|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - moslem73421 - 20 اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۰۹ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۰۴ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: چقدر احمق بودیم عربها رو مسخره میکردیم. به شکل عجیبی عاشق مرام و معرفت مصریا شدم اینجا. چقدر ما نا انسانیم...
پستت رو گزارش دادم با عنوان توهین
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 20 اسفند ۱۳۹۹ ۰۲:۴۰ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۰۴ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: چقدر احمق بودیم عربها رو مسخره میکردیم. به شکل عجیبی عاشق مرام و معرفت مصریا شدم اینجا. چقدر ما نا انسانیم...
قطعا همه جا ادمای خوب و بد داره مثل همه جوامع بشری ولی فک کنم مصری ها عرب نیستن زبونشون عربیه البته اگه اشتباه نکنم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۴۷ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۰۲:۴۰ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط: مصری ها عرب نیستن زبونشون عربیه البته اگه اشتباه نکنم
قطعا اشتباه میفرمایید.
ینی با این برگشت شما کلی تغییرات توی ده بیست قرن اخیر رو باید کنسل کنیم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 20 اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۳۲ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۴۷ ب.ظ)عزیز دادخواه نوشته شده توسط: قطعا اشتباه میفرمایید.
شما که حرفاتون نزده ۵۰۰ درصد درسته نوشته و گفته که میشه هزاران درصد درسته هیچوت به دانش لایتنهای خود شک نکنید وخود را مدار عالم بپندارید
نقل است که حسن هیکل روزنامه نگار پرآوازه مصری در منزل یکی از فرهیختگان و دانشمندان ایران به دعوت میزبان ایرانی شرکت پیدا نمود. در اثنای ضیافت، هیکل شـروع کـرد بـه پرسش از آثار باستانی ایران؛ تخت جمشید، طاق بستان، شوش،کرمان،یزد، و غیره. اظهار تمایل میکرد که بتواند با فراغ بال همه اینجاها را ببیند،و خیلی هم از شکوه و جـلال این آثار ستایش کرد. سپس به سراغ آثار باستانی مصر رفت و داد سخن میداد که بله... اهرام مصر پنج هزار سال پیش ساخته شد، شاهکار علم و هنر و معماری است... الآن با هـمه امـکانات صنعتی نمیتوانند مانند آن را بسازند. ما پنج هزار سال پیش بیوسیله آن را ساختیم... درون آن سراسر اعجاب و شگفتی است... ما آثار با شکوهی داریم: درّه شاهان،معبد ابوسمبل،و... ما در آن دوران در علم پزشکی پیشرفتهای شـگفتانگیزی داشـتیم: جراّحی مغز انجام میدادیم و... ظاهرا حرفهای هیکل به حاضران گران آمده بود.جوان روزنامهنگاری سخنان او را قطع کرده و میزبان ایرانی گفت: -«استاد، آقا همه پیـشرفتهای مـصر باستان را به حساب خودشان مـیگذارد!» حـاضران خندیدند و گفتند: همینطور است،آن مصریها که قبطی بودند.پدرهم لبخندی زد و رو به هیکل گفت: -«مولانا! پس شما با این همه پیشرفتها چطور شد که کلّهم اجـمعین عـرب شدید و زبان مادریتان عـربی شد؟!» هـیکل بدون کوچکترین درنگ پاسخ داد: -برای اینکه ما یکی مثل فردوسی نداشتیم!...اگر ما هم مثل شما فردوسی داشتیم...الآن زبان ما عربی نبود...فردوسی به شما زبان مادری، غرور مـلّی، و هـمه چی داد...اگر اون نبود... شما هم الآن عرب بودید!» سکوتی سنگین و با شکوه بر مجلس حکم فرما شد، و همه حاضران با چهرههای گشاده با تمجید و تحسین سراپای هیکل را برانداز میکردند
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۲۱ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۵۵ ق.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۳۲ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط: نقل است که حسن هیکل روزنامه نگار پرآوازه مصری در منزل یکی از فرهیختگان و دانشمندان ایران به دعوت میزبان ایرانی شرکت پیدا نمود. در اثنای ضیافت،
از این افسانه های جعلی و عوام پسندانه البته به وفور شنیده ایم. که البته با یه سرچ ساده میتونید بفهمید که اولا زبان قبطی هیچ وقت زبان رسمی مردم مصر نبوده. بلکه دموتیک زبان اصلی مصری ها بوده ثانیا انحتاط این زبان کمترین ارتباطی به حمله اسلام نداشته و قرنها قبل از هجوم اعراب به مصر بوده طوریکه در زمان حمله اعراب به مصر اقلیت کمی از روحانیون قبطی به این زبان حرف میزدند و قبل از اون فرهنگ رومی بطور کامل بر مصر مسلط بود و زبان رسمی هم در آن دوران زبان یونانی بود نه قبطی..... عربی قرنها بعد بر تکثر مصر رسمیتپ پیدا کرد که البته قبل ظهور اسلام هم در مصر کاملا رایج بود و بیشینه عربی در مصر ابدا ارتباطی به اسلام نداره اگرچه در زمان امویان تبدیل به زبان رسمی شد.
اما زبان شیرین پارسی. اتفاقا از دلایل زنده ماندن این زبان خویشاوندی با زبان عربیست و بده و بستان میان این دو زبان هم به زبان فارسی غنای بیشتر بخشید هم باعث تولد آثار ارزنده ای در ادبیات عرب شد. و اینکه فردوسی بزرگ به تنهایی بار بقای زبان فارسی را بر دوش کشید توهمی بیش نیست. همانطور که بقیه نمادهای ناسیونالیستی ما جعلیاتی بیش نیست. اندکی هست و هزار به اون اضافه کردیم.
به هر روی فرض میگیریم که بله مردمان مصر قبطی بودند و اسلام رفت و اینها هم چون فردوسی نداشتند فاتحه زبانشان خوانده شد!! که البته قشنگ مشخصه که داستانی ساده لوحانه و عوامانه بیش نیست! اما دستان اینه که بیشترین هویتی که ما مردم لااقل خاورمیانه داریم از جمله ایرانی مسلمان یا آذری ترک زبان یا افغانی ها یا تاجیک ها و ازبک ها و کردها و غیره چیزیه که در همین ده دوازده قرن اخیر به ما ارث رسیده اینطور نیست که همه ی ما قرص م محکم پای هویتمان بودیم جز این قبطی ها آنهم چون فردوسی نداشتند!!
اتفاق ما بابت حفظ همین فرهنگ هم به اعراب و هم به مغولها به شدت مدیونیم. برید تاریخ بخونید. از کتاب نه از اینستاگرام. از جمله دلایل شکوفایی فلسفه و ادبیات ایرانی حمله مغول ها بود! دقیقا در فضای بازی که در قرن هفت و هشت به علت خلاء حکومت ایدئولوژیک عباسیان رخ داد ما صاحب بزرگترین مشاهیر فرهنگ و ادبیات و شعر و فلسفه شدیم: عطار، حافظ سعی مولوی اینا همه مولود قرن هفت و هشت هستند.
اگر از میان ساکنین قبل از هجوم آریایی ها کسانی مونده بودند اونها هم الان داشتند توی کتابهاشون مینوشتند که این آریایی های فلان فلان شده آمدند و فرهنگ اصیل مملکت ما رو به یغما بردند و غیره...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amir V - 21 اسفند ۱۳۹۹ ۰۵:۰۸ ق.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۰۴ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: چقدر احمق بودیم عربها رو مسخره میکردیم. به شکل عجیبی عاشق مرام و معرفت مصریا شدم اینجا. چقدر ما نا انسانیم...
به نظرم همونقدر که با دیدن یک عرب بد نباید از کل عربها بدمون بیاد، با دیدن یک یا چند عرب خوب نباید از کل عرب ها خوشمون بیاد.
هر دو به نظرم over-reaction و extreme هست.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 21 اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۴۰ ق.ظ
اینطور مقایسه ها و نژادپرستی ریشه در نااگاهی ما داره همانطور که بدون کوچک ترین آگاهی میریم پرچم یه کشور رو می سوزونیم و یا به یه اقلیت دینی و مذهبی با یه چشم دیگه نگاه می کنیم چرا ؟ چون نااگاه هستم و ذهن ما رو پر کردن از مزخرفات ...
فرهنگ و ریشه ما خوب بود نمی رفتیم برای یه روغن نباتی سرو کله همو نمی شکستیم .
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۲۱ اسفند ۱۳۹۹ ۱۱:۳۱ ق.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۴۰ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: فرهنگ و ریشه ما خوب بود نمی رفتیم برای یه روغن نباتی سرو کله همو نمی شکستیم .
دم شما گرم. دقیقا فرهنگ و تمدن اون چیزیه که توی خیابون اتفاق میفته
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milad_Hosseini - 21 اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۱۷ ب.ظ
مولانا بنده خدا یه چی میدونست که میگفت:
نیمِ عُمرت در پَریشانی رَوَد
نیمِ دیگر در پَشیمانی رَوَد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 21 اسفند ۱۳۹۹ ۰۸:۱۹ ب.ظ
چه این ویلن سر درد گرفتم! خونه روبرویی داره تمرین میکنه هیچی هم بلد نیست دیوونه شدم چه سازیه اخه به درد اپارتمان نمیخوره گیتار میگرفتی خیلی بهتر تره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۲۲ اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۳۹ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۸:۱۹ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط: چه این ویلن سر درد گرفتم! خونه روبرویی داره تمرین میکنه هیچی هم بلد نیست دیوونه شدم چه سازیه اخه به درد اپارتمان نمیخوره گیتار میگرفتی خیلی بهتر تره
به نظرم فرصت خوبیه شروع کنی به سازی یاد گرفتن. یه چیزی که به ویالون هم بیاد. همزمان باهاش تو هم تمرین کن. وقت هم نمیخواد موسیقی یاد گرفتن. یهو دیدی یه حرکتی توی مجتمعتون راه افتاد یه عده دیگه هم به جمع شما اضافه شدن دو سه سال دیگه یه تیم خوب تشکیل شد. من باشم میرم سازدهنی یاد میگیرم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 22 اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۱۷ ب.ظ
میگن سخترین مرحله انجام یه کار مرحله شروعش هست البته مراحل پایانی هم واقعا پر استرسه دیگه توکل به خدا ببینیم چی میشه...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 23 اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۱۰ ق.ظ
مانشت یه زمانی خیلی شلوغ پلوغ بود و اینجا برو و بیایی داشتیم، یادمِ تحویل سال ۹۴ که اخرشب هم بود به همراه چندتا از بچه ها تو قسمت چت گروهیش گذروندیم. همون سال اینجا خیلی شلوغ بازی درمیاوردیم، جوون بودیم و پرشر و شور یکی از دخترا پیشنهاد داده بود که یه گروه تلگرامی بزنیم همه دخترارو اونجا جمع کنه که مانشت رو خلوت کنیم? منم یهو تالپی تو اون گروه اد شدم و همه بچه ها برام دیگه یه آی دی نبودن، روزا دانشگاه بودم شب که گوشیمو چک میکردم میدیدم حداقل ۵۰۰ تا پیام رد و بدل شده، چندوقتی گذشت و یکی یکی بدون دلیل و با دلیل از گروه لفت میدادن و تو افق محو میشدن و ما هاج و واج ( برای اونایی که بی دلیل گروه رو ترک میکردن) میموندیم با کلی سوال که کسی چیزی گفته که فلانی ناراحت شده و گروه رو ترک کرده، بعد به این نتیجه میرسیدیم که دخترن دیگه!
یکسالی گذشت از گروه تقریبا ۱۲ نفره فقط ۴ نفر موند حتی کسایی هم که گروه رو درست کرده بودن گروه رو ترک کردن. بعد از یک سال ونیم، نفر چهارم هم رفت و ۳ نفر بودیم که توی گروهی که اصلا هیچ دخل و تصرفی در ایجاد و عضوگیریش نداشتیم موندیم و با این که دوستیمون مجازی و اصلا فرصتش پیش نیومده همدیگرو ببینیم ولی برای هم، از هر دوستیِحقیقی ،حقیقی تریم.
مانشت به من دو تا رفیق ناب داد، ازت ممنونم مانشت
پ.ن:پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم و از خدا تن سالم و دل شاد و لب خندون و جیب پرپول رو برای تک تک هموطنام در سرتاسرجهان میخوام.
پ.ن:ببخشید که طولانی شد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ ۰۴:۲۴ ب.ظ
(۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۱۰ ق.ظ)so@ نوشته شده توسط: مانشت به من دو تا رفیق ناب داد، ازت ممنونم مانشت
شاید حسود باشم شاید هم نه. به هر حال قبول دارم که هر رذیلتی برای انسان قابل تعریف باشه یه چیزی از آن کم و بیش به من هم رسیده. اما
" حسادت"
این جمله چنان حسادتی در من برانگیخته که حس میکنم کاش آنچنان که سعدی فرمود : ای خواجه برو به هر چه داری، یاری بخر و به هیچ مفروش.
کاش به هر چه دارم یاری چنان که شما فرمودی "ناب" میدادند.
دوستیتان مستدام و پاینده باشد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 25 اسفند ۱۳۹۹ ۱۱:۴۰ ق.ظ
میخونمتون
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|