|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 09 شهریور ۱۳۹۹ ۱۰:۰۹ ب.ظ
.............
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milad_Hosseini - 09 شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۳۱ ب.ظ
یه ویدئو از تتلو میدیدم. توی ویدئو میگفت که: ما نباید تلاش کنیم که پدر و مادر از ما راضی باشن، این پدر و مادر هستن که باید تلاش کنن تا ما ازشون راضی باشیم. ما که نخواستیم بیایم به این دنیا. اونا مارو آرودن به این دنیا و حالا هم باید در راستای زندگی بهتر ما تلاش کنن : )))
سوای اینکه این آدم چطوری هست و نیست و اینا، این حرفش رو از هر زاویه ای نگاه میکنم درسته : )
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
لایوهای داوود هزینه هم باحاله : ))) یه چندتایی دیدم جالب بود. اونم به نوبه ی خودش دلقک جالبیه : )
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۱۰ شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۴ ق.ظ
(۰۹ شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۰ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: به نظرم این دسته کتابها جزو کتابهای روانشناسی زرد موفقیت (زرد مثبت اندیشی) قرار میگیرن حتی. ولی کتاب عادتهای اتمی گویا بر پایه عمله بیشتر تا تعاریف. البته اینم بگم که به نظرم ۹۰ درصد این کتابها رو میشه توی ۲۰ صفحه خلاصه کرد بدون اینکه قسمت مهمی از کتاب از دست بره!
سلام
اینکه میشه این کتابها رو در یکی دو صفحه خلاصه کرد درست میفرمایید اما این نشان دهنده ضعف این کتابها نیست. مسائل اخلاقی و کلا چیزهایی که به خلق و خو و رفتار مربوط میشه حتما باید در قالب روایت و داستان گفته بشه که بتونه اثر کنه. مثلا در کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد کلا داستان اینه که اگر دنبال رسیدن به هدفی بودید و اون هدف بنا به شرایطی محقق نشد باید بتونید با این شرایط وفق پیدا کنید و هدفتون رو در جای دیگری جستجو گنید. این جمله که من گفتم رو به هرکی بگی میگه آره خب! بعد میگذره و میره و تموم میشه اما در روایت دو موش که هر دوتاشون در مکانهای مختلف دنبال تکه ای پنیر بودند شما مرحله به مرحله با داستان پیش میری و در نهایت ضمن درک ضرورتی که در اون جمله ای که گفتم هست پی به اون نکته مهم برده و در ذهن شما موندگار تر میشه.
اگر اینطوری حساب کنیم کل مثنوی مولوی رو میشه در حجمی خیلی کم خلاصه کرد و به طور کامل منظور مولوی رو رسوند و یا بقیه کتابهای دیگه.
کتابهای روانشناسی لزوما چیزهای پیچیده و عجیب و غریب با نظریات فلسفی بغرنج نیستند گاهی یک تغییر ساده در خلق و خوی ما منجر به تغییرات اساسی تر میشه. اگر به دید محقق نگاه کنید در همین کتابهای تریسی پر از نکات ریز و ساده ایه که میتونه نگرش ما رو از اساس متحول کنه.
تریسی هم یه جورایی مثل مقسمی مظلوم واقع شده . مد شده همه میگن بده درد نمیخوره در حالی که باوجود اینکه هیچکدومشون بغرنج و هزارتو نیستند اما نکات ساده و بدرد بخور زیادی میشه ازشون گیر آورد که خیلی از مشکلات سخت رو میشه باهاشون حل کرد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 10 شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۵۱ ق.ظ
(۱۰ شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۴ ق.ظ)عزیز دادخواه نوشته شده توسط: (09 شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۰ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: به نظرم این دسته کتابها جزو کتابهای روانشناسی زرد موفقیت (زرد مثبت اندیشی) قرار میگیرن حتی. ولی کتاب عادتهای اتمی گویا بر پایه عمله بیشتر تا تعاریف. البته اینم بگم که به نظرم ۹۰ درصد این کتابها رو میشه توی ۲۰ صفحه خلاصه کرد بدون اینکه قسمت مهمی از کتاب از دست بره!
سلام
اینکه میشه این کتابها رو در یکی دو صفحه خلاصه کرد درست میفرمایید اما این نشان دهنده ضعف این کتابها نیست. مسائل اخلاقی و کلا چیزهایی که به خلق و خو و رفتار مربوط میشه حتما باید در قالب روایت و داستان گفته بشه که بتونه اثر کنه........
من با داستان هاش مشکلی ندارم، همین کتاب عادتهای اتمی هم خود نویسنده خلاصش رو گفته که عادتهای کوچکی که ما حس میکنیم تغییر زیادی ایجاد نمیکنند در کنار هم میتونند زندگی انسان هارو متحول کنند. بحث من محتواست، هم کتابهاش خیلی تکراریه و هم خیلی دور از واقعیت. مثلا کتابهای کیوساکی هم بخونید پر از مثاله (یا هر کتاب روانشناسی موفقیت دیگه) ولی از خوندن کتابش پشیمون نمیشی و در آخرش ی سری دید جدید پیدا میکنی ولی بعد از خوندن کتابهای برایان تریسی بین ۱ ساعت تا ی هفته انرژی مثبت «الکی گرفتی» اینکه برایان تریسی مثال زده میشه منظور این نیست که فقط برایان تریسی بده، (حتی من خودم از لفظ برایان تریسی طور استفاده کردم) چون برایان تریسی استادیه توی این مباحث، اسمش برده میشه. کتاب این مدلی کم نخوندم متاسفانه، آخریش هم «بنویس تا اتفاق بیفتد» یا همچین چیزی بود
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nasser68 - 10 شهریور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶ ق.ظ
سلام .هفته پیش از یکی از این موسسات غیر انتفاعی که من سال ۹۷ قبول شده بودم زنگ زدن گفتن که میتونی بیایی ثبت نام کنی یکساله ارشد بگیری . البته سقف سنوات پرشده یعنی این ۲ سال مرخصی رد کردن و سنواتی باقی نمونده و باید یکساله ۳۲ واحد پاس کنی با پایان نامه . یعنی ۲ ترم !!!!!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 10 شهریور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۹ ب.ظ
(۱۰ شهریور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶ ق.ظ)nasser68 نوشته شده توسط: سلام .هفته پیش از یکی از این موسسات غیر انتفاعی که من سال ۹۷ قبول شده بودم زنگ زدن گفتن که میتونی بیایی ثبت نام کنی یکساله ارشد بگیری . البته سقف سنوات پرشده یعنی این ۲ سال مرخصی رد کردن و سنواتی باقی نمونده و باید یکساله ۳۲ واحد پاس کنی با پایان نامه . یعنی ۲ ترم !!!!!!!
وا چ چیزا از چ روش هایی برای جذب دانشجو(مشتری) استفاده می کنند
ب نظرم اگه هدفت روزانه قبول شدن نیست برو خوبه ک همه جوره باهاتون همراهی می کنن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 10 شهریور ۱۳۹۹ ۰۶:۳۴ ب.ظ
(۱۰ شهریور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶ ق.ظ)nasser68 نوشته شده توسط: سلام .هفته پیش از یکی از این موسسات غیر انتفاعی که من سال ۹۷ قبول شده بودم زنگ زدن گفتن که میتونی بیایی ثبت نام کنی یکساله ارشد بگیری . البته سقف سنوات پرشده یعنی این ۲ سال مرخصی رد کردن و سنواتی باقی نمونده و باید یکساله ۳۲ واحد پاس کنی با پایان نامه . یعنی ۲ ترم !!!!!!!
چقدر مدارک الکی ارشد تو مملکت زیاد شده تو دو ترم چی یاد می گیره یه دانشجو !!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷ ق.ظ
نقل قول: ببین من دشمن درجه یک کتابهای برایان تریسی طور ام به نظرم این دسته کتابها جزو کتابهای روانشناسی زرد موفقیت (زرد مثبت اندیشی) قرار میگیرن حتی. ولی کتاب عادتهای اتمی گویا بر پایه عمله بیشتر تا تعاریف. البته اینم بگم که به نظرم ۹۰ درصد این کتابها رو میشه توی ۲۰ صفحه خلاصه کرد بدون اینکه قسمت مهمی از کتاب از دست بره!
حالا من همین عادتهای اتمی رو شروع کردم، اگه فرقی با کتابهای برایان تریسی میکرد اعلام میکنم
آره منم تعریف این کتابو شنیدم من منظورم این نیست کتاب بدی باشه ولی این جور چیزا مث ریاضی نیست که هرچی بیشتر کتاب بخونی بیشتر یاد بگیری... بیشتر باید تمرکز بر پیاده سازی اش کرد... مثل آموزش رانندگی توی عمل و این که طرف فقط کتاب هاب آموزش رانندگی بخونه... با اون حرفتم موافقم که اکثر این کتابا را میشه توی ۲۰ صفحه خلاصه کرد... یعنی این در مورد بیشتر کتاب های غیر آکادمیک درسته.
در کل من حتی تا تا ۴-۵ سال پیش نظرم این بود که کتاب بد وجود نداره و هرچیزی ارزش خوندن دارن. اون زمان مث الان نبود که با اینترنت حجم اطلاعات در دسترس بی نهایت باشه. یعنی من همیشه گرسنه اطلاعات بودم چون خیلی راحت در دسترس نبود و هرچی دستم میومد میخوندم. مث یکی که توی قحطیه و هرچی جلوش بزارن میخوره و سیر نمیشه اصلا. الان من دقیقا مشکل برعکسشو دارم. یعنی اینقدر اطلاعات همه جا هست که فقط سعی میکنم چیزی که واقعا به کارم میاد را بخونم... در کل "کتاب خوندن" دیگه از دید من و توی وضعیت الان خیلی ارزش به حساب نمیاد و حتی نشونه با سوادی و یا روشنفکر بودن یا هر چیز دیگری نیست. همه چیز توی اینترنت هست دیگه دلیلی نداره بریزیش توی مغزت و ذخیره کنیش مث یه کارت حافظه. یه زمانی قشر سطح بالای جامعه با سواد و کتاب خوندنشون ارزیابی میشدن. الان به نظرم با ارزشی که ایجاد میکنن توی جامعه در کنار رفتار ها و عمل هاشون سنجیده میشن یا باید بشن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۴ ق.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: در کل من حتی تا تا ۴-۵ سال پیش نظرم این بود که کتاب بد وجود نداره و هرچیزی ارزش خوندن دارن. اون زمان مث الان نبود که با اینترنت حجم اطلاعات در دسترس بی نهایت باشه. یعنی من همیشه گرسنه اطلاعات بودم چون خیلی راحت در دسترس نبود و هرچی دستم میومد میخوندم. مث یکی که توی قحطیه و هرچی جلوش بزارن میخوره و سیر نمیشه اصلا. الان من دقیقا مشکل برعکسشو دارم. یعنی اینقدر اطلاعات همه جا هست که فقط سعی میکنم چیزی که واقعا به کارم میاد را بخونم... در کل "کتاب خوندن" دیگه از دید من و توی وضعیت الان خیلی ارزش به حساب نمیاد و حتی نشونه با سوادی و یا روشنفکر بودن یا هر چیز دیگری نیست. همه چیز توی اینترنت هست دیگه دلیلی نداره بریزیش توی مغزت و ذخیره کنیش مث یه کارت حافظه. یه زمانی قشر سطح بالای جامعه با سواد و کتاب خوندنشون ارزیابی میشدن. الان به نظرم با ارزشی که ایجاد میکنن توی جامعه در کنار رفتار ها و عمل هاشون سنجیده میشن یا باید بشن.
کاملا موافقم با حرفت. من قبلا زیاد کتاب میخوندم ولی الان وقت نمیکنم زیاد.معمولا دلیلی که باعث میشه تصمیم بگیرم ی کتاب جدید بخونم آشفتگی ذهنمه و وقتی این تصمیم رو میگیرم خب چه بهتر که ی کتاب مفیدی انتخاب کنم. نمیدونم تاحالا تجربه کردید یا نه (حس میکنم همه تجربه کردن) بعضی وقتا ذهن آدم نمیتونه تمرکز کنه و با اینکه وقت برای انجام کار میزاریم تیکه تیکه انجامش میدیم و زمان زیادی از ما میگیره. توی این شرایط من تصمیم میگیرم کتاب بخونم، چون هم ی مقداری از لپتاپ و گوشیم دور میشم هم مجبورم تمرکز کنم روی مطالب تا بفهممشون وگرنه که ترجیحم اینه ی مقاله توی اینترنت پیدا کنم و همین مطالب رو فشردهتر بخونم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴ ق.ظ
آره منم واقعیتشو بخواید تو تیم این دوستانی هستم که کتابهای موسوم به انگیزشی رو قبول ندارم : )
این مشاهیر نوظهور حوزهی روان تو نگاه من کاظم قلمچیِ روح و روانن!
حالا نویسندهی خاصی مد نظرم نیست ولی این اصطلاح «زرد» رو بشدت قبول دارم
گذشته از اینا؛ روح روان هرشخصی پیچیدگی های خاص خودشو داره و اصلاً با کتابهای انگیزشی و یه نسخه واحد پیچیدن واسه همه مشکل بنیادی دارم
حالا که بحثش پیش اومد؛
یکی از بهترین تد هایی که دیدم و حیفم میومد هرجایی نشرش بدم رو تقدیم به بچههای مانشت میکنم
البته انقدری قدیمی هست و سلیگمن هم انقدری مشهور هست که شاید خیلیاتون دیده باشید! ولی امیدوارم ندیده باشید
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
پ.ن:
خدا بیامرزه پدر این گزینهی Recently closed tabs رِ
کلی نوشتم و اشتباهی تب رو بستم!
شاروم +۱۰۹
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۰ ب.ظ
من کلا کتاب نمی خونم : )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۱ ب.ظ
من یه مدت اینجور کتابها رو زیاد میخوندم و خوب هم بود سبک ناپلون هیل اسپنسر جانسون و انتونی رابینز رو بیشتر بقیه می پسندم الان به قولا وقت ادم کمتر شده و باز هم به قولا ادم حس میکنه نیازی به خوندن نداره و همه حرفای اونا رو از حفظه ولی من چند روز پیش برداشتم همینجور یه کتاب از همین مدل رو خوندم با همین تفکر که حرفاشون رو فوت ابم ولی واقعا تاثیر خیلی خوبی گذاشت و تصمیم گرفتم باز هم واسه این کار وقت بذارم حالا نه به اندازه قبل ولی یه وقتی واسشون بذارم حتما
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۰۳:۵۶ ب.ظ
خوش بحال افرادی که جوونی شون توی اوج دوران فردین و بهروز وثوق سپری شده. واقعا به حالشون غبطه باید خورد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 11 شهریور ۱۳۹۹ ۰۴:۱۹ ب.ظ
کیوان امام وردی دوست و همکلاسی همکارم بوده : )
ولی من یه سوالی دارم وقتی دختری با پای خودش میره خونه ی پسر مجرد باید انتظار قصه گفتن رو از طرفش نداشته باشه یا نباید می رفت یا رفته باید احتمال رابطه می داد حالا چه با اختیار چه با زور ، تجاوز زمانی معنی پیدا می کنه یکی رو از تو خیابون بدزدن و برن بهش تجاوز کنند !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عدالت۱۱ - ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ ۰۵:۰۲ ب.ظ
سلام
لطفا از این کمپین حتما حمایت کنید
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|