|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nlp@2015 - 17 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۱۶ ب.ظ
این چه مشکلیه که خوابالو و کسل باشی ولی خوابت نبره؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 17 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۳۰ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۸:۵۷ ق.ظ)so@ نوشته شده توسط: (17 دى ۱۳۹۶ ۰۴:۴۲ ق.ظ)reticent نوشته شده توسط: امشب در جریان بیخوابیم، کتاب "پستچی" چیستا یثربی رو خوندم! جالب بود!
____________________________________________
به قول یکی از دوستان: عجب!
پستچی داستان زندگی خوده نویسنده است منم دوستش داشتم
بله.
اما فکرش دیوانهکنندهست.
اینکه زندگی با چیستا چهجوری تا کرد که اون دخترک ۱۸ ساله که نصفهشب تو جاده امامزاده داود با یک نقشه ساده میخواست فرداش در کمال باور و اطمینان به عقد علی دربیاد، بعد از پشت سر گذاشتن این سالها با تمام اتفاقاتش، در آستانه ۵۰ سالگی بگه علی سال دیگه بازنشسته میشه، یکسال دیگه صبر میکنیم تا با آمادگی بیشتر وارد زندگی مشترک بشیم...
___________________________________
چقدر دلم گرفت وقتی گفت بهخاطر پستچی، از طرف همه حتی مادرش طرد شد...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 17 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۳۴ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۱۲:۳۰ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: بله.
اما فکرش دیوانهکنندهست.
اینکه زندگی با چیستا چهجوری تا کرد که اون دخترک ۱۸ ساله که نصفهشب تو جاده امامزاده داود با یک نقشه ساده میخواست فرداش در کمال باور و اطمینان به عقد علی دربیاد، بعد از پشت سر گذاشتن این سالها با تمام اتفاقاتش، در آستانه ۵۰ سالگی بگه علی سال دیگه بازنشسته میشه، یکسال دیگه صبر میکنیم تا با آمادگی بیشتر وارد زندگی مشترک بشیم...
___________________________________
چقدر دلم گرفت وقتی گفت بهخاطر پستچی، از طرف همه حتی مادرش طرد شد...
بجای این تیپ کتابها، من موزیک ویدیوهایی مثل shake it off -Taylor Swift یا Happy -Pharrell Williams رو تجویز میکنم.
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۱۰:۵۸ ق.ظ)kimya_r نوشته شده توسط: مگه شما پلنگین که میخواد شکارتون کنه
تازه اظهار ناراحتی هم کرده
مثل اینه که شیر به آهو بگو ببخشید که تو نهار منی و میخوام بخورمت
پلنگ ک چ عرض کنم؛ احساس میکنم میخاد خرخره مو بجوه بس که این بشر خودش پیگیری کرد :| ولی من کاری ندارم؛ دنبال بهانه بودم که بدست آوردم(بهم داد )
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۱۲:۱۶ ب.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: این چه مشکلیه که خوابالو و کسل باشی ولی خوابت نبره؟
یه کتاب دستت بگیر شروع کن به خوندن؛ وسط مسطای پاراگراف اول خوابی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Saman - 17 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۴۱ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۳:۱۹ ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: (17 دى ۱۳۹۶ ۰۳:۰۶ ق.ظ)MarkLand نوشته شده توسط: اگه اینقد که واسه خوب پرزنت کردن وقت گذاشته واسه کارایی که میگه وقت گذاشته باشه خوبه
بهش یاد دادند، خودش هم استعداد بازیگری خوبی داره. حتی صرفِ طراحی و نه ساخت همون پهباد عمودپرواز (مگه پهباد کلا نباید عمود پرواز باشه!؟) یه تیم مهندسی کامل با تخصصهای مختلف میخواد، خودرو هم همینطور. ربطی به استعداد هم نداره.
چند تا اختراع به اسمش نوشتند که من عنوان هر کدوم رو سرچ کردم چیزی نبود؛ جوهر پخشکن، جوهر پاککن، تایر پازلی، قایق جنگی!!!، پهباد، کنترل چندمنظوره تلویزیون و ...
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
در کل از الان تا اطلاع ثانوی از هر جنبندهای شنیدید "به گفتهی خانوادهاش می خواهد با اختراعاتش موجب کارآفرینی و اشتغال و ثروت برای ایران شود" شک نکنید کلاهبردار هست.
دمت گرم،
این که خیلی تابلو بود، پارسالم یکی دیگه لو دادی عالی بود
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۱:۲۶ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۱۲:۳۴ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: (17 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۳۰ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: بله.
اما فکرش دیوانهکنندهست.
اینکه زندگی با چیستا چهجوری تا کرد که اون دخترک ۱۸ ساله که نصفهشب تو جاده امامزاده داود با یک نقشه ساده میخواست فرداش در کمال باور و اطمینان به عقد علی دربیاد، بعد از پشت سر گذاشتن این سالها با تمام اتفاقاتش، در آستانه ۵۰ سالگی بگه علی سال دیگه بازنشسته میشه، یکسال دیگه صبر میکنیم تا با آمادگی بیشتر وارد زندگی مشترک بشیم...
___________________________________
چقدر دلم گرفت وقتی گفت بهخاطر پستچی، از طرف همه حتی مادرش طرد شد...
بجای این تیپ کتابها، من موزیک ویدیوهایی مثل shake it off -Taylor Swift یا Happy -Pharrell Williams رو تجویز میکنم.
از تجویزهای خوب شما ممنونم.
اما من هرگز از خوندن این کتاب پشیمون نیستم و خیلی خوشحالم که بعد از بارها بیتفاوت از کنارش گذشتن بالأخره خوندمش.
این کتاب قصهٔ وقتگذران یک عشق زودگذر جوانی نبود.
شخصیتهای این داستان واقعی هم از قضا تحصیلکرده، اهل فکر و در حرفههای خودشون بسیار موفق هستند.
اما تقدیر این بود که زندگیشون درس بزرگی رو به بقیه بده. که هر کس کتاب رو خونده باشه میگیردش.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۱:۳۸ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۸:۵۰ ق.ظ)salam5 نوشته شده توسط: زندگی خوابگاهی یه اعصاب فولادی میخواد
حالا من دوست دارم زندگی خوابگاهی رو تجربه کنم، هیچوقت خوابگاهی نبودم (مرغ همسایه غازه )
اما میگن من نمیتونم خوابگاه رو تحمل کنم
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۱۲:۱۶ ب.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: این چه مشکلیه که خوابالو و کسل باشی ولی خوابت نبره؟
'خستگی زیاد' و/یا 'فکر مشغول' نتیجه می دهد بی خوابی در عین خوابالو بودن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۱:۴۱ ب.ظ
جالب بود:
[attachment=22264]
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۲:۵۷ ب.ظ
بار الها ،
قدرتی عطا فرما که حداقل یک دور منابع امتحانی فردا را خوانده و بعد به مانشت روی بیاوریم..!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۳:۰۸ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۲:۵۷ ب.ظ)kimya_r نوشته شده توسط: بار الها ،
قدرتی عطا فرما که حداقل یک دور منابع امتحانی فردا را خوانده و بعد به مانشت روی بیاوریم..!
خدایا از اینا که میگه به ما هم بده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۳:۱۵ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۱:۳۸ ب.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط: (17 دى ۱۳۹۶ ۰۸:۵۰ ق.ظ)salam5 نوشته شده توسط: زندگی خوابگاهی یه اعصاب فولادی میخواد
حالا من دوست دارم زندگی خوابگاهی رو تجربه کنم، هیچوقت خوابگاهی نبودم (مرغ همسایه غازه )
اما میگن من نمیتونم خوابگاه رو تحمل کنم
منم از همون اول دوست داشتم خوابگاهی باشم ولی کارشناسی نشد واسه همین ارشدو ترجیح دادم برم خوابگاه ولی الان بعد از گذشت دوسال دیگه خوابگاه و دوست ندارم. خیلی بستگی داره به خوابگاه و دانشگاهش. من تصوری که از خوابگاه داشتم خوابگاه های دانشگاه شیراز بود چون فقط محیط اونا رو کامل و به مدت زیاد دیده بودم، نمی دونستم ممکنه یه خوابگاه مث اینجایی که الان هستم باشه (بد نیستا ولی اونجوری نیست که راضی کننده باشه) واسه همین خیلی خوررد تو ذوقم و خسته شدم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۴:۰۵ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۳:۱۵ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: خیلی بستگی داره به خوابگاه و دانشگاهش. من تصوری که از خوابگاه داشتم خوابگاه های دانشگاه شیراز بود چون فقط محیط اونا رو کامل و به مدت زیاد دیده بودم، نمی دونستم ممکنه یه خوابگاه مث اینجایی که الان هستم باشه (بد نیستا ولی اونجوری نیست که راضی کننده باشه) واسه همین خیلی خوررد تو ذوقم و خسته شدم.
کلا خوابگاه خزه؛
ولی مشکلی که بوده همینه که تصورات شما از خوابگاه، بهشت خوابگاها بوده! -_-
من صبح ب صبح با ی نگاه حسرت آلود از کنار همین خوابگاهای دخترا که وسط درختا بود توی پردیس اصلی رد میشدم ×_×
اصن من موندم تبعیض تا کجاها پیش رفته(پسرا خوابگاهشون سَرِ قله، بین صخره ها، دخترا وسط باغ و گل و بلبل) بعد هنوز کشور مارو دارن بخاطر تبعیض علیه زنان تحریم میکنن. فقط کافیه بیان همین چیزا رو ببینن؛ اونوقته که بهمون کامیون، کامیون پفک نمکی هم جایزه بدن!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۴:۳۰ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۴:۰۵ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: کلا خوابگاه خزه؛
ولی مشکلی که بوده همینه که تصورات شما از خوابگاه، بهشت خوابگاها بوده! -_-
من صبح ب صبح با ی نگاه حسرت آلود از کنار همین خوابگاهای دخترا که وسط درختا بود توی پردیس اصلی رد میشدم ×_×
آره منم همیشه حسرت موقعیت هم کلاسیای خوابگاهی مو میخوردم بعد اونا هم دلشون می سوخت دعوتم میکردن بمونم پیش شون
ولی فقط اونجا اینطوری نیستش که
خوابگاه های الزهرا هم دیدم خیلی خوب بودن مث شیراز
خوابگاه های دانشگاه شهید بهشتی م خوب بود
مثلا هم اتاقیامم اونجوری که از دانشگاه لرستان تعریف می کردن مث اینکه خوابگاه های اونجا هم خوب بوده و...
+ واقعا فکر میکنم تو بدترین خوابگاه ایران دارم زندگی می کنم
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۴:۰۵ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: اصن من موندم تبعیض تا کجاها پیش رفته(پسرا خوابگاهشون سَرِ قله، بین صخره ها، دخترا وسط باغ و گل و بلبل) بعد هنوز کشور مارو دارن بخاطر تبعیض علیه زنان تحریم میکنن. فقط کافیه بیان همین چیزا رو ببینن؛ اونوقته که بهمون کامیون، کامیون پفک نمکی هم جایزه بدن!
اتفاقا خیلی مهندسی شده جای پسرا رو انتخاب کردن. برا پسرا لازمه سر قله باشن چون ورزش و اینا زیاااد دوست دارن همین پیاده روی تا پایین همچین سرحال شون میکنه و بعدشم برگشتن سربالایی میدون تا خوابگاه () آخرین بازمانده های انرژی رو اگه خدایی ناکرده تو بدنشون مونده باشه به در میکنه و کاملا خسته میرن که بخوابن
حالا این وسط اگه کسی به اون انرژی باقی مونده احتیاج داشت و میخواست سیوش کنه میتونه از اون اتوبوس سبزا سوار شه.
میبینید که فکر همه جاشو کردن. دیگه امکانات بیشتر از این میخواید؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۴:۳۲ ب.ظ
چی شد؟!
[attachment=22265]
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Saman - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۶:۰۶ ب.ظ
(۱۷ دى ۱۳۹۶ ۰۴:۰۵ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: (17 دى ۱۳۹۶ ۰۳:۱۵ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: خیلی بستگی داره به خوابگاه و دانشگاهش. من تصوری که از خوابگاه داشتم خوابگاه های دانشگاه شیراز بود چون فقط محیط اونا رو کامل و به مدت زیاد دیده بودم، نمی دونستم ممکنه یه خوابگاه مث اینجایی که الان هستم باشه (بد نیستا ولی اونجوری نیست که راضی کننده باشه) واسه همین خیلی خوررد تو ذوقم و خسته شدم.
کلا خوابگاه خزه؛
ولی مشکلی که بوده همینه که تصورات شما از خوابگاه، بهشت خوابگاها بوده! -_-
من صبح ب صبح با ی نگاه حسرت آلود از کنار همین خوابگاهای دخترا که وسط درختا بود توی پردیس اصلی رد میشدم ×_×
اصن من موندم تبعیض تا کجاها پیش رفته(پسرا خوابگاهشون سَرِ قله، بین صخره ها، دخترا وسط باغ و گل و بلبل) بعد هنوز کشور مارو دارن بخاطر تبعیض علیه زنان تحریم میکنن. فقط کافیه بیان همین چیزا رو ببینن؛ اونوقته که بهمون کامیون، کامیون پفک نمکی هم جایزه بدن!
والا خوابگاه من مثلا مالِ مهندسای مخابراتم که بود پر از آدمای موادی بگیر تا مشروبی و از هر مدل که فکرشو بکنید بود، و دلیل اصلی خیلی از پیشرفت نکردن هام رو در اون مدل خوابگاه میبینم.(چون واقعا به مرز دیوانگی منو برد)
خداشاهده یادمه یه سری ۴۰ روز توی دمای بین صفر تا ۱۰ درجه بودم، سه بار سرما خوردم، اما زنده موندم!!داستانشم طولانیه.امتحان میان ترم مدار منطقی که داشتم از بس لباس تنم بود یه فاصله ای بین مچ دستم و برگه های تمرینی افتاده بود که نمیذاشت چیزی رو تمرین کنم حتی.
یادمه به خودم آمپول سفتراک و دگزا و سایر بستگان که برای سرما خوبن تزریق کردم{تازه سفتراک میدونیدم چه دردی داره، دوبار تزریق کردم}،(البته اینم بگم از قبل از ورود به دانشگاه تزریقات بلدم، سرمم بلدم بزنم اگر مریض داشتیم بگید)-حالا آبجی گرامم پرستاره سایر مواردم داره کم کم یاد میده
البته جنبه های خوبی هم داشت اما به پای بچه های معتاد و دیوانه ش که نیمه شب از پنجره میومدن و تا صیح سیگار میکشیدن نمیرسید!!!
حالم بهم میوره حتی از اسم خوابگاه . . .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - moa-ari - 17 دى ۱۳۹۶ ۰۶:۲۱ ب.ظ
دوریت عادت میشه..
-
(عادت از نوع خوب)
|