هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 03 اسفند ۱۳۹۱۰۴:۱۶ ب.ظ
چقدر مانشت سوت و کوره....همه نشستن فقط برای آزاد درس میخونن...
دلم واسه درس خوندنام تنگ شده...!!!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 03 اسفند ۱۳۹۱۰۵:۰۱ ب.ظ
(۰۳ اسفند ۱۳۹۱ ۰۴:۱۶ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: چقدر مانشت سوت و کوره....همه نشستن فقط برای آزاد درس میخونن...
دلم واسه درس خوندنام تنگ شده...!!!
اون کارایی که قبل از کنکور دلت لک زده بود برای انجام دادنش رو انجام بده. از فرصتت تا اومدن نتیجه ها استفاده کن. من تو همین فرصت بود که جاوا رو یاد گرفتم.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Fardad-A - 03 اسفند ۱۳۹۱۰۹:۲۵ ب.ظ
بزبان خودمونی باید بگم انگار حلقه تکرار دنیا با همه پیچیدگیش از هر مرتبه ای که باشد فقط راه خروجش بتو ختم میشود.
دست خودمان نیست. از بچگی بهمان گفته اند جمعه ای میآیی ....و ما به عشق ان جمعه موعود ، جمعه که میشود عاشق میشویم و منتظر !
فقط بگو کدوم هفته کدوم روز ، کجا منتظر رسیدنت شم
سپردی دست کی پیراهنت رو ، که یه عمره برامون نمیاره
چه بوی نرگسی می پیچه اینجا ، اگه این باد سرگردون بزاره
عطر نرگس با صدای علی لهراسبی(دانلود از سایت تبیان)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 04 اسفند ۱۳۹۱۰۸:۱۰ ق.ظ
یا مولا دلُم تنگ اومده
شیشه دلُم آی خدا، زیر سنگ اومده
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 04 اسفند ۱۳۹۱۱۲:۵۷ ب.ظ
خدایا سختیهای زندگی بیشتر از طاقت من است من همیشه تو را کنار خودم دارم خواهش میکنم یک روزنه ی امید برایم بفرست خدایا من به این معتقدم که حتی اگر سقف آسمان کوتاهتر از قد من باشد هرگز زانوهایم خم نخواهد شد اما من انسانم یک فرد معمولی یک انسان بی طاقت که در شرایطی سخت ۵ سال است صبوری میکند خدایا کمک کن نگذار خم شود زانوهایم خدایا فقط یک روزنه ی امید کافیست اما حتی اگر هزار سال هم سختیها بیشتر شود و هرروز آزارم دهد باز هم تو خدای خوب و مهربان منی و بیشتر از هر چیزی برایم با ارزشی تنها تو هستی که و قتی خودم را کنارش میبینم آرام میشوم خدایا خوشحالم که تو هستی تو را هیچ کس حتی اگر سالها در یک اتاق حبس شوم نمیتواند از من بگیرد خوشحالم که تو تلفن نداری و صدای قلبم زنگ خور تلفن توست تا با تو حرف بزنم تو را نمیشود با اسکایپ دید کافیست چشمانم را ببندم تو را میبینم کنار خودم تو به واسطه نیاز نداری و کسی نمیتواند جلوی بودنت را کنارم بگیرد مرسی که هستی همیشه همه جا حتی در اوج نا امیدی مهربانم عاشقانه میپرستمت
یااااس...با دلی که مثل دریاس...کسیکه تنها دوست و رفیق درداس...
من بی تاب ترینم...من بیدارترینم...اگه درا بسته شد به روم پس منم از دیوار پریدم
--------------------------------------
حالا اینو بخونید :
من می افتم !
بیفت ، مشروط شو و برو جلو
این سیستم آموزشی بهت میگه بدو بدو
تا پاهات از خستگی ذوق ذوق کنند و به دیوار نظام وظیفه سک سک کنن و
یکی نیست بگه چته
یکی نیست یه تقلبی به دست تو بده !
میمونی تکه و تنها با یه برگه که وله !
تو دله امتحانایی که بهش داری میگی بی رحم
از اول داری میگی بد میدم !
من هر مدل رسوندن که دیدی دیدم !
با این تقلبها به سمت جا مدادی ام میرم !
مرد و زن در امتحان و مراقب در گذر از بحث ه زیر برگهام !
چشمامو یه استاد تر کرد ولی باز بنویس تو این رو ،
روی برگت !بیفت ، مشروط شو و برو جلو
این سیستم آموزشی بهت میگه بدو بدو
میدونم تو هم هستی پر از در ، ولی بگو مرتب بلند تر با صدای برندت مرتب
بگو من می افتم !
بگو مجدد مرتب بگو مرتب بلندتر با صدای برندت مرتب
بگو من می افتم !!!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sajad2020 - 04 اسفند ۱۳۹۱۰۶:۳۶ ب.ظ
و این بحر طویل است...
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا ،آجرک الله!عزیز دو جهان !یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
الهم عجل لولیک الفرج
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mohamadi - 04 اسفند ۱۳۹۱۰۷:۱۵ ب.ظ
او می آید....
به خدای کعبه او می آید...
او با خلق نبی (س)، عدل علی (ع)، مهر زهرا، صبر حسن(ع)، شجاعت حسین(ع)
عبادت سجاد(ع)، علم باقر(ع)، صدق صادق(ع)، حلم کاظم(ع)، رضای رضا(ع)
جود جواد(ع)، هدایت هادی(ع) و با هیبت حسن عسگری(ع) می آید....
او می آید و من واژه تلخ انتظار را برای همیشه از واژه نامه غریب دلم پاک میکنم و به جای آن خواهم نوشت
مهدی آمد......
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - maryami - 04 اسفند ۱۳۹۱۰۷:۳۵ ب.ظ
اینشالا خدا نعمت سلامتــــــی رو از هیچکس نگیره و به اونایی هم که ازش محرومن این نعمـــت بزرگ رو عطا کنه
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 04 اسفند ۱۳۹۱۰۷:۴۳ ب.ظ
ایران تونست تو مسابقات جام جهانی کشتی اول بشه ، تبریک میگم به همه ایرانیان
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 04 اسفند ۱۳۹۱۰۸:۴۵ ب.ظ
از صورتی شدن دوستان بسی خوشحالیم.
هاتف خان ، خانم نرگس و کسانی که شاید ندیده باشم من.
انشالله که رسالتتون رو تو مانشت مانند دیگر مدیران عزیز به خوبی انجام بدید.
همه ما دعاگوی شما عزیزان خواهیم بود.
موفق باشید.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 04 اسفند ۱۳۹۱۱۰:۱۳ ب.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۱ ۰۸:۴۵ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: از صورتی شدن دوستان بسی خوشحالیم.
هاتف خان ، خانم نرگس و کسانی که شاید ندیده باشم من.
انشالله که رسالتتون رو تو مانشت مانند دیگر مدیران عزیز به خوبی انجام بدید.
همه ما دعاگوی شما عزیزان خواهیم بود.
موفق باشید.
خوب که گفتید من که اصلا حواسم نبود
به همه مدیران جدید تبریک میگم . انشاالله دوران خوبی تجربه کنن و سایر دوستان هم از وجود چنین دوستانی استفاده کنند
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - skygirl_00 - 04 اسفند ۱۳۹۱۱۰:۴۰ ب.ظ
خاطراتم مرور شد بعد ۵ سال!!!!!!!! حس میکردم دارم خواب میبینم تو خیابونا.....حالم جالب نبود!!! خدایا بازم ازت ممنون.. خدایا مرور خاطراتمون همیشه با احساس رضایت باشه از کذشته.... آمین
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bahar_t - 04 اسفند ۱۳۹۱۱۰:۵۵ ب.ظ
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد...
خدا جون ! یعنی لایق یه نیم نگاه هم نبودم؟
گل ِ ام البنین ! چند بار اینو زمزمه کردم : ساقی بی دست: دستم را بگیر... یعنی واقعا نشنیدی؟؟؟؟
خدایا شکرت که نشدم ناشکرت
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mina_J - 04 اسفند ۱۳۹۱۱۱:۱۹ ب.ظ
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .
....
دوست دارم که یک شب جمعه
صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز نغمه ی دلخوش انا المهدی