|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - soltanMohammad - 04 دى ۱۳۹۸ ۰۵:۲۶ ب.ظ
(۰۴ دى ۱۳۹۸ ۰۴:۴۱ ب.ظ)yagmur0022 نوشته شده توسط: (04 دى ۱۳۹۸ ۰۲:۵۳ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: ... هر دختری یه چیز جالبی توش هست که آدم میگه برم باهاش آشنا شم. میری با یکی مثلا اروپایی بعد میگی مثلا آسیایی ها هم باید خوب باشن. میری با آسایی میگی دلم ایرانی و غذای ایرانی میخواد!! میری با موی بلوند میگی دلم چشم و ابروی مشکی میخواد!! تنوع طلبی و ایده آل خواهی توی این یه مورد خاص واقعا ادمو به نا کجا آباد میبره. باید یکیو انتخاب کنی و دیگه تا تهش چشمتو به بخش های غیر ایده الش ببندی و فقط همونو دوس داشته باشی
مشخصه واقعا مجردی بهت خوش گذشته ....اصلا به ازدواج فکر نکن ...دختر مردمو بدبخت کنی...فقط یدونه سیاه پوستا با سرخ پوستا مونده که تجربه کنی باهاشون...همینجوری با همین فرمون پیش برو
یامور جان کدین به صورت فرضی گفت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yagmur0022 - 04 دى ۱۳۹۸ ۰۶:۰۷ ب.ظ
(۰۴ دى ۱۳۹۸ ۰۵:۲۶ ب.ظ)soltanMohammad نوشته شده توسط: (04 دى ۱۳۹۸ ۰۴:۴۱ ب.ظ)yagmur0022 نوشته شده توسط: (04 دى ۱۳۹۸ ۰۲:۵۳ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: ... هر دختری یه چیز جالبی توش هست که آدم میگه برم باهاش آشنا شم. میری با یکی مثلا اروپایی بعد میگی مثلا آسیایی ها هم باید خوب باشن. میری با آسایی میگی دلم ایرانی و غذای ایرانی میخواد!! میری با موی بلوند میگی دلم چشم و ابروی مشکی میخواد!! تنوع طلبی و ایده آل خواهی توی این یه مورد خاص واقعا ادمو به نا کجا آباد میبره. باید یکیو انتخاب کنی و دیگه تا تهش چشمتو به بخش های غیر ایده الش ببندی و فقط همونو دوس داشته باشی
مشخصه واقعا مجردی بهت خوش گذشته ....اصلا به ازدواج فکر نکن ...دختر مردمو بدبخت کنی...فقط یدونه سیاه پوستا با سرخ پوستا مونده که تجربه کنی باهاشون...همینجوری با همین فرمون پیش برو
یامور جان کدین به صورت فرضی گفت
فکر نکنم آخه صحبتش خیلی ملموس بوود
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amir V - 04 دى ۱۳۹۸ ۰۸:۲۲ ب.ظ
(۰۴ دى ۱۳۹۸ ۰۲:۵۳ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: بحث ایرانی و غیر ایرانی برای من حداقل فعلا وجود نداره. هرکدوم مزایا و معایب داره. من شخصا فرهنگ های جدید برام جالبن. ولی گاهی فکر میکنم با یه ایرانی میتونی حرف هایی بزنی که غیر ممکنه با بقیه. ولی خب نمیشه همه چیو داشت. چون هر دختری یه چیز جالبی توش هست که آدم میگه برم باهاش آشنا شم. میری با یکی مثلا اروپایی بعد میگی مثلا آسیایی ها هم باید خوب باشن. میری با آسایی میگی دلم ایرانی و غذای ایرانی میخواد!! میری با موی بلوند میگی دلم چشم و ابروی مشکی میخواد!! تنوع طلبی و ایده آل خواهی توی این یه مورد خاص واقعا ادمو به نا کجا آباد میبره. باید یکیو انتخاب کنی و دیگه تا تهش چشمتو به بخش های غیر ایده الش ببندی و فقط همونو دوس داشته باشی
به نظرم وقتی یه نفر بیاد که شرایط خوبی داشته باشه و احساس شکل بگیره، خود به خود تنوع طلبی از بین میره. در واقع نیازی نداری که کس دیگه ای رو امتحان کنی، بس که رابطه ارضا کننده ای داری.
ولی اگه همینطوری با یکی باشی نه، ممکنه بقیه رو هم بخوای ترای کنی.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yagmur0022 - 04 دى ۱۳۹۸ ۰۸:۳۳ ب.ظ
اون استاد خارجی برام چندتا فایل واسه کار فرستاده بود یکی از فایل هارو من جا انداخته بودم ...بعد سوال کردم گفت اون رو بخون جواب سوالات تو اون فایله...
آخه من چه زود خنگ بودنم رو بهش اثبات کردم.............ای خدااااااااااااااااا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 04 دى ۱۳۹۸ ۱۱:۵۲ ب.ظ
خندیدن بیاموز اگر روزی کسی را دیدید که می خندد پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید از خود بپرسید او خندیدن را از کجا آموخته است. هر آدمی که به دنیا می آید گریستن را بلد است، زیرا گریه جواز ورود به این جهان است اما خندیدن را باید آموخت و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش رنج بسیار برده است. آنکه لبخند می زند، نوح است زیرا توانسته در توفان زندگی قایقی بسازد. هر لبخند قایقی ست و آنکه لبخند می زند یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش قایقی بیندازد و دور شود از جزیره های سرگردانی و اندوه. اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید از او بپرسید او خندیدن را از کجا آموخته است.
️جنتی کرد جهان را ز شکرخندیدن
آنکه آموخت مرا همچو شرر خندیدن
گرچه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
#مولانا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 05 دى ۱۳۹۸ ۰۱:۱۳ ق.ظ
یعنی این پروژه با کمک خدا به سلامتی تموم شه برم یه صندلی بگیرم این یکی تا اخر همین پروژه دووم بیاره خوبه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 05 دى ۱۳۹۸ ۱۰:۱۰ ق.ظ
(۰۴ دى ۱۳۹۸ ۰۴:۴۱ ب.ظ)yagmur0022 نوشته شده توسط: (04 دى ۱۳۹۸ ۰۲:۵۳ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: (03 دى ۱۳۹۸ ۰۵:۳۹ ب.ظ)Amir V نوشته شده توسط: (03 دى ۱۳۹۸ ۱۲:۰۴ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: ولی فردی با معیارهای خودم هم نیافتم که بخواد باهام ازدواج کنه ( ساکن اینجا - تحصیلات دکترا یا پزشکی و این که عاشق تحصیل و علم و اینا باشه) و این که از نظر ظاهری خوب باشه و شخصیت هامون بهم بخوره و باقیه داستان. یعنی اگر فرد ایده ال پیدا نشه مجردی خیلی بد نییییی
امیدوارم مجبور نشی از معیارهات کوتاه بیای. من کم کم دارم کوتاه میام. واقعیت اینه که گزینه اینطوری زیاد نیست!
علاوه بر اینایی که گفتی اولا طرف رو باید یه جایی بری ببینی (مثلا تو مهمونی دورهمی کلاسی چیزی)، طرف باید مجرد باشه، سنش مناسب باشه، و مهمتر از همه اینکه از تو هم خوشش بیاد (ترجیحا خیلی خیلی خوشش بیاد)! که خب با در نظر گرفتن تعداد کل دخترهای ایرانی ۲۵-۳۰ ساله توی ونکوور، خیلی خیلی پیدا کردنش سخته.
اگه فقط ایرانی نخوای خیلی بهتر میشه
درضمن توصیه میکنم اگه کسی رو دیدی که همه اون معیارها رو نداشت، بازم یه فرصت بهش بده.
دقیقا. اون بخش اولش خیلی محدود کننده هست. مخصوصا توی دکترا خب ما کلاس اینا هم حتی نداریم بیشتر وقتا توی لب هستیم در طول روز و یه سری آدم ثابت را همش میبینیم. سایر چنل ها هم معمولا ایده آل نیستن به دلایل مختلفی. با حرفت موافقم در واقعا منظورم از ایده آل اینه یه سری حداقل ها باید وجود داشته باشه که بشه ادامه داد ...
بحث ایرانی و غیر ایرانی برای من حداقل فعلا وجود نداره. هرکدوم مزایا و معایب داره. من شخصا فرهنگ های جدید برام جالبن. ولی گاهی فکر میکنم با یه ایرانی میتونی حرف هایی بزنی که غیر ممکنه با بقیه. ولی خب نمیشه همه چیو داشت. چون هر دختری یه چیز جالبی توش هست که آدم میگه برم باهاش آشنا شم. میری با یکی مثلا اروپایی بعد میگی مثلا آسیایی ها هم باید خوب باشن. میری با آسایی میگی دلم ایرانی و غذای ایرانی میخواد!! میری با موی بلوند میگی دلم چشم و ابروی مشکی میخواد!! تنوع طلبی و ایده آل خواهی توی این یه مورد خاص واقعا ادمو به نا کجا آباد میبره. باید یکیو انتخاب کنی و دیگه تا تهش چشمتو به بخش های غیر ایده الش ببندی و فقط همونو دوس داشته باشی
مشخصه واقعا مجردی بهت خوش گذشته ....اصلا به ازدواج فکر نکن ...دختر مردمو بدبخت کنی...فقط یدونه سیاه پوستا با سرخ پوستا مونده که تجربه کنی باهاشون...همینجوری با همین فرمون پیش برو
بیا مارو بزن شما
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Xilinx - 05 دى ۱۳۹۸ ۰۱:۰۸ ب.ظ
سلام
بعد از ۴ یا ۵ سال اومدم مانشت سر بزنم ، میبینم هنوز یه سریا همچنان هستند اینجا. آخه شما کار ندارید ؟ زندگی ندارید؟ !
هییی یادش بخیر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۵ دى ۱۳۹۸ ۰۳:۰۴ ب.ظ
(۰۵ دى ۱۳۹۸ ۰۱:۰۸ ب.ظ)Xilinx نوشته شده توسط: سلام
بعد از ۴ یا ۵ سال اومدم مانشت سر بزنم ، میبینم هنوز یه سریا همچنان هستند اینجا. آخه شما کار ندارید ؟ زندگی ندارید؟ !
هییی یادش بخیر
آقا بُرد رو شما کردی با از رفتن از مانشت؛ کار ایدهآل، تفریح تا زانو، زندگی میکرو-برنامهریزی شده، اهداف والا، امید به آینده و و و ...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yagmur0022 - 05 دى ۱۳۹۸ ۰۳:۴۱ ب.ظ
من چرا شما رو بزنم آخه !!!!!!!
دوست عزیز من باهاتون شوخی کردم انگاری به دل گرفتین....
جمله من رو با لحن شوخی بخونیین
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milad_Hosseini - 05 دى ۱۳۹۸ ۰۶:۰۱ ب.ظ
هرچند دخمه را بسیار، خاموش و کور می بینم
در انتهای دالانش، یک نقطهٔ نور می بینم
هرچند پیش رو دیوار، بسته ست راه بر دیدار
در جای جای ویرانش، راه عبور می بینم
هرچند شب دراز آهنگ، نالین زمین و بالین سنگ
در انتظار روزی خوش، دل را صبور می بینم
تن کم توان و سر پردرد، پایم ضعیف و دستم سرد
در سینه لیک غوغایی، از عشق و شور می بینم
گر غول در شگفت از من، پاس گذر گرفت از من
با چشم دل عزیزان را، از راه دور می بینم
من کاج آهنین ریشه، هرگز مبادم اندیشه
برخاک خود اگر موجی، از مار و مور می بینم
طوفان چو در من آویزد، ناکام و خسته بگریزد
از من هراس و پروایی ، در این شرور می بینم
هر جا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است
من رمز کامیابی را، در این حضور می بینم
هشتاد و اند من، با من، گوید خروش بس کن زن
گویم خموش بودن را، تنها به گور می بینم
سیمین بهبهانی
امید موج میزنه توی این شعر خانوم بهبهانی.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - big cloud - 05 دى ۱۳۹۸ ۰۶:۱۷ ب.ظ
سر یه پیشنهاد کاری انقد فکر کردم که دارم کچل میشم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 05 دى ۱۳۹۸ ۱۰:۳۱ ب.ظ
با هارد گردو میشکنن؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - marvelous - 06 دى ۱۳۹۸ ۰۱:۱۳ ق.ظ
There's No Place Like IRAN ....
که از توی خیابونهاش صدای ناامنی شنیده میشه، من که زهره ترک شدم از عصری همینطور پلیس داره دور میخوره تو شهرک و سر و صدای درگیری میاد. به نظرم به جوونها گیر میدن. دیشب هم به یه دختره گیر داده بودن سر حجاب جیغ میکشید میگفت به من دست نزنید!!!!
اصلا دیگه محوطه ی خونه هم آروم نیست بریم یه ذره قدم بزنیم. همین میشه میایم مانشت پست میزاریم دعوا میشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 06 دى ۱۳۹۸ ۰۶:۲۹ ق.ظ
(۰۵ دى ۱۳۹۸ ۰۳:۴۱ ب.ظ)yagmur0022 نوشته شده توسط: من چرا شما رو بزنم آخه !!!!!!!
دوست عزیز من باهاتون شوخی کردم انگاری به دل گرفتین....
جمله من رو با لحن شوخی بخونیین
اخه معمولا من شخصا با ادم هایی که اشنایی ندارم شوخی نمیکنم شما هم به نظر جدید میاین اینجا و خیلی با هم صحبتی نداشتیم قبلا لذا فکر نمیکردم شوخی به جا بوده باشه. ولی سخت نگیرین اگر شوخی کردین اشکالی نداره
|