هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 26 تیر ۱۳۹۱۰۸:۳۹ ب.ظ
ای کاش آدمها همانقدر که از ارتفاع میترسند،از پستی هم میترسیدند!!!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mohajer_30 - 26 تیر ۱۳۹۱۱۰:۲۸ ب.ظ
سلام به همگی
اینجا مثه اینکه همه چی خوبه و روبراهه
آرزوی موفقیت برای همه در کل زندگیشون
[/code]
شب های دراز بی عبادت، چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم…
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 26 تیر ۱۳۹۱۱۰:۳۷ ب.ظ
لنگه های چوبی درب حیاطمان
گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند
ولی خوش به حالشان که لنگه هم اند...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - HighVoltage - 27 تیر ۱۳۹۱۰۱:۰۷ ق.ظ
تنها بعضی از آدمها باران را احساس میکنند
بقیه فقط خیس میشوند...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 27 تیر ۱۳۹۱۰۲:۳۳ ق.ظ
چه سرمایی خوردم از وقتی اومدم. از جام نمی تونم پا شم
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 27 تیر ۱۳۹۱۰۲:۴۶ ق.ظ
عکس جدید بچه مثبت چه قشنگه...منو یاد بچگیام میندازه.......
چقدر حباب بازی میکردیم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 27 تیر ۱۳۹۱۰۳:۰۰ ق.ظ
(۲۷ تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۴۶ ق.ظ)esisonic نوشته شده توسط: عکس جدید بچه مثبت چه قشنگه...منو یاد بچگیام میندازه.......
چقدر حباب بازی میکردیم
بعضی صابونا خوب حباب نمی کرد.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 27 تیر ۱۳۹۱۰۹:۵۵ ق.ظ
....... و اما استفاده از شیشه خودکار بیک برای تولید حباب
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 27 تیر ۱۳۹۱۰۳:۲۲ ب.ظ
اکبرعبدی میگوید:
یک روز سر سریال با "حسین پناهی" بودیم. هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.
گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟! کاپشن خوشگلت کو؟
گفت: کاپشن قشنگی بود،نه؟ گفتم: آره!
گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. ولی من فقط دوستش داشتم... یاداش گرامی حسین پناهی عزیز
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 27 تیر ۱۳۹۱۰۳:۲۳ ب.ظ
:'(
(چرا مانشت آیکن گریه نداره؟!)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 27 تیر ۱۳۹۱۰۵:۵۶ ب.ظ
و من گریخته ام؛
و در پی من صیادها؛
و فرا رویم دام ها؛
یا ضامن آهو؛
من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست ...
نمیدونم چرا این چند وقته عجیب دلم هوای حرم امام رضا کرده
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mrousta - 27 تیر ۱۳۹۱۰۸:۱۹ ب.ظ
فردا یک راز است... نگرانش نباش!
دیروز یک خاطره بود... حسرتش را نخور!
اما...
امروز یک هدیه است ... قدرش را بدان!
نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت،اما می توان آغاز کرد وپایان خوبی داشت...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jameshenas - 27 تیر ۱۳۹۱۰۸:۲۰ ب.ظ
من اسیر سایه های شب شدم
پا به پای سایه ها باید برم
دلم از تاریکی ها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
چراغ ستاره ی من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم من دوباره
توی خاک سرد قلبم بذر کینه میکاره
دلم از تاریکی ها....
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 27 تیر ۱۳۹۱۰۸:۲۶ ب.ظ
خسته ام من ، خسته ام من
مثل مرغ بال و پر شکسته ام من ، شکسته ام من
هی خداجونم کجایی، برس به دادمون.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jameshenas - 27 تیر ۱۳۹۱۰۸:۴۶ ب.ظ
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب...منو میبره کوچه به کوچه باغ آلوچه...دره به دره
یه پری میاد ترسون و لرزون...
شعر های فرهاد بسیار عالی هستن
نمیدونم چرا امروز همش دارم فرهاد گوش میکنم