|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 12 مهر ۱۳۹۲ ۰۵:۰۸ ب.ظ
تا حالا شده وقتی ناخودآگاه آهنگی گوش میدی حتی اگه شاد و خندون باشی یکهو خنده رو صورتت خشک بشه و خنده ها تبدیل بشه به هق هق.....هق و هق و هق.....
بعد اطرافیانت فکر میکنن دیوونه شدی ...
شاید مسخره باشه..شاید بخندی بهم...ولی من آدم احساساتی نبودم.بعضی وقتها فکر میکردم چقدر خشک هستم و کمی احساسات دخترونه ندارم...ولی داشتم احساسات خودمو سرکوفت میزدم
ولی این آهنگ هرلحظه از فاصله کیلومتری هم که به گوشم میرسه خنده را روی صورتم خشک میکنه
نابرده رنج از خواجه امیری
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 12 مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۰۸ ب.ظ
یا اباصالح مددی ...
بیا بِستُر اشک چشم تَرَم را...
پریشه سرم را...غبار حرم را...دل آرامم...
خدا را رحمی...به حالِ گدا کن...
مرا تو دعا کن...بیا تو رها کن...از این دامم...
تو را جوید...پای خسته من...بال بسته من...
گوشه ای بنشستم...به سوی تو دستم...
ز غیر تو رستم...به دادم رس........
با صدای علی فانی :
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 12 مهر ۱۳۹۲ ۰۹:۰۰ ب.ظ
برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد...
نه میتوان فریاد زد..
برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد...
لبخند زد و بی صدا شکست...
گاهی حتی نمی شود حرف زد ...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۱:۲۹ ق.ظ
از صبح همش بی حالم و گلومم.... خدا کنه سرما نخورده باشم که اصن حوصله سرما خوردن ندارم به خدا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mm123456789 - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۱:۳۹ ق.ظ
خدایا خیلی خیلی شکرت
پشت پناه همه کنکوریا باش
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۸:۳۳ ق.ظ
دلم تنگ ست
مثل لباس سال های دبستانم
مثل سال های ماموریت های طولانی پدر
که نمی فهمیدم
وقتی می گویند کسی دور ست،
یعنی چقدر دور ست!
"لیلا کردبچه"
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - AEM4949 - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۲:۵۶ ب.ظ
آدم از خوندن کامپایلر و برنامه نویسی هیچوقت خسته نمیشه.
ولی نظریه زبان ها:
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۳:۱۵ ب.ظ
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - هاتف - ۱۳ مهر ۱۳۹۲ ۰۳:۲۳ ب.ظ
دل بسته ام به مستحبی که جواب اش واجب است؛ سلام آقای ما، حجت ما بر روی زمین، سلام ای بهترین بندگان خدا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fifa2020 - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۳:۵۷ ب.ظ
از یه دوستی پرسیدن سیگار رو ترک کردی؟
گفت آره. دوماه و ۵ روزه که نمی کشم.
گفتن تا وقتی روزاشو بشماری یعنی هنوز ترک نکردی.
حکایتِ تموم کردنای ماست...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۶:۲۰ ب.ظ
یک زیارتنامه کوتاه می خواهی از رضا ؟
رو به سوی مشهد آور کن جواد ش را صدا ....
بی گمان با این توجه می دهد
جاجتت را خوب و کامل بنده ی خوب خدا
یا جوادالائمه ......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - lotus - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۱۶ ب.ظ
یه وقتایی بعضی از ما آدما فقط بدرد این میخوریم که باورای غلط خودمونو به بقیه تحمیل کنیم. پافشاری هم روش!
قدیما راست میگفتن که گاوان و ... باربردار بــــه ز آدمیان مردم آزار
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۴۹ ب.ظ
خب به سلامتی اونایی که والیبالی بودن دیگه امروز واقعا نیستن
نیمه نهایی قهرمانی آسیا : ایران - ژاپن (۷ دوره قهرمان و سه دوره نائب قهرمان آسیا شده)
الان ست سوم هستیم
دو ست قبلی رو بردیم هر دو رو هم ژاپنی ها زیر ۲۰ بودن
میریم که این بازی رو هم انشاا... ببریم
.
.
-----------------------
جهت جلوگیری از افزایش پست همین پست رو آپدیت می کنم
با ۳ امتیاز بردیم
فردا آخرین بازی که تعیین کننده هست رو خواهیم داشت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۸:۰۹ ب.ظ
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی
که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست،
اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی
بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم،
آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 13 مهر ۱۳۹۲ ۰۹:۰۳ ب.ظ
الهی !
دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم امید ما جز بروی تو باز نشود.
الهی !
دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
الهی !
تحقیقی ده که از دنیا بیزار شویم و توفیقی ده که در دین استوار شویم .
خواجه عبدالله انصاری
|