|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۵۸ ب.ظ
"آتشی" نمى سوزاند ابراهیم را
و "دریایى" غرق نمی کند موسى را
مادری کودکش را به دست هاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به "چاه" مى اندازند
عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این قِصَص قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد، نمی توانند پس
به "تدبیرش" اعتماد کن
به "حکمتش" دل بسپار
و به سمت او قدمی بردار
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را تماشا کنی ......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۱۱ ب.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۱۰:۳۱ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: (11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۹:۱۰ ق.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: گشنمه!
برو صبحانه بخور چشم بسته غیب گفتم . اگه خیلی گشنته برو کله پاچه بخور
قرمه سبزی خوردم صبونه
بعدم گرفتم خوابیدم تا الان!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - a.hooshmand - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۴۶ ب.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۱۱ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: قرمه سبزی خوردم صبونه
بعدم گرفتم خوابیدم تا الان!
خوب علت شب زنده داریت همینه، من هم اگه تمام روز خواب بودم شب خوابم نمی برد.
حالا بماند رابطه قرمه سبزی و صبحانه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۰۴:۱۰ ب.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۱۱ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: قرمه سبزی خوردم صبونه
بعدم گرفتم خوابیدم تا الان!
ماشالله شما یه زمان سردمدار جغدا بودید! اون دوران به سر رسید! رو دست من زدیاا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۴:۲۶ ب.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۴۶ ب.ظ)a.hooshmand نوشته شده توسط: خوب علت شب زنده داریت همینه، من هم اگه تمام روز خواب بودم شب خوابم نمی برد.
حالا بماند رابطه قرمه سبزی و صبحانه!
رابطش اینه که دیشب بوی قورمه سبزی می اومد در منزل من نتونستم شام بخورم و شب بیدار بودم. صبح قورمه سبزی خوردم و گرفتم خوابیدم. چون ناهار تموم می شد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nmusavi - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۴:۴۵ ب.ظ
یک داستان زیبا و آموزنده...
مردی در چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد.............
یک کشیش او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
... یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد…!
آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند .
((جرج برناردشاو))
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۲FA - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۸:۱۲ ب.ظ
شیـــرین بهآنه بـود !
فــرهــآد تیشـــه میزَد
تآ نشنــَــود صـــدآی مـــردمانی رآ
که در گوشــش میخواندَند
" دوســــتـَـت ندارَد "
و مـن
نیــز مــیخراشــم هر روز خاطراتـ ـ ـ تــو را تـــا
نشنـــوم صـدای هــولنــاکــ ِ دوستتــ ـ ـ نــدارد را...!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neilabak - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۸:۳۱ ب.ظ
وضعیت الان تا فردای من مثل مارک زاکبرگ توی صحنه آخر فیلم social networkهست!با این تفاوت که به جای فیسبوک سایت سنجش جلوم بازه!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - a.hooshmand - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۸:۴۹ ب.ظ
الان "هرچه می خواهد دل تنگت بگو..." را با ۳۹۱ صفحه نشان می دهد ولی اگه روی صفحه ۳۹۱ کلیک کنید با پیغام
"موضوع تعیین شده وجود ندارد."
روبرو می شویم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nomad:D - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۹:۳۱ ب.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۰۸:۴۹ ب.ظ)a.hooshmand نوشته شده توسط: الان "هرچه می خواهد دل تنگت بگو..." را با ۳۹۱ صفحه نشان می دهد ولی اگه روی صفحه ۳۹۱ کلیک کنید با پیغام
"موضوع تعیین شده وجود ندارد."
روبرو می شویم.
منم چند بار با این صفحه رو به رو شدم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Sunshine Off - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۹:۳۸ ب.ظ
دلم آروم بگیر فردا نزدیکه.آماده ام برای پذیرش هر نتیجه ای،چرا که هرچیزی که هست حتما به صلاح منه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mmsaeed - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۵۲ ب.ظ
وقتی آدمها شما را تزک میکنند مانعشان نشوید،
شما با کسانی که رهایتان میکنند آینده ای ندارید،
آینده شما کسانی هستن که در زندگی شما میمانند
و در همه حال هم قدم و همراه شما هستند
//////////////////////////////////////////
اینم بگم که فردا اعلام نتایح کنکوره و خیلی استرس دارم نمیدونم چمار کنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 12 شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۴۴ ق.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۵۲ ب.ظ)mmsaeed نوشته شده توسط: اینم بگم که فردا اعلام نتایح کنکوره و خیلی استرس دارم نمیدونم چمار کنم
همچین استرس بیداد میکنه...خوهشا ً ریلکس باشید و توکل کنید به خدا...به امید خدا حق به حق دار میرسه!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mmsaeed - 12 شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۱۰ ب.ظ
دیگه استرسم تموم شد و نتایج اومد
البته من ۱ کنکور پزشکی هم دادم و اون بعد از ظهر میاد ساعت ۱۸
واسم دعا کنید
مرسی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۲FA - 12 شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۵۰ ب.ظ
باورم نیست که دوباره بی رحمانه هجوم اورده ای به تمام شوقهای من، به هر چه از تو در خویش بارور ساخته ام، به عشق تمام این روز هایی که پا به پایت آمدهام و باز هم دارم میآیم...! چگونه ممکن است چشمانت نبینند تمام خواستنهایم را، تمام بودنهایم را،،،،؟! من دارم از حقیقت عشق برایت سخن میگویم، روشن تر از هر باوری، هر روز هزاران کلمه را کنار هم قطار میکنم و فریاد میزنم دوستت دارم......حقیقت آشکار عشق..؟!!! من چه کسی هستم به راستی؟ تنها بیگانه ای که از فرسنگها فاصله بی قراری میکند؟ و یا شاید دیوانه ای که تمام ساعتهایش را به وقت تو تنظیم کرده که از دیدار نگاهت جا نماند...!نه،دیگر باور ندارم....وقتی گناهی نیست، حملههای بی امان را نمیفهمم!!!!!!
|