هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - تینا - ۰۷ مهر ۱۳۹۲۰۲:۲۰ ب.ظ
حوصلم سر رفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zaynab - 07 مهر ۱۳۹۲۰۲:۳۲ ب.ظ
میشه برام دعا کنین
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 07 مهر ۱۳۹۲۰۴:۴۵ ب.ظ
میگن هر اتفاقی که برامون میافته بدون حکمت و علت نیست. یه جاهایی ادم حس میکنه دیگه بریده کم اورده خوب واقعنم حق داره فشار زیادی رو تخمل کرده اما باید تصمیم بگیره که قوی تر بشه میدون رو خالی نکنه دعا کنه که خدا قدرت بیشتری بهش بده. در دل اوت سختی ها تو اون شرایط خاص توکل کردن رو فراموش نکنه یادش باشه که دست خدا بالاترین دستهاست. ار مکر و حیله دشمنش نترسه حق موندنی هست و باطل نابود شذنی.
با تمام سختی ها اگه بتونه هر وقت تو اینه خودش رو می بینه به خودش لبخند بزنه باید به خودش تبریک بگه ار اینکه انسان بزرگیه
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 07 مهر ۱۳۹۲۰۸:۳۴ ب.ظ
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم !!
اندکی پیشتر اَی ..
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ...
زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش ... که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !...
راهی ظلمت پر شور زمین .. طفلکی بنده غمگین اَدم!..
در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ... زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !...
نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
نازنینم اَدم .... نبری از یادم ؟؟
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - rahayi - 08 مهر ۱۳۹۲۰۲:۳۱ ق.ظ
باران نمیبارد
این چتر باز از کیست دارد میرود در کوچۀ خلوت؟
امشب نمیدانم چرا این قدر...
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 08 مهر ۱۳۹۲۰۳:۲۶ ق.ظ
و خداوند ...
نمی دانم ...
نمی دانم کجای قصه بود که سرگردان شدیم و فراموشمان شد
که هیچ کداممان را بر دیگری برتری نیست و برتری تنها از آن توست
و غافل شدیم که ایمان و تقوا و توسل به توست که بزرگوار و برترمان میکند
و دیگر هیچ .
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 08 مهر ۱۳۹۲۱۰:۴۶ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 08 مهر ۱۳۹۲۰۳:۱۵ ب.ظ
الهی، توآنی، توانی، جهانی، بفانی، کشانی ...
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 08 مهر ۱۳۹۲۰۵:۱۵ ب.ظ
استاد دکتر علی شریعتی
«بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید
هر چند آن جا جز رنج و پریشانی نباشد
اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 08 مهر ۱۳۹۲۱۱:۰۸ ب.ظ
نتایج نهایی دوره بدون آزمون کارشناسی ارشد و کارشناسی ناپیوسته دانشگاه آزاد اعلام شد!!!
:|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 08 مهر ۱۳۹۲۱۱:۱۲ ب.ظ
نگاهی کرده در آفاق و ماهی کرده ام پیدا
چه روشن ماه و روشن بین نگاهی کرده ام پیدا
به سوی خلق هر راهی که دارم کور خواهد شد
که از دل با خدای خویش راهی کرده ام پیدا
به آهی کز دل آوردم گرفتم دامن همّت
خداوندا چه دامنگیر آهی کرده ام پیدا
برای زندگانی موجبی در خود نمی دیدم
کنون گر عمر باشد تکیه گاهی کرده ام پیدا .....
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - IT.setareh91 - 09 مهر ۱۳۹۲۰۲:۱۴ ق.ظ
سه درد آمو بجانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره دیره
غم یار و غم یار و غم یار
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - maryam.raz - 09 مهر ۱۳۹۲۰۲:۳۱ ق.ظ
این روزها روزهای خوبی نیست واسم
یه لحظه خوبم یه لحظه بد
امشب چقد استرس دارم چندتا دلیل هست ولی نمیدونم کدومش اصلیه
کتابهای ارشد رو که میبینم استرس میگیرم نمیدونم چرا
هنوز نتونستم جدی شروع کنم
وخیلی چیزهای دیگه..
با بدختی یه چند کیلو وزن اضافه کرده بودم اونم این مدت آب شد!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neilabak - 09 مهر ۱۳۹۲۰۲:۴۶ ق.ظ
چند روزه حس میکنم خیلی دارم زندگی رو به خودم سخت میگیرم.
همشم داره برام سختی پیش میاد.
دلم میخواد همه چی رو ول کنم یه چند وقتی برم یه مسافرت به یه جای دورافتاده
خلاص شم از همه چی
............من خیلی زندگی رو به خودم سخت گرفتم ..خیلی...
دلم میخواد یه مدتی بمیرم
دلم نمیخواد انقدر جدی باشم
انقدر خشک و اعصاب خورد کن ..
دلم میخواد تکلیفم با خودم معلوم باشه
با همه چی معلوم باشه
انقدر الکی سرم شلوغ نباشه
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 09 مهر ۱۳۹۲۰۳:۰۵ ق.ظ
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا ...... یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی ...... سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی ...... مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی ...... قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی ...... روضه امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی ...... آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی ...... پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی ...... راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا