینم
Sent from my ME172V using Tapatalk
بله فکر می کنم رنگش هم قرمز بود. حتما پنجره ها رو باز کنید و ماسک هم بزنید.
ممنون،آره باید ماسک بزنم،که خودم خفه نشم
Sent from my ME172V using Tapatalk
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۵ ق.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۲ ق.ظ)IT_SUT نوشته شده توسط: (15 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۵ ب.ظ)elham_sh219 نوشته شده توسط: ﺷﮏ ﻧﮑﻦ !
ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺁﺧﺮ ، ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻮﻛﻞ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻧﻮﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ،
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ و ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﺳﺪ ….
خسته ام. اصلا نمی دونم چرا تویه این ۲ سال فقط اتفاق های بد برام میفته. همه چیم رو دارم از دست میدم و از دست دادم.خدا هم هیچ کاری برام نکرد . نمی دونم تاوان کدوم گناه رو دارم پس میدم. به جز اینکه تو تمام عمرم سعی کردم آدم خوبی باشم . به ناموس کسی چپ نگاه نکردم. تو تاکسی وقتی یه دختر سوار میشه اونقدر خودم رو جمع میکنم یکی ندونه فکر میکنه مشکلی دارم تا اون طرف احساس بدی نداشته باشه.اصلا شاید من املم . از خودم می پرسم چرا من؟ منی که تمام تلاشم این بوده در حق کسی بد نباشم چرا اینقدر باید بد برام بیاد. هر چقدر دعا کردم، هر چقدر توکل کردم ، هر چقدر نذر کردم هر چی تو هیئت ها رفتم هیچ فایده ای نداشت هیچ وقت خدا از راه نرسید هیچ وقت دستم رو نگرفت در صورتی که من دست کسی که به طرفم دراز میشه رد نمیکنم. دو هفته ای هست که کلا عوض شدم تمام اعتقاداتم رو از دست دادم دیگه خدا رو قبول ندارم چون که فک میکنم داره اذیتم میکنه . امیدوارم هیچکدمتون به اینجا نرسین. من تنها دلخوشیم اینه که آخرش مرگه.
یه چیز دیگه بگم که تازه گی ها کشف کردم اگه می خواهین تو زندگی موفق باشن باید ریاهکار باشین. باید تظاهر کنین.باید بد بود تا خوبی برات بیاد. این قانون اوج ظلمه.
خدا همیشه همیشه آدم رو داره امتحان میکنه! این رو بدونید که خدا هر بنده ایش رو که بیشتر دوست داره بیشتر امتحانش میکنه تا ببینه ایمانش چقدر واقعیه!
شما با این چیزایی که گفتید مشخصه که به خدا خیلی نزدیک هستید که خدا داره امتحانتون میکنه!
یه چیز دیگه ام اینه که خدا اون بنده ایش رو که بیشتر دوست داره دیرتر خواسته اش رو بهش میده تا اون بیشتر بیاد در خونشون و بیشتر صداش بزنه! اینجوری خدا جلو فرشته هاش به بنده اش می باله! میگه ببینید با اینکه دعاش رو مستجاب کردم اما بهش ندادم، بازم میاد به طرفم و خسته نمیشه!
البته کاملا حق با شماست! تو این راه آدم خسته ام می شه! جنس این خستگی ام با خستگی های دیگه فرق داره ، خیلی سخت تره، خدای نکرده تهش ناامیدیه! اما اینجاست که شیطون میاد و از این حالت بنده سو استفاده میکنه و سعی میکنه آدم رو ناامید کنه! اما باید قوی بود اصلا شیطون و حرفاش رو تحویل نگرفت تازه باید برعکس این چیزی که بهمون میگه رفتار کنیم. چون شیطون خیلی زرنگه منتظر یه لحظه غفلت ما آدماست که ما رو به سرعت بکشه سمت خودش!
پس ان شاالله شمام به همون روند همیشگیتون برگردید و به حرفای شیطون گوش ندید، به خدا توکل کنید، اونم توکل واقعی!
بهش بگید که شیطون نمیذاره مثه همیشه باشید و ازش بخوایید که کمکتون کنه تا از دستش خلاص بشید...
دلتونم همیشه به رحمت و مهربونی خدا خوش باشه، حتی در اوج ناامیدی!
چون:
معجزه هیچ گاه خبر نمی کند، پس با احتیاط ناامید شوید!
|
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۱۲ ق.ظ
هرکه دراین بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش می دهند
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SHayAN_567 - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۲۰ ق.ظ
خیلی قشنگ بود واقعآ فوق العاده بود ممنون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - babakk - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۳۷ ب.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۲ ق.ظ)IT_SUT نوشته شده توسط: خسته ام. اصلا نمی دونم چرا تویه این ۲ سال فقط اتفاق های بد برام میفته. همه چیم رو دارم از دست میدم و از دست دادم.خدا هم هیچ کاری برام نکرد . نمی دونم تاوان کدوم گناه رو دارم پس میدم. به جز اینکه تو تمام عمرم سعی کردم آدم خوبی باشم . به ناموس کسی چپ نگاه نکردم. تو تاکسی وقتی یه دختر سوار میشه اونقدر خودم رو جمع میکنم یکی ندونه فکر میکنه مشکلی دارم تا اون طرف احساس بدی نداشته باشه.اصلا شاید من املم . از خودم می پرسم چرا من؟ منی که تمام تلاشم این بوده در حق کسی بد نباشم چرا اینقدر باید بد برام بیاد. هر چقدر دعا کردم، هر چقدر توکل کردم ، هر چقدر نذر کردم هر چی تو هیئت ها رفتم هیچ فایده ای نداشت هیچ وقت خدا از راه نرسید هیچ وقت دستم رو نگرفت در صورتی که من دست کسی که به طرفم دراز میشه رد نمیکنم. دو هفته ای هست که کلا عوض شدم تمام اعتقاداتم رو از دست دادم دیگه خدا رو قبول ندارم چون که فک میکنم داره اذیتم میکنه . امیدوارم هیچکدمتون به اینجا نرسین. من تنها دلخوشیم اینه که آخرش مرگه.
یه چیز دیگه بگم که تازه گی ها کشف کردم اگه می خواهین تو زندگی موفق باشن باید ریاهکار باشین. باید تظاهر کنین.باید بد بود تا خوبی برات بیاد. این قانون اوج ظلمه.
شاید تعریف شما از خدا اشتباه باشه.
نباید انتظار داشته باشیم چون کار درست انجام میدیم از خدا توقع پاداش سریع داشته باشیم.
اگه واقعا از کارهای درستی که انجام میدید لذت نمیبرید انجامشون ندید. ولی اگه دوست دارین راه درستی رو تو زندگیتون طی کنین هنگام انجام دادن کارهای درست ازشون لذت ببرین و بشکل وظیفه بهشون نگاه نکنید. چون وقتی بشکل وظیفه بهشون نگاه میکنید اونوقت وظیفه خدا میدونید که باید به ازای اعمال نیکتون بهتون پاداش بده.
آیا به نظر شما یه بچه در یک کشور فقیر آفریقایی وقتی متولد میشه و شاید تا ۲۰ سال اول زندگیش تنها آرزوش خوردن یک وعده غذای خوب در روز باشه گناهی مرتکب شده و داره تقاص چیزی رو پس میده؟
بهتر دیدتون رو به زندگی وسیعتر کنید و تو زندگیتون اگه کاری رو انجام میدین که به نظرتون درسته ازش لذت ببرین حتی تو اوج مشکلات هم میشه از کاری که انجام میدیم لذت ببریم فقط کافی دیدتون رو نسبت به وقایع اطرافتون عوض کنین. تا هیچوقت حسرت عمر رفته رو نخورین و با خودتون بگین ایکاش منم ریاکار بودم تا زندگی بهتری داشتم.
تو زندگیتون خلاقیت داشته باشید و از هر مشکلی یه لذت و تفریح خلق کنید.
زندگی مسیری هست که باید طی بشه. میتونید این مسیرو با عصبانیت و خستگی و داد و بیداد و پرخاشگری طی کنین. یا میتونین طی مسیر آواز بخونین و از مسیر و مناظرش لذت ببرین. انتخاب با خودتونه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 17 اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۲۷ ب.ظ
|