هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 04 تیر ۱۳۹۱۱۰:۳۹ ق.ظ
سلام مانشت سلام دوستان مانشتی
سلام اینترنت (البته این آخریه الکی بود! چون توی این ۱۵ روز که بن بودم، گاهی در حد نیم ساعت، توی اینترنت هم میگشتم! ۳-۴ بار هم قاچاقی -مهمان- اومدم مانشت سر زدم و پستای این تاپیک و یکی دوتا دیگه رو خوندم)
...
خلاصهههههههههههههه
بالاخره تموم شد... همه ی امتحانای کارشناسی... فقط مونده یه پروژه (البته اگه همه درسای این ترمو پاس بشم)
احساس خلا میکنم...
یادم میفته همش از این شعر قیصر امین پور که میگفت:
"گذشتن از چهل، رسیدن و کمال، زهی خیال خام... تمام..."
حالا منم میگم:
"گذشتن از لیسانس، رسیدن و کمال، زهی خیال خام... تمام..."
راستی! دوتا چیز دیگه: اولا دست آقا فرداد درد نکنه که منو بن کردن و سبب خیر شدن
ثانیا یه چیزای بدی شنیدم! نکنه مانشت تعطیل بشه و این همه بچه های مردم سرگردون بمونن
یه پیشنهاد هم دارم! اگه دکتر دیگه حوصله مانشت رو ندارن، بگن آقا فرداد ۱۵ روز بن شون کنه تا بیشتر قدر مانشت رو بدونن (شوخی بودا دکتر)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - eris229 - 04 تیر ۱۳۹۱۱۱:۰۰ ق.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم
وای نه
من تنها جمع اینترنتی که عضو هستم و باهاش ارتباط برقرار کردم اینجاست همینجا هم تازه چند ماهه شروع کردم پست میزنم قبلش فقط می اومدم نگاه میکردم چه خبره
این همه مهندس اینجان شاید بتونن کاری کنن
یه کم از مسئولیت هاتون کم کنید یه مدت هم مثل مدیرای اداره ها زندگی کنید اون هم عالمی داره (هفته ای ۱ روز بیاید +دیر بیاید چند ساعت با خودتون تنهایی جلسه تشکیل بدید! زود برید - نائب رئیس و مدیر دفتر هم پیشنهادای بدی نیست)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۴ تیر ۱۳۹۱۱۱:۰۲ ق.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۰:۳۹ ق.ظ)uniquegirl نوشته شده توسط: راستی! دوتا چیز دیگه: اولا دست آقا فرداد درد نکنه که منو بن کردن و سبب خیر شدن
ثانیا یه چیزای بدی شنیدم! نکنه مانشت تعطیل بشه و این همه بچه های مردم سرگردون بمونن
یه پیشنهاد هم دارم! اگه دکتر دیگه حوصله مانشت رو ندارن، بگن آقا فرداد ۱۵ روز بن شون کنه تا بیشتر قدر مانشت رو بدونن (شوخی بودا دکتر)
خب خدار و شکر این ابزار بن استفاده های مفید هم داره و این جای بسی خوشحالی است (قابل توجه دوستانی که بن می شن ناراحت می شن )
البته قسمت اخر صحبتتون یعنی پیشنهادتون مشکل داشت یه کم چون اقا فرداد خودشون تصمیم داشتن که از مدیریت استعفا بدن که خدا رو شکر مقبول نیفتاد. و تعطیلی هم واسه این بود
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alirrrrrr - 04 تیر ۱۳۹۱۱۱:۱۴ ق.ظ
هااااااه.این روزا بدجور فکرای مختلف از توی ذهنم میگذره.اماچیزی به فاز عملیاتی نمیرسه.نمیدونم این خاصیت گرمای تابستونه!یا از مزایای خیال راحته!یا بی خیالی مفرط! به هر حال این روزا رو به بطالت مفرط میگذرونم!!!
اما دوست میداشتم که چنین نبود و چنان بود که مرا وا میداشت به جون کندن تا جان دادن که شاید بدین شکل ذهن خالی از مشغلم به قدری خسته می شد که ذهن علاف ما از بی حوصلگی رو به ناکجا آباد ها نبرد!
نمیدونم چرا جمله هام داره ادبی میشه!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - taktaz - 04 تیر ۱۳۹۱۱۱:۴۸ ق.ظ
غذا به شکل احمقانه ای ما را سیر می کند
لیوان از دستهایم افتاد و
هزار لحظه شد
همیشه چیزی کسی باید بمیرد
که این فیلم طرفدارانش را از دست ندهد
گفتند چیزی نیست،چیزی نیست
من اما طوری تنها بودم
که ماندم همه را تنها می کرد
در خیابان استخوان ها راه می روند
گوشت ها راه می روند
کت و شلوارها راه می روند
در مغازه کسی دارد استخوانی را با ساطور نصف می کند
خیابان زوزه می کشد
سگی روحم را به دندان گرفته،می دود
در پاییز درختان را هرس می کنند
انگشتهای اضافه را هرس می کنند
پاییز در اتاقهای سیمانی در بسته قرمزتر است
شهر در حاشیه سرد است
متن از خط زدن خونی است
از شهر،از حاشیه،از کاغذ
بیرون افتاده ام
و ماهی مرده ای دارد رودخانه را با خودش می برد.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 04 تیر ۱۳۹۱۱۲:۰۷ ب.ظ
ای زوگار...کارشناسی هم تموم شد...چند ماه دیگه یه ورقه می دن دستم و می گن برو فارغ و تحصیلی!این همه منتظر بودم حالا نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت!
...ای روزگاااااااار!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - admin - 04 تیر ۱۳۹۱۱۲:۱۳ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم
باید ببینیم فلسفه مانشت چی هست. این روزها مانشت خیلی داره از اهدافش دور میشه.
اگه میخواید تعطیل نشه یه خرده میزان همکاری رو بیشتر کنید.
کمترین کار اینه که اگه دیدین مطلبی توهین آمیزه، به دور از شان سایت هست و یا تمسخری چیزی توشه گزارش کنید.
ان شا الله مانشت باقی می مونه. خود من که تاب و تحمل دوری از دوستان رو ندارم.
فعلاً هم که همه چی آرومه و ما چقدر خوشحالیم.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 04 تیر ۱۳۹۱۱۲:۲۳ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۱:۰۲ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:
(04 تیر ۱۳۹۱ ۱۰:۳۹ ق.ظ)uniquegirl نوشته شده توسط: راستی! دوتا چیز دیگه: اولا دست آقا فرداد درد نکنه که منو بن کردن و سبب خیر شدن
ثانیا یه چیزای بدی شنیدم! نکنه مانشت تعطیل بشه و این همه بچه های مردم سرگردون بمونن
یه پیشنهاد هم دارم! اگه دکتر دیگه حوصله مانشت رو ندارن، بگن آقا فرداد ۱۵ روز بن شون کنه تا بیشتر قدر مانشت رو بدونن (شوخی بودا دکتر)
خب خدار و شکر این ابزار بن استفاده های مفید هم داره و این جای بسی خوشحالی است (قابل توجه دوستانی که بن می شن ناراحت می شن )
البته قسمت اخر صحبتتون یعنی پیشنهادتون مشکل داشت یه کم چون اقا فرداد خودشون تصمیم داشتن که از مدیریت استعفا بدن که خدا رو شکر مقبول نیفتاد. و تعطیلی هم واسه این بود
خب این که کاری نداره! شما خودتون بنشون کنید البته من چون طعم خوش بن شدن رو چشیدم میگما وگرنه بدخواه کسی نیستم
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۱۳ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:
(03 تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم
باید ببینیم فلسفه مانشت چی هست. این روزها مانشت خیلی داره از اهدافش دور میشه.
اگه میخواید تعطیل نشه یه خرده میزان همکاری رو بیشتر کنید.
کمترین کار اینه که اگه دیدین مطلبی توهین آمیزه، به دور از شان سایت هست و یا تمسخری چیزی توشه گزارش کنید.
ان شا الله مانشت باقی می مونه. خود من که تاب و تحمل دوری از دوستان رو ندارم.
فعلاً هم که همه چی آرومه و ما چقدر خوشحالیم.
حق با شماست دکتر... من خودم توی این دو هفته که نبودم، فهمیدم که زیاد در جهت اهداف سایت فعالیت نکردم... شاید دلیل دور شدنمون آخر ترم و این چیزا باشه... ولی در کل من تصمیم گرفتم که اگه امسال برای کنکور بخونم، دیگه فعالیت غیر درسی توی سایت نکنم... هرچند بعضی وقتا لازمه اما وقتی ادامه دار میشه، خوب نیست... هم برای ما و هم برای مانشت
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alirrrrrr - 04 تیر ۱۳۹۱۱۲:۵۹ ب.ظ
منم با دکتر جان موافقم.این فضاهایی که یه مدت بوجود اومد ،حقیقتا منو هم زده کرد!!!!البته من هیچ چیزی نیستم از لحاظ فعالیتو اینا که بخوام اظهار نظر کنم.ول یه فضایی پیش اومد که به نظرم یکم باعث شد که فضای صمیمی فروم با تشنج و رسمیت تعویض شدش!!!
امید وارم که دیگه این اتفاق نیافته.به نظرم رمز موفقیت مانشت این صمیمیتی بوده که بچه ها بوده و بدون هیچ گونه قصد و غرضی قصد کمک به همدیگرو داشتن.
(۰۱ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۳۴ ب.ظ)mmsaeed نوشته شده توسط: [quote='mamani' pid='104448' dateline='1340188872']
دیگه اشکم در اومده
پروژه کارشناسی ارشد که باید دوماه دیگه دفاع کنی اینقدر پیچیده شده که استادت بگه از پروژه دکتری بدتر شد
ای واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
فک کنم درک کنم چی میگین!!
چون منم ۲ماه دیگه باید پروژه کارشناسیم رو بدم ولی هنوز هیچ کار مفیدی انجام نداااادم!!!!
چرا کسی جواب نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه با غفارجونم پروژه داری؟!!!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mamani - 04 تیر ۱۳۹۱۰۲:۵۷ ب.ظ
دلم میخواد یه جا بود میرفتم داد میزدم و میگفتم دوستش دارم و اون میشنید
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۵۹ ب.ظ)alirrrrrr نوشته شده توسط: منم با دکتر جان موافقم.این فضاهایی که یه مدت بوجود اومد ،حقیقتا منو هم زده کرد!!!!البته من هیچ چیزی نیستم از لحاظ فعالیتو اینا که بخوام اظهار نظر کنم.ول یه فضایی پیش اومد که به نظرم یکم باعث شد که فضای صمیمی فروم با تشنج و رسمیت تعویض شدش!!!
امید وارم که دیگه این اتفاق نیافته.به نظرم رمز موفقیت مانشت این صمیمیتی بوده که بچه ها بوده و بدون هیچ گونه قصد و غرضی قصد کمک به همدیگرو داشتن.
(۰۱ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۳۴ ب.ظ)mmsaeed نوشته شده توسط: [quote='mamani' pid='104448' dateline='1340188872']
دیگه اشکم در اومده
پروژه کارشناسی ارشد که باید دوماه دیگه دفاع کنی اینقدر پیچیده شده که استادت بگه از پروژه دکتری بدتر شد
ای واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
فک کنم درک کنم چی میگین!!
چون منم ۲ماه دیگه باید پروژه کارشناسیم رو بدم ولی هنوز هیچ کار مفیدی انجام نداااادم!!!!
چرا کسی جواب نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه با غفارجونم پروژه داری؟!!!!
نه غفار کیه؟
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - banou - 04 تیر ۱۳۹۱۰۳:۲۰ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۱۳ ب.ظ)admin نوشته شده توسط: فعلاً هم که همه چی آرومه و ما چقدر خوشحالیم.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mahi_24 - 04 تیر ۱۳۹۱۰۳:۲۷ ب.ظ
باید خودم را ببرم خانه ؛
باید ببرم صورتش را بشویم !
ببرم دراز بکشد ،
دلداری اش بدهم که فکر نکند !
بگویم :
نگران نباش میگذرد ....
باید خودم را ببرم بخوابد !
من ؛ خسته است ... !!!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reyhaneh64 - 04 تیر ۱۳۹۱۰۴:۳۶ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۱۳ ب.ظ)admin نوشته شده توسط: ان شا الله مانشت باقی می مونه. خود من که تاب و تحمل دوری از دوستان رو ندارم.
فعلاً هم که همه چی آرومه و ما چقدر خوشحالیم.
خدارو شکر
به نظرم به این شکل منشا خیر تو یه فضای مجازی شدن واقعا توفیق میخواد
من که هیچ فرومی که به این شکل حول مباحث مختلف کنکور کام فعالیت کنه و تا این حد روح خدمت و کمک بین اعضا جریان داشته باشه ندیدم.
از شما متشکریم.
(۰۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۱۳ ب.ظ)admin نوشته شده توسط: باید ببینیم فلسفه مانشت چی هست. این روزها مانشت خیلی داره از اهدافش دور میشه.
اگه میخواید تعطیل نشه یه خرده میزان همکاری رو بیشتر کنید.
کمترین کار اینه که اگه دیدین مطلبی توهین آمیزه، به دور از شان سایت هست و یا تمسخری چیزی توشه گزارش کنید.
ما هم تحمل دوریشو نداریم.
حتما همین کارو انجام میدیم.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 04 تیر ۱۳۹۱۰۴:۵۲ ب.ظ
(۳۱ خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۱۱ ب.ظ)mamani نوشته شده توسط: نکنه با غفارجونم پروژه داری؟!!!!
آدم باید دیوانه باشه که بخواد وارد اتاق این آدم بشه.
--------------------------------
مثال می زنم براتون:
دوتا بنده خدا رفته بودن باهاش پروژه بردارن گفته بود خب من یه موضوع جالب پیشنهاد می کنم(حتی برگه انتخاب موضوع رو هم پرکرده بود قبل اینکه اون دو نفر راضی باشن) **موضوع جالب=راه اندازی یک دستگاه یا برنامه دروغ سنج**
بله، استاد عزیز فرموده بود که من تو یکی از سایت های خارجی عضوم و بهم دیتابیسشو می دن و از این بابت خیالتون تخت
شما فقط کافیه چند خط کد بنویسید!!! اینام که جوگیر شده بودن، امضایی رو زیر برگه زدند که مایه بدبختی شون شد.
بعد از چند ماه تحقیق و مطالعه و یک بار تمدید پروژه رسید به کار دیتا بیس و استاد عزیز میگه که حقیقتا نمی تونم براتون دیتابیس گیر بیارم(انگار به قول دوستان بن شده بود) و متاسفم. درنهایت که پروژه شکست می خوره و بجاش یه پروژه دیگه بهشون می ده. این است استاد غفار. استادی که من روهم از نیشگون هاش بی بهره نکرد. در آینده اگه فرصت شد در مورد ایشون افشاسازی خواهیم کرد.
--------------------------------
اخطار:
۱-در این پست فامیلی استاد به دلایل امنیتی دست کاری شده است.
۲- من از سوی سایت wikileaks برای افشاگری این عزیز ماموریت ندارم.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 04 تیر ۱۳۹۱۰۶:۲۷ ب.ظ
هر کسی یک نابغه است
اما اگر یک ماهی را از روی توانایی او برای
بالا رفتن از درخت مورد قضاوت قرار دهید،
همه عمر خود را با این باور زندگی خواهد کرد که یک کند ذهن است!
(آلبرت اینشتین)