|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 29 آبان ۱۳۹۲ ۱۰:۵۴ ب.ظ
چرا این روزا هیشکی اعصاب درست حسابی نداره ؟!!! از خود بچه های مانشت گرفته تا باقی آدمایی که دور و برم هستن... هر کی به یه نحوی بی حوصله اس!
منم که فعلا در حال کنترل کردن خودم هستم هی دلم می گیره تا مرز گریه ام میرم اما باز به خودم دلداری میدم... هی میگم آروم باش !!
آخ آخ مخصوصا دم غروب که میشه در کل فکر کنم خاصیت پاییز همینه ! حالا معلوم نیست منم کی منفجر شم
(۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۰:۰۶ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: هوراااااااااااااااا
بلأخره یه دور کتابا تموم شد...
از اواسط شهریور تا امروز...۸ تا کتاب برابر با ۶۵ تا فصل درسی!
روزی یه فصل به همراه تستاش خوندم تا امروز تموم شد ...تموووووم (ذوق مرگ)
هر کی دعام کرد دمش گرم
خوش به حالتون .....
دعا کنید تا منم برسم .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tarane1992 - 29 آبان ۱۳۹۲ ۱۱:۵۸ ب.ظ
بچه ها دل منم گرفته خسته از همه چیز به قول کتی خانم خودمون خودمونو آروم میکنیم.
یعنی میشه همه چیز درست بشه روزای خوب زندگی خودشونو به ما نشون بدن......
هر روز خودمو با این جمله آروم میکنم که میگه(( هنوز روزای خوبه زندگیت نیومده و در راهه منتظرشان باشید...))
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 30 آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۴ ق.ظ
تا حالا جمع روشنفکرا رفتی؟................ : روشنفکرای الکی، چهره های الکی
تا حالا تفریق روشنفکرا رفتی؟!............... : تیکه های الکی، تیکه های الکی
تا حالا ضرب روشنفکرا، تقسیم روشنفکرا رفتی؟................ : ماست مالیای الکی، ماست مالیای الکی!
(۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۱:۵۸ ب.ظ)tarane1992 نوشته شده توسط: (( هنوز روزای خوبه زندگیت نیومده و در راهه منتظرشان باشید...))
من همیشه فکر میکردم که برم دبیرستان، یه اتفاق خاصی میاُفته! رفتیم دیدیم هیچی نشد! بعد گفتیم میریم دانشگاه، اونجا کلی دوست پیدا میکنیم و کلی خوش میگذره! اونجا بدتر شد، الانم میگیم میرم ارشد حتما روزای خوب اونجاست!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - x86 - 30 آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۲۶ ق.ظ
بگذار تا بنالم از درد بی دوایم * بیگانه ای، چه دانی، من دانم و خدایم
از دست دیده و دل کارم شده است مشکل * آن می کشد به صحرا و این سوی انزوایم
با طفل ابجدی از سرّالقدر چه گویی * بر بی بصر چه خوانی اسرار اولیایم
یا رب به ذات پاکت شب را مگیر از من * من باشم و سحرها ذکر خدا خدایم
آنچه که دوست خواهد اندر نظام نیکوست * گیرم که مستجابست ای دوستان دعایم
از قبض و بسط اسما هر لحظه جلوه هایی است * بی عدّ و بی نهایت از یار جانفزایم
صنّاع صنع هستی از لطف و چیره دستی * بخشوده است بخشد جام جهان نمایم
تا از حظائر قدس آید نسائم انس * هل من مزید آید از قلب با صفایم
غیب الغیوب دارد هر لحظه شأن بیحد * گوید که نیست جز من بگذر ز ماسوایم
جوش و خروش اعیان در جنب و جوش اکوان * از اقتضای اسماست، اسماست ز اقتضایم
نجمی که بُد سهایی، امروز شد ضیایی * از فیض کبریایی و الشمس و الضُّحایم
علامه حسن زاده...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 30 آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۲۹ ق.ظ
مشکلاتتون خیلی کوچیکه دوستان!
خیلی کوچیک تر از اینکه حتی بخواید فکرتونو درگیرش کنید.
اگه وقتی مشکلی برامون پیش میاد به بزرگتر از اون فکر کنیم میبینیم که همیشه "بدتر" هم هست، اما "بد" نصیب ما شده.
نزارید غصه تو دلتون تلنبار بشه. به راهی که میتونید ارامش دوباره تون رو بدست بیارید فکر کنید نه مشکلی که پیش اومده.
همیشه که آدم خوشحال نمیشه، گاهی ناراحتی هم لازمه تا داشته هامون رو شکر کنیم و بیشتر بفکر خودمون و اطرافمون باشیم.
عمر داره میگذره، حالا که داره میگذره، چرا با ناراحتی؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۱:۰۲ ق.ظ
هیچ وقت نخواستم دشمنامو بشناسم
چون میدونستم خیلی از دوستامو از دست میدم
به سلامتی بارون
که معلوم نیست چند گیگ حافظه داره
که این همه خاطره تووش ذخیره شده....!
بیداری ادامه خواب ماانسان هاست
آندره ژید
فصل جدید "زندگـــی" آغاز نمی شود ،
اگر دست از "بازخوانی" فصل قبلـــی بر نداری ...
بدرود تا فصلی دیگر ...
پاییز است
و هوا
پُر است از مهربانی هایی
که خدا برایمان به بادها سپرده
یادمان نرود که پنجره ی قلبمان باز باشد
برای ورود خدا
وقتی بزرگ شدم میخواهم هرکسی باشم
به جز یک پدر بد اخلاق ، یک راننده اتوبوس بی حوصله
یک آدم عصبانی ، یا یک آدم ناامید که با همه دعوا دارد
و یا آدم گنده ای که بیهوده باد توی دماغ می اندازد
خب مثل اینکه دیگر آدمی نمانده
پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم، تا ببینم بعد چه می شود
اگر عقل امروزم رو داشتم ، کارهای دیروزم رو نمی کردم
ولی اگر کار های دیروز رو نمی کردم ، عقل امروزم رو نداشتم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۱:۵۷ ق.ظ
مرحوم حاج اسماعیل دولابی
پ.ن. روی واژه "اذیت" قدری بیشتر فکر کردم. گاهی ما میدونیم اما سهوا باعث آزار و اذیت دیگری میشیم. مثل وقتی که حواسمون نیست پامون رو میذاریم روی یه مورچه. گاهی هم واقعا نمیدونیم کاری که میکنیم ممکن باعث رنجش و ازار دیگری بشه. یه جور جهل نسبت به حقوق دیگران. چقدر در این عالم نکات ریز وجود داره!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tarane1992 - 30 آبان ۱۳۹۲ ۱۱:۴۵ ق.ظ
دوستان هر روز که میگذره ثانیه های عمرمون هم یکی یکی کم میشه .....
ترس من اینه که نتونم تو این مدت محدود زندگی مفید باشم .نرسیدن به خواسته ها از نظر من یعنی استفاده نکردن از عمرمون....
در حالی که میتونیم مفید هم باشیم.....
خواسته های ما بی نهایت و عمر ما محدود دعا میکنم در این مدت عمر به آرزوهای خوبو دست یافتنیمون برسیم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 30 آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۱۱ ب.ظ
بعد از " تو "...
هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nazanin_sh - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۱:۰۴ ب.ظ
دیشب دوستیم با یکی از بهترین دوستام تموم شد به خاطره چیزی که واسه اون ارزش داشت و من نمیدونستم ، نمبدونم مقصر من بودم یا دوستان دیگه یا خود دوستم ولی واقعا دلم گرفته الان واقعا دوست خوبی بود کاش حداقل اینجوری با دلخوری تموم نمیشد، کاش حداقل میشد خوبیاشو جبران کنم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - lotus - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۰۷ ب.ظ
(۳۰ آبان ۱۳۹۲ ۰۱:۰۴ ب.ظ)nazanin_sh نوشته شده توسط: دیشب دوستیم با یکی از بهترین دوستام تموم شد به خاطره چیزی که واسه اون ارزش داشت و من نمیدونستم ، نمبدونم مقصر من بودم یا دوستان دیگه یا خود دوستم ولی واقعا دلم گرفته الان واقعا دوست خوبی بود کاش حداقل اینجوری با دلخوری تموم نمیشد، کاش حداقل میشد خوبیاشو جبران کنم
از این اتفاقا پیش میاد
بنظرم که دوستی خوب با این مسائل کوچیک نباید بهم بخوره.
در یه فرصت مناسب و بعد از یه مدتی اسباب عذرخواهی و دیدار مجدد رو فراهم کن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - maryam 85 - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۶:۳۷ ب.ظ
از مرگ نترسید
از این بترسید که وقتی زنده اید
چیزی درون شما بمیرد به نام (( انسانیت))
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۸:۱۴ ب.ظ
این بار می خواهم تو را پیش از آنکه جمعه غروب کند بخوانم
ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشــی و مـرا غم ببرد
کجای عالم هستی
نشسته ای به نظاره
مهربان آقا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - farnaz.sad - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۸:۲۴ ب.ظ
(۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۰۹:۴۲ ب.ظ)sahar_rostami2 نوشته شده توسط: اعصابم خورده حوصله ندارم از همه بدم میاد!
منم همینطور واقعا دلم می خواد بمیرم.
از دست این روزگار واین آدمای بی وجدان...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 30 آبان ۱۳۹۲ ۰۹:۴۲ ب.ظ
از دیروز صبح تا الان یکسره داره بارون میاد , فقط حیف همش تو خونه ام و لذتی نداره
ایشالا فردا صبح که میرم آزمون هم بارون بیاد یکم لذتشو ببرم
|