|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - تینا - ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۳۷ ب.ظ
یادمه پارسال اواخر اردیبهشت یه خبر بد شنیدم و خیلی ناراحت شدم امسال دوباره همون اتفاق اوایل خرداد افتاد و من دوباره بشدت ناراحتم این روزا حالم خیلی بده خیلی بد میدونم که دیگه کاری از دستم برنمیاد ولی نمیتونم باهاش کنار بیام یه موقعیت خیلی بزرگ رو تو زندگیم از دست دادم واسه دومین بار.تورو خدا واسم دعا کنید یه بار دیگه این موقعیت واسم جور شه تا قبل از اینکه دیر شه .....خسته ام خسته
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sun-shine - 24 خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۴۸ ب.ظ
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
"سهراب سپهری"
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 24 خرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ ب.ظ
برای یکی از فامیل که دو روز پیش از دنیا رفتن دعا کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kavehn - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۰۵:۳۳ ق.ظ
صبح شنبه ۲۵ خرداد ساعت پنج و سی دقیقه ...
یک روز گذشت ... در حال حاضر شبکه خبر در مورد سرطان پانکراست برنامه گذاشته ... مثل اینکه الویت حال حاضر رسیدگی به پانکراست می باشد ... در حال لذت بردن از برنامه های آموزنده شبکه خبر می باشیم
میگن طوفان ۶۲ درصدی شده ... شاید ربطی به پانکراست داشته باشد ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nina69 - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۱۴ ق.ظ
هر که آمد بار خود را بست و رفت.
ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب.
زآن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ ؟
زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب ؟
باز می گویند: فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود.
کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید!
کاشکی اسکندری پیدا شود.
(اخوان ثالث)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sun-shine - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۲۱ ق.ظ
(۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۴۴ ق.ظ)berkeley نوشته شده توسط: خستم . خیلی خسته.
تشنه چند روز تنها بودن هستم.
خدایا برسان تنهایی و بریدن را.
زندگی یافتن روزنه در تاریکی است ...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۲۶ ق.ظ
(۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۰۵:۲۶ ق.ظ)berkeley نوشته شده توسط: (24 خرداد ۱۳۹۲ ۰۷:۰۴ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: درست میشه انشالله . منم یه مدت به شدت احساس خستگی میکردم. یه مدت بود واقعا دیگه تحمل برام سخت شده بود، اما خب بعضی وقتا اتفاقاتی پیش میاد که باید با تدبیر + صبر اونا رو حل کرد
مسعود اگه این تایپیک گزینه منفی داشت ۳۰-۴۰ تا منفی بارت می کردم
خداوکیلی این دلداریه داری میدی
پس تو همش به من منفی می دی
خب راست میگم
منم فشار درسا + چند مورد دیگه ، خیلی اذیتم می کرد و خسته شده بودم، احساس میکردم هنگ کردم . اما چاره ای نبود باید با برنامه و صبر این دوران رو تموم میکردم و خب تموم شد خداروشکر دلداری از این بهتر که خیالت رو راحت کنن که ناراحتی ها به سر میرسه
همه ماها میدونیم که غم همیشگی نیست همونطور که شادی همیشگی نیست . اما نمی دونم چرا یکی مثل خودم با اینکه میدونم مشکلات حل میشن باز هم بی تابی میکنم و دوس دارم یکی بهم بگه نگران نباش ضمن اینکه انسان وقتی خودش میبینه که خودش تنها نیست که مشکلات داره یکم خیالش اسوده میشه و میفهمه که مشکلات برای همه هست . اینو هم باز همه میدونن اما خودت ببین که از نعمت سلامتی هیچ کسی شکر نمیکنه تا اینکه مریض بشه و یا یه نفر رو ببینه که اوضاع جسمی اش مشکل داره ( البته مشکل از نظر ما)
به قول استادمون در ابتدای ترمی که گذشت : ترم قبل بهتون اصلا خوش نگذشت ، این ترم هم بهتون احتمالا خوش نمیگذره ، اما عوضش تموم میشه (منظورش این بود که ۶ ماه دیگه طاقت بیارید و خوب کار کنید درسا با نمره خوب تموم میشه و مزد صبرتون رو میگرید )
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - lotus - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۳۳ ق.ظ
گرچند که ناراحتم و نگران
اما قانونه دیگه! چیکار میشه کرد
مثل همیشه صبر میکنم و راضیم به رضای خدا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - soheila2012 - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۵۲ ب.ظ
وقتی شما کاری بلدین و میدونید که از عهده ش بر میاین و فقط یک حامی یا همون پارتی که شما میگین نیازه باشه چرا استفاده نکنین؟؟؟ شما برین و پارتی بشین برای دیگرانی که کار بلدن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shokofe - 25 خرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۷ ب.ظ
دیشب بعد یه مدت به یکی از دوستام زنگ زدم خیلی خیلی حال روحیش بد بود.
از دیشب دلم خیلی گرفته چقدر بده وقتی فقط میتونی تماشاچی مشکلات دیگران باشی
خدایا مشکلشو قبل اینکه کم بیاره حل کن
واسش دعا کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۹ ب.ظ
مانشت رو ترک می کنم تا بعد کنکور ارشد
التماس دعا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۱۵ ق.ظ
تو وبلاگم چند وقت پیش که حالم خوش نبود یه پستی زده بودم واسه کنکور ارشد
و از خودم شاکی بودم که چرا ناامید شدم به این زودی و کتابا رو دورم چیدم جلدشون رو تماشا میکنم و اینا
امروز یکی اومده وبلاگم واسه اون پست یه کامنت خصوصی گذاشته که خوش به حالت. شرایطم به من اجازه نداد که برم دانشگاه با اینکه درس خوندن رو دوست داشتم و آرزوم دانشگاه رفتن بود.. من هم دوست داشتم الان تو موقعیت تو بودم شاکی بودم که چرا امسال نمیتونم ارشد بدم و جلد کتابا رو تماشا کنم!
راستش از خودم خجالت کشیدم! واقعا راست میگن گاهی وقتا زندگی عادی ما شاید آرزوی بزرگ یکی دیگه باشه و باید قدرش رو بدونیم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - تینا - ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ۰۸:۵۴ ق.ظ
باز هم یه روز دیگه......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 26 خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۴۹ ب.ظ
(۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۳۶ ب.ظ)maryami نوشته شده توسط: دوستای خوبم از تک تکتون التماس دعا دارم. دارم میمیرم دیگه طاقت این زندگیو ندارم
من همیشه از خوندن ارسالهای شما حس خوبی بهم دست میداد
اما الان ناراحت شدم دیدم اینقدر ناراحتید. امیدوارم به همون امام رضا که همسایه مهربونتونه خدا حاجاتتون رو روا به خیر کنه و هرچه صلاحتون هست پیش بیاد. غصه نخورید دوست من . خدا هیچ وقت بنده هاشو رها نمی کنه
یا فتاح گره از کار این دوست ما بگشا. آمین
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shj - 26 خرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۴۲ ب.ظ
امروز ۲۳روزه که از پیش مارفتی ...
من برادرم رو از دست دادم ...
خیلی دلم براش تنگ شده...
سربازی رفته بود بود تا برگرده وشروعی تازه برای زندگیش داشته باشه...
اما یه حادثه تلخ اون رو از ما گرفت...
و دیگه هیچی..................................
|