|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - puneh - 18 شهریور ۱۳۹۲ ۰۱:۴۳ ب.ظ
دلم آرامشی می خواد که بعدش طوفانی نباشه
خنده ای که بعدش گریه و ماتم نباشه. خدایااااااااااااا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 18 شهریور ۱۳۹۲ ۰۷:۵۵ ب.ظ
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند: چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
"کشف الاسرار"
پ.ن. وجدانا دزد هم دزدهای اون روزگار
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - farnaz.sad - 18 شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۳۶ ب.ظ
[undefined=undefined]نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها[/undefined]
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد هام و نه با تو دشمنی کردهام
( ضحی ۱-۲)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.
(یس ۳۰)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.
(انعام ۴)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام
(انبیا ۸۷)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.
(یونس ۲۴)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
(حج ۷۳)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .
( احزاب ۱۰)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.
(توبه ۱۱۸)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی
.(انعام ۶۳-۶۴)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای.
(اسرا ۸۳)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟
(سوره شرح ۲-۳)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟
(اعراف ۵۹)
پس کجا می روی؟
(تکویر۲۶)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟
(مرسلات ۵۰)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟
(انفطار ۶)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.
(روم ۴۸)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم.
(انعام ۶۰)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم.
(قریش ۳)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.
(فجر ۲۸-۲۹)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.
(مائده ۵۴)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neilabak - 18 شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ ب.ظ
دلم میخواد برم خونه ......
حالم داره از خوابگاه بهم میخوره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SnowBlind - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۲۲ ق.ظ
هــــــــــــــی ، والا سانسور دیگه تا این حد؟؟ اومدیم یه شعر به الفبای روسی گذاشتیم امضامون نمیدونم کی اومده پاک کرده، حریم خصوصی هم که خدا بیامرزه، اصلا به حقوق بنده هیچ توجه ای نشده.
حالا متن شعر چی بود:
آره یاروم بیا
دلداروم بیا
دل میل تو داره
سزاواروم بیا
آیا شما با خوندن این شعر، تحریک شدید و نعوذ بالله به گناه افتادید؟
امضام رو بیام یه سوره از قرآن بزارم، اوکی هست؟ یا یه حدیث از این اماما ، یا از این جمله های بی معنی که فقط آدم های loser از اونا استفاده میکنن تا یه خورده درد خودشون رو تسلی بدن؟ مثلا نمیدونم" پیروزی ۹۰% شکست ۸۰ در صد تلاش میباشد( این که شد ۱۷۰ درصد).
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۳۳ ق.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۲۲ ق.ظ)SnowBlind نوشته شده توسط: هــــــــــــــی ، والا سانسور دیگه تا این حد؟؟ اومدیم یه شعر به الفبای روسی گذاشتیم امضامون نمیدونم کی اومده پاک کرده، حریم خصوصی هم که خدا بیامرزه، اصلا به حقوق بنده هیچ توجه ای نشده.
حالا متن شعر چی بود:
آره یاروم بیا
دلداروم بیا
دل میل تو داره
سزاواروم بیا
آیا شما با خوندن این شعر، تحریک شدید و نعوذ بالله به گناه افتادید؟
امضام رو بیام یه سوره از قرآن بزارم، اوکی هست؟ یا یه حدیث از این اماما ، یا از این جمله های بی معنی که فقط آدم های loser از اونا استفاده میکنن تا یه خورده درد خودشون رو تسلی بدن؟ مثلا نمیدونم" پیروزی ۹۰% شکست ۸۰ در صد تلاش میباشد( این که شد ۱۷۰ درصد).
ناراحت نباشید دوست عزیز.
من هم گاها دلم خواسته متنی که "کُردی" بوده رو تو امضام قرار بدم، اما چون قوانین مانشت صرفا نوشتن با زبان فارسی و انگلیسی هست؛ اینکار رو نکردم. درواقع تفاوتی بین شما و مدیران وجود نداره، همه باید به قوانین احترام بگذاریم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hanif - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۳۲ ق.ظ
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۴۴ ق.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۳۲ ق.ظ)hanif نوشته شده توسط: تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم!
اما شما در آغوش زندگی هستید!
رسیدن بخیر
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۰۵:۵۱ ب.ظ
کاش ...
پرده می دانست
تا پنجــــره هســت
فرصـــــــت رقصیدن دارد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۴۴ ب.ظ
وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
ای بابا عطسه کردم ! جنبه نداشتم برم زیر باران حس بگیرم بیام یه شعر بخونم ! عجــــــــــــب .
خب من یه چیز خوب اخیرا فهمیدم و اون اینه که جهاد دانشگاهی دوره آموزش مربی مهد برگزار میکنه (دوره اش ۵۰۰تومن). من باید پیگیرش بشم . عاشق این کارم .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 19 شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۵۵ ب.ظ
متاسفانه تعدادی از هموطنان عزیزمان در حادثه ی دردناک تصادف اتوبان تهران - قم دار فانی را وداع گفتند.
خداوند به خانواده این عزیزان صبر عطا کنه انشالله.
بهای زنده بودن را با دوستی هایمان و مهربانی هایمان بپردازیم؛ شاید آخرین فرصت های ما باشد...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۱۹ ب.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۵۵ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: واقعا" مگه میشه یه استاد در هفته هشت ساعت هر روز جلسه دفاعیه باشه هر شب هزار و خرده ای صفحه هم تز مطالعه کنه مگر اینکه خودش استاد راهنما باشه و در جریان پیشرفت کار باشه.
یادش بخیر زمان ما در هر رشته گرایش حداکثر هشت -نه تا دانشجو بود .
یه وقتم می شه استاد داور میاد سر جلسه خودش با صداقت تمام اقرار می کنه من دیشب وقت نکردم تزت رو بخونم یعنی در حد همون نیم ساعتم نه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 20 شهریور ۱۳۹۲ ۰۱:۱۷ ق.ظ
یادم باشد جواب کین رابا کمتر از مهر و جواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهیها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه درس خروش بگیرم و از آسمان درس پاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم
یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت
یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم
یادم باشد زمان بهترین استاد است
یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم
یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود
یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود
یادم باشد قلب کسی را نشکنم
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد
یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم
یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست
یادم باشد که آدمها همه ارزشمندند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ماه بانو - ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۰۴ ق.ظ
میگم نوک مداد توی پای آدم بمونه چی میشه ؟:|
من امروز به علت شانس و عجله زیادم .. مدار رفت توی پام
بعد تازه نیگا کردم مدادرو میبینم نوک نداره
یعنی الان نوکش تو پای منه؟ .. در محل حادثه که یافت نشد
آخ پام :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 20 شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۳۲ ق.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۴۴ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
ای بابا عطسه کردم ! جنبه نداشتم برم زیر باران حس بگیرم بیام یه شعر بخونم ! عجــــــــــــب .
خب من یه چیز خوب اخیرا فهمیدم و اون اینه که جهاد دانشگاهی دوره آموزش مربی مهد برگزار میکنه (دوره اش ۵۰۰تومن). من باید پیگیرش بشم . عاشق این کارم .
خب قربونت، شما که دو بیت اولش رو خوندی، لااقل شاه بیتش رو هم میخوندی بعد عطسه ات می گرفت
وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی یاد تو را خواهد شست
"حمید مصدق"
این روزها که تعداد مادران شاغل بیشتر شده و حتی مادران خانه دار هم بچه هاشون رو میذارن مهد، نقش مربیان مهد پر رنگ تر شده، البته بماند که متاسفانه حقوق مناسبی دریافت نمی کنند، البته تا دو سال پیش که من از یکی از دوستانم جویا شدم، اینطور بود، امیدوارم الان وضع بهتر شده باشه.
بچه ها اگر چه که موجودات شیرینی هستند اما سر و کله زدن باهاشون آسون نیست، عشق میخواد، که شما دارید. موفق باشید خانم مربی
(۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۰۴ ق.ظ)ماه بانو نوشته شده توسط: میگم نوک مداد توی پای آدم بمونه چی میشه ؟:|
هیچی اتفاق خاصی نمی افته، احتمالا خودتون ترک تحصیل خواهید کرد، و پاتون شاگرد اول میشه
محل زخم رو با دقت بیشتری رویت نمایید، احتمالا پیداش می کنید.
از شوخی گذشته، اگه زخم عمیقه، برید دکتر.
پ.ن. دارم این صفحه رو میخونم، یهو صداش رو میشنوم که میگه، گل. وروجک این وقت صبح کنار میز کامپیوتر من چی میخوای آخه ؟ بعد تشریف مبارک شون رو آوردن روی صندلی، حالا یکی یکی آوارتارها رو دیده، این گل، اون بچه ، اون مورچه (گاهی به بچه میگه مورچه ) به یه عکس رسیده میگه این کیه؟ داشتم فکر میکردم چی جوابش رو بدم، برگشته میگه: خوشتیب ، خوشتیپه
یعنی داییش بفهمه به یکی دیگه هم گفته خوشتیپ خودش رو خفه میکنه
|