|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۱:۵۵ ق.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۲ ۰۱:۰۸ ق.ظ)yaldaa نوشته شده توسط: شاید نبود .. واقعی واقعی شکوندم
اما بخدا به خاطر خودش بود
خیلی خیلی ناراحتم
نمیخوام ناراحت کنم شما رو چون نمیدونم اصلا قضیه چیه اما مواظب باشید بعضی اوقات ممکنه ما چنان به کسی آسیب بزنیم که تا سال ها اون شخص از لخاظ روانی با اون مسئله مشکل داشته باشه اگر هم بحث عاطفی باشه که این مورد تشدید هم میشه. حالا که اتفاق افتاده و کاریشم دیگه نمیشه کرد سعی هم نکنید به اون شخص نزدیک بشید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۲:۰۶ ق.ظ
(۰۵ دى ۱۳۹۲ ۱۱:۴۹ ب.ظ)nafiseh1366 نوشته شده توسط: یادمه پارسال هم نزدیکای کنکور میگفتید دندونم خیلی درد میکنه، یادتون میاد؟ انشالله که زودتر خوب میشید
پارسال بعد کنکور دندون درد گرفتم...چون یادمه اسفند عصب کشی کردم ، بعد عید هم رفتم پرش کردم!!
ولی هیچ وقت حسی رو که سر جلسه داشتم رو یادم نمیره...
انگار یه نفر کابل SATA مخم رو کشیده بود!!... نه Data میومد ، نه میرفت!!...آخرای جلسه هم که Blue Screen و Fatal Error دادم!!
امسال دیگه...
باید رفت ، باید دید!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yaldaa - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۲:۰۹ ق.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۲ ۰۱:۵۵ ق.ظ)yasemi نوشته شده توسط: بعضی اوقات ممکنه ما چنان به کسی آسیب بزنیم که تا سال ها اون شخص از لخاظ روانی با اون مسئله مشکل داشته باشه اگر هم بحث عاطفی باشه که این مورد تشدید هم میشه.
اگر اوضاع بدتر میشد چی ؟؟
جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعت نیست ؟؟؟!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۲:۴۵ ق.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۲ ۰۲:۰۹ ق.ظ)yaldaa نوشته شده توسط: اگر اوضاع بدتر میشد چی ؟؟
جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعت نیست ؟؟؟!!
خوب اینم یه حرفیه ! در کل چیزیه که شده و کاریشم نمیشه کرد. اما سعی کنید اگر وارد هر معامله یا رابطه یا هر چیز دیگه ای میشید قبول مسئولیت کنید تا اینجوری عذاب وجدان نگیرید. ببخشید نخواستم نارحت کنم شما رو
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 06 دى ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ب.ظ
(۰۵ دى ۱۳۹۲ ۱۱:۵۴ ب.ظ)yaldaa نوشته شده توسط:
یکی کمک کنه ... یکی بگه
وقتی یه آدم حالش گرفته است ..
وقتی که سر دو راهی مونده
وقتی که عقل و احساسش هر کدوم یه حرف متناقض میزنن
وقتی بسته به شرایط و از سر عقل دل کسی رو بشکونی اما تو خلوتت ، درونت دوستش داشته باشی و ناراحت باشی که چرا ناراحتش کردی
تو این شرایط آدم باید دقیقا چی کار کنه ؟؟
خدا میبخشه اون آدمو ؟؟ اون گناهکاره ؟؟
بچه ها میشه کمک کنید و لطف کنید نظرتونو بگید ..
وقتی توی قلبت یکی باشه که واقعا دوسش داشته باشی عقل زورش به احساس نمیرسه ولی یروزی مجبوری بزنی زیراحساست و عقل رو انتخاب میکنی درصورتی که هنوز دلت چیزدیگه میگه اگه عقل رو انتخاب کنی ناراحتی اگه احساس رو انتخای کنی بازهم ناراحتی ولی خوشحالی که کنارته، همه عقل رو انتخاب میکنن ولی چی میشه یبارم آدم به حرف دلش گوش کنه،وقتی دوطرف همدیگرودوست دارن چراجدایی باید باشه با همون عقل که شما انتخاب کردی میشه دل رو بهم رسوند نه اینکه آدم از دلش فرار کنه راهش رو جداکنه.اگه واقعا دوسش داری کنارش بمون راهی برای وصال پیداکن...
بااین همه سرنوشت دست خداست.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ppositiveenergy - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۲:۰۴ ب.ظ
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
مگه اشک چقدر وزن داره…؟
که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم…
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۳:۰۳ ب.ظ
خیلی جالب بود))
اول فکر کردم به خاطر اینکه ارسال قبلی شمارو یاد کودکیتون انداخته بهش میگین انگشتاتو بکنم بندازم دور)))
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۴:۵۴ ب.ظ
از شل سیلوراستاین
گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم. به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!
>برخی ما را سر کار می گذارند، برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد.. برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم. برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند...گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می
آوریم و اما «او» را از کف می دهیم. گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی ،تو قدرت تملک او را نداری.گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند
>وگاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده.او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی ، راه بیفتی ، حرکت کنی. او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: "شاید روزی به هم برسیم ...."، می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است. این آغاز، این زایش، برایت سخت دردناک است. بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست.و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما
آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - anyone - 06 دى ۱۳۹۲ ۰۶:۳۱ ب.ظ
تو زندگی باید طوری برخورد کنیم که می پسندیم باهامون برخورد بشه یعنی به جای مخاطبمون هم فکر کنیم سخته ولی ممکنه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 06 دى ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ب.ظ
یکی می پرسد اندوه تو از چیــست؟
سبب ساز سکوت مبهـــــمت کیـــست؟
برایش صادقانه می نویسم...
برای آنکه باید باشد و ...
نیســـت .
برگرفته از سایت دل تنگ امام زمان (عج)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mohammad-A - 07 دى ۱۳۹۲ ۱۲:۵۴ ق.ظ
چرا باید همیشه به نقطهای رسید که شرمندهی خداوند شد؟
پ.ن: در ۲ پست اخیر، از دوستان طلب دعا داشتم. همچنان محتاج دعای عزیزان هستم. یکی از دشوارترین هفتهها را شاید در پیش دارم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - narges_r - 07 دى ۱۳۹۲ ۰۲:۳۹ ق.ظ
خدایا ازت ممنونم، همیشه کمکم کردی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zaynab - 07 دى ۱۳۹۲ ۰۸:۳۷ ق.ظ
یکی از بدترین قسمتهای زندگی عادت کردنه
کنار اومدنه
تسلیم شرایط شدنه
انگار مثل یه پرنده توقفس اسیری و راه به جایی نداری
اینم میدونی که غیرخودت هیچکس نمیتونه بهت کمک کنه ولی بازم توان ایستادن روی زانوهاتو نداری
..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nazanin_sh - 07 دى ۱۳۹۲ ۰۲:۵۱ ب.ظ
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است .................... شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است
جدیدا ملت دل میشکونن هیچی، میبخشیشون فکر میکنن باید ازشونم عذر خواهی کنی!!!!!!!!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ec_a_j - 07 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۲۲ ب.ظ
(۰۷ دى ۱۳۹۲ ۰۹:۰۳ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: نمیدونم دهک چندم هستم که اینقدر مشکلات زیاده!!! نکنه از دهک دهم هم برم بیرون و بشم دهک یازدهم !!!
یازدهم که خوبه!
اون چیزایی که واسه ما آرزو شده واسه بقیه خاطره است!!!!!!!!
|