|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۲:۰۱ ب.ظ
صدایی می گوید:چشم از من برندارهمه چراغها روزی خاموش می شوند... من اینجا"همیشه" "برای تو" روشنم! دوستدارت(خدا)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۳۸ ب.ظ
پرنده ها به حال ما غبطه خواهند خورد ؛
روزی که بی بال پرواز کنیم ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sir_ams - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۴:۴۳ ب.ظ
خدایا خسته شدم دیگه!
نمیدونم که چه کار کنم!
بخونم!
منتظر باشم!
پروژه رو تموم کنم!
هاااااااااااااااااااااااااان؟
خودت کمکم کن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۵:۳۷ ب.ظ
(۰۴ شهریور ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: باز دوباره یکی تو این ساختمان سگ خریده. ایییییییییییییییییی خدا
بعضی شبها که تا نصف شب پارس میکنه.
نمیدونم چشه؟؟؟ جاش نامناسبه؟؟؟غذا بهش نمیدن ؟؟؟ چراغ اطاق روشنه؟؟ دلش درد میکنه ؟؟؟؟ دندونش درد میکنه ؟؟ گرمشه کولر را خاموش کردن ؟؟؟؟
عصر هم که میام می بینم یه نامه یا روزنامه پشت درب هست دلم نمیاد بردارم. مطمئنم این جناب سگ یه لیسی بهشون زده چون همه اش روزها میبرن و میارنش . و اینم تو راه پله همه چی را تا لیس نزنه رد نمیشه
شیطونه میگه اینکه به همه چی لیس میزنه یه مرگ موشی چیزی بذارم کارش رو بسازم. ولی طفلک خیلی کوچولو هست . آدم دلش نمیاد.
عجب پارادوکسهایی تو زندگی پیش میاد.
حالا نمیدونم حیوان دیگه ای نیست بخرن؟؟؟. همین چند وقت پیش سر کوچه خرگوش مینیاتوری میفروخت . دانه ای ۱۵ هزار تومان. کلی هم جالب بودند. اندازه موش بودند ولی خرگوش بودن.
وای چقدر باکلاسید شما ... همسایتون سگ میخره .. آرایشگاهی که میرید اغنیا میرن ...
وااااااایی ... واستون روزنامه هم میارن ... خوش به حالتون ...
تو محل ما سگ و گربه تو خیابون راه میره اما ولگردن همشون صاحب ندارن
.
.
.
چقدر فاصله طبقاتی .. دلم گرفت ..
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۷:۴۶ ب.ظ
ای خدا خودت کمکم کن حس میکنم تو زندگی هدفمو گم کردم
ارشد بخونم ؟؟؟ میگن ارشد هم بخونی باز میای همین کاراو میکنی ، قرار نیست که چیز به درد بخوری یاد بگیری تو دانشگاه ، باید خودت یه زمینه انتخاب کنی بری دنبالش.
برم دنبال کار ؟ والاه کار نیست یعنی هست ، یا سرمایه میخواد یا سابقه یا حرفه ای بودن شرطه
اتفاقای دیگه هم که دیگه نگو ، اعصاب معصاب نذاشتن بمونه برام
درگیرم ، یه جنگی هست در درونم ، خدایا کمک کن به آرامش برسم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۷:۴۸ ب.ظ
دلم برای تو می سوزد،
که این شب ها گوشه ای می نشینی و فکر می کنی
اگر اتاق ها گوشه نداشته باشند
با تنهایی ات چه می کنی؟
لیلا کردبچه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۵۹ ب.ظ
حرف سگ و گربه شد
داغ دلم تازه شد
یکی به من بگه وقتی قرار باشه مهمان بیاد خونمون که سگش رو هم به احتمال زیاد با خودش میاره چه خاکی .... بریزم
ما تو عمرمون از این کارا نداشتیم
تازه مامانم از بچگی ما رو تا بعد از بازی نمی شست نمی چلوند رو بند پهنمون نمی کرد تو خونه راه نمی داد
حالا تو این وضعیت من با این مهمان ناخوانده چه کنم ؟
مامانم که از همین الان تهدید کرده اگر دوستت سگش رو با خودش بیاره من کل خونه رو باید آب بکشم فقط حواست باشه
خوب وقتی خانوادگی می خوان برن مسافرت که سگشون رو خونه تنها نمی ذارن پس به احتمال زیاد میاردش . اگر هم بیاره حتما اگر تو حیاط هم بذاردش در طول روز بهش دست می زنه و .... کلا گیجم
نمی دونم چطور بهش بگم سگش رو با خودش نیاره
از ترس اصلا ازش خبر نمی گیرم که برنامه سفرشون چی شد
اون موقع که سگ خرید و برد توی خونه به شوخی بهش گفتم من دیگه خونتون نمیام امیدوارم فهمیده باشه نباید سگش رو بیاره اینجا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۰۸ ب.ظ
(۰۴ شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۵۹ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: و .... کلا گیجم
گیجی نداره ،
یه راه حل ساده ، کل خونه رو آب بکشید .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Autumn.Folio - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۲۲ ب.ظ
قطعا خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید.
اما گل سرخ نه خاک است نه کود.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۴ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۲۸ ب.ظ
چه بحث جالبی بود... ممنون از همه. باحال بود (البته بحث غربگرایی و ایناش نه کلا" یه بحث جانبی جدید بود از این نظر گفتم)
میگم برید از این بحث تو اون تاپیک شمارش معکوس کنید ذهنها منحرف بشه
(۰۴ شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۵۹ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: .... کلا گیجم
نمی دونم چطور بهش بگم سگش رو با خودش نیاره
به نظر من این طوری بهش بگو:
سگت رو با خودت نیار شوخی کردم.
--------------
ببخشید نمی دونم چرا امشب دلم می خواد شیطنت کنم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mina_J - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۵۳ ب.ظ
یه وقتایی آدما به خودشون میان میبینن شوخی شوخی شدن همسایه ی دیوار به دیوار شیطان
آسون گرفتن گناه ها و از بین رفتن زشتی شون در نظر ما همین میشه دیگه
حالا ما بدو، شیطون بدو
تازه گاهی وقتا که بعضی از آدما از شیطان هم سبقت میگیرن
"مانند چارپایانند و بلکه بدتر"
به قول پروین اعتصامی
دیو را بر در دل دیدم و زان میترسم
که ز ما بیخبر این ملک مسخر گردد
دعوت نفس پذیرفتی و رفتی یکبار
بیم آنست که این وعده مکرر گردد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - atti joon - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۰۵ ب.ظ
خدایا میدانم در انچه برای من اتفاق می افتد همیشه خیری نهفته است....پس هوایم را داشته باش...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۱۴ ب.ظ
این روزها خیلی از دوستان دیگه هم باید استرس می داشتند، از نتایجی که قراره سرنوشت ها رو معلوم کنه
اما این استرس و نگرانی شامل حالشان نشد و فقط نظاره گر هستند.
انشالله که روزگار خوبی پیش رویشان باشه...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 04 شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۲۵ ب.ظ
(۰۴ شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۱۴ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: این روزها خیلی از دوستان دیگه هم باید استرس می داشتند، از نتایجی که قراره سرنوشت ها رو معلوم کنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 05 شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۰۲ ق.ظ
درخواست تدریس دادم به یه دانشگاه غرانتفاعی.
مثل اینکه موافقت شده و رئیس دانشگاه باهاش قرار ملاقات دارم فردا. نمیدونم چرا همش یاد مذاکرات ۵+۱ میافتم امروز
|