|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ملیکا - ۱۷ فروردین ۱۳۹۰ ۰۴:۴۶ ب.ظ
آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست / یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست / حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق / من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - sina_n - 17 فروردین ۱۳۹۰ ۰۶:۱۲ ب.ظ
دنیای این روزای من
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
آنقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آیندهی این خونه رو با شمع روشن می کنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آیندهی این خونه رو با شمع روشن می کنم
در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم
هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم
هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آیندهی این خونه رو با شمع روشن می کنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آیندهی این خونه رو با شمع روشن می کنم
دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Parva - 17 فروردین ۱۳۹۰ ۰۶:۴۹ ب.ظ
هنوزم باورش سخته که تو رفتی به این زودی....
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - arshad91 - 17 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۵۴ ب.ظ
(۱۷ فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۳۶ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: من دیدم بچه های خوابگاهی از روزنامه به جای سفره استفاده می کنن!! و یا مثلا به جای پارچ آب و می ریزن توی قابلمه یا با کاسه چای می خورن!!
اما خوب اینا همه اش ظرفه دیگه!!
اگه اینا هم نباشن با چی می خواین بخورین؟
البته فکر کنم راست می گین!توی خوابگاه معمولا ظرف تمیز به ندرت یافت می شه!
در قابلمه
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 18 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۴ ق.ظ
در قابلمه هم جزو ظروف محسوب می شه!!!
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ف.ش - ۱۸ فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۴۶ ق.ظ
(۱۶ فروردین ۱۳۹۰ ۰۱:۰۰ ق.ظ)Maryam-X نوشته شده توسط: اینجا هم یه کوچولو اومد.
اونقدر که بی حوصلگی هامون رو شست و باخودش نشاط آورد.
دست خدا درد نکنه....
امروز شهر در زیبایی و آرامش (حاصل از رفتن میهمانان نوروزی )خودش غلت می زد.!!
نه مریم جان امشب باغ غدیر بودم یه ۵۰ تا خانواده چادر زده بودن معلومه که مسافرا هنوز از شهر قشنگمون دل نکندن.
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - arshad91 - 18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۴:۰۷ ب.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۴ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: در قابلمه هم جزو ظروف محسوب می شه!!!
مهم اینه که نمی شکنه..روحی اینااا
آدمهای ساده را دوست دارم.
همانها که بدی هیچکس را باور ندارند.
همانها که برای همه لبخند دارند.
عمرشان کوتاه است.بس که هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد.
آدمهای ساده را دوست دارم.
بوی ناب "آدم" میدهند...
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ۵۴m4n3h - 18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۰۰ ب.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۰ ۰۴:۰۷ ب.ظ)arshad91 نوشته شده توسط: آدمهای ساده را دوست دارم.
همانها که بدی هیچکس را باور ندارند.
همانها که برای همه لبخند دارند.
عمرشان کوتاه است.بس که هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد.
آدمهای ساده را دوست دارم.
بوی ناب "آدم" میدهند...
من آدم های ساده را دوست ندارم!
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Helmaa - 18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۰۷ ب.ظ
من هم آدمهای ساده رو دوست ندارم چون خیلی زود و راحت له می شن و به درد قصهها میخورن نه واقعیت.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۳۳ ب.ظ
من آدمهای ساده رو دوست دارم!چون هیچ وقت رسم بد بودن و یاد نمی گیرن!هیچ وقت به آدم نارو نمی زنن!هیچ وقت...!
کاش همهی آدما ساده دل بودن!
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - fatima1537 - 18 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۳۸ ب.ظ
اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست
او جانشین تمام نداشته های من است
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - hanif - 19 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۲۵ ق.ظ
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحتاندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن!
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 19 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آسمان خاکی ست، خاکش رنگ غم دارد
لیک
بی گمان حس آبی بودنش
رنگ آبی می دهد این چرخ را
حس آبی بودنم از بین رفت
حس آبی بودن من می شوی؟
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - arshad91 - 19 فروردین ۱۳۹۰ ۰۷:۴۶ ق.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۰۷ ب.ظ)na.farzane نوشته شده توسط: من هم آدمهای ساده رو دوست ندارم چون خیلی زود و راحت له می شن و به درد قصهها میخورن نه واقعیت.
مگر تو واقعیت نیستند؟...دوستات اطرافت ندیدید؟...تنها ادمهایی هستند که میشه بهشون اعتماد کرد..البته اگر از سر غرور خوشی (منظورم کس خاصی نیست)فکر کنیم..با زرنگی(که در واقع پستی)میشه ازشون سوء استفاده کرد
(۱۸ فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۰۰ ب.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط: (18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۴:۰۷ ب.ظ)arshad91 نوشته شده توسط: آدمهای ساده را دوست دارم.
همانها که بدی هیچکس را باور ندارند.
همانها که برای همه لبخند دارند.
عمرشان کوتاه است.بس که هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد.
آدمهای ساده را دوست دارم.
بوی ناب "آدم" میدهند...
من آدم های ساده را دوست ندارم!
چرا؟
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ۵۴m4n3h - 19 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۳۵ ق.ظ
(۱۹ فروردین ۱۳۹۰ ۰۷:۴۶ ق.ظ)arshad91 نوشته شده توسط: (18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۰۰ ب.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط: (18 فروردین ۱۳۹۰ ۰۴:۰۷ ب.ظ)arshad91 نوشته شده توسط: آدمهای ساده را دوست دارم.
همانها که بدی هیچکس را باور ندارند.
همانها که برای همه لبخند دارند.
عمرشان کوتاه است.بس که هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد.
آدمهای ساده را دوست دارم.
بوی ناب "آدم" میدهند...
من آدم های ساده را دوست ندارم!
چرا؟
چرا باید کسی رو دوست داشت که بدی هیچ کس را باور ندارد؟ مگر آدم های بد کم هستند؟ آیا سکوت در برابر ظالم، کمک به او نیست؟ آیا کمک به ظالم، ظلم نیست؟
چرا باید کسی را دوست داشته باشم که برای همه لبخند دارد؟ لبخندی که نثار همگان شود چه ارزشی دارد؟ این لبخند چیزی جز نقاشی بر صورت آن شخص است؟
چرا باید کسی را دوست داشته باشم که ارزش خودش را نمی داند؟ قدر کسی را بدانم که قدر خودش را نمی داند؟
آدم بودن ساده بودن نیست!
آدمیت و انسانیت، عقلانیت میخواهد، نه سادگی!
من ترجیح میدهم قهرمانان را دوست بدارم! آنها که عشق و نفرت را در وجودشان تجربه کردند و برای رسیدن به خواسته هایشان جنگیدند!
آن هایی که گاهی خندیدند و گاهی غریدند!
|