|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۲۱ ق.ظ
وقتی باختم"مسیر"را یافتم!
در بزرگراه زندگی،
همواره"راهت""راحت" نخواهد بود،
هر چاله ای"چاره ای" به من آموخت.
دوباره فکر کن فرصت ها"دوبار"نمی شوند.
"بکوش" و ناامیدی را بکش...
برای جلوگیری از "پس رفت"پس،باید "رفــت"...
|
RE: نه ویزا دادند، نه جایزه - Manix - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۰۲:۳۳ ق.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۱ ۰۲:۱۳ ب.ظ)saam نوشته شده توسط: ای گل!
گمان مبر به شب جشن می روی / شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
اگر خدای پرستی هواپرست مباش
به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن
که دوستان خدا ممکناند در او باش
برین زمین که تو بینی ملوک طبعانند
که ملک روی زمین پیششان نیرزد لاش
به چشم کوته اغیار درنمیآیند
مثال چشمهٔ خورشید و دیدهٔ خفاش
کرم کنند و نبینند بر کسی منت
قفا خورند و نجویند با کسی پر خاش
ز دیگدان لئیمان چو دود بگریزند
نه دست کفچه کنند از برای کاسهٔ آش
دل از محبت دنیا و آخرت خالی
که ذکر دوست توان کرد یا حساب قماش
به نیکمردی در حضرت خدای، قبول
میان خلق به رندی و لاابالی فاش
قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
که از میان تهی بانگ میکند خشخاش
کمال نفس خردمند نیکبخت آن است
که سر گران نکند بر قلندر قلاش
مقام صالح و فاجر هنوز پیدا نیست
نظر به حسن معادست نه به حسن معاش
اگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندی
تو نیز جامهٔ ازرق بپوش و سر بتراش
مراد اهل طریقت لباس ظاهر نیست
کمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باش
وز آنچه فیض خداوند بر تو میپاشد
تو نیز در قدم بندگان او میپاش
چو دور دور تو باشد مراد خلق بده
چو دست دست تو باشد درون کس مخراش
نه صورتیست مزخرف عبادت سعدی
چنانکه بر در گرمابه میکند نقاش
که برقعیست مرصع به لعل و مروارید
فرو گذاشته بر روی شاهد جماش
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - **sara** - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۰۳:۲۷ ق.ظ
وقتی صبح از خواب بیدار می شویم
دو انتخاب پیش رو داریم:
برگردیم و بخوابیم تا رویا ببینیم
یا بیدار شویم و رویا هایمان را دنبال کنیم؛ انتخاب با شماست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۰۹:۰۰ ق.ظ
(۲۸ فروردین ۱۳۹۱ ۰۳:۲۷ ق.ظ)**sara** نوشته شده توسط: وقتی صبح از خواب بیدار می شویم
دو انتخاب پیش رو داریم:
برگردیم و بخوابیم تا رویا ببینیم
یا بیدار شویم و رویا هایمان را دنبال کنیم؛ انتخاب با شماست.
یا بریم سر کلاس یا بریم بخوابیم و کلاس را بپیچانیم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - a.hooshmand - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۰۹:۵۶ ق.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۱۳ ب.ظ)hamed_k2 نوشته شده توسط: اشتباه من این بود ....
هر جا رنجیدم ، لبخند زدم ....
فکر کردند درد ندارد ، محکم تر زدند ...
نقل قول: از هیچ کار بچگــــــی ام پشیمون نیستم جز این که آرزو داشتم بزرگ شـــــــوم...!
امضای جالبی دارید
اون روزها دیگه برنمی گرده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۱۰:۵۵ ق.ظ
چرا بعضی وقت ها یه دفعه هرچی بلاست سر آدم میاد؟؟؟...
یه دفعه اتفاق های بد پشت سر هم سرت میان...؟؟؟
واقعا ً چرا؟؟...؟؟؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۰۶:۰۷ ب.ظ
آیا میدانستید سیستم خودکار هدیه مانشت یک مرد است؟
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - homa - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۰۸:۰۰ ب.ظ
نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگ بیرنگم....
بیا بگشای در ، بگشای، دلتنگم.....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۴۱ ب.ظ
خودرا ارزان نفروشیم ، درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند
قیمت = خدا !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۴۳ ب.ظ
(۲۸ فروردین ۱۳۹۱ ۰۷:۵۳ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: خودکار هم اسم آقاست.
شما اگه بچتون پسر شد حاضرید اسمشو خودکار بذارید؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 28 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۴۶ ب.ظ
گاه میگویم فغانی برکشم *** باز میبینم صدایم کوته است ... !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - دشسهئ - ۲۹ فروردین ۱۳۹۱ ۱۰:۴۱ ق.ظ
دلمان سخت در گذر زمان گرفته .....دلم را نجات خواهم داد....صدحیف که او نجات نمی خواهد......
وقتی که دل آدم نیز سر ناسازگاری دارد....دیگر چه سود غم خود به بیگانه نسبت دادن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 29 فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۵۴ ب.ظ
بـــــــــــــــــــی خیــــــــــــــــال
می سـپارم دل به دریـا بی خیال / می شمارم لحظه هارو بی خیال
می کشـم بر دفتـر نقاشــــی ام / نقش های زشت و زیبا بی خیـال
دوره گردی میشوم هر شب چو باد / دســت تکـــرار غــزلها بی خیـال
لا به لای غـزلـها می کشــم / سرنوشت خیس خود را بی خیال
گاه در آشفته بازار دلم / میشوم تنهای تنها بی خیال
بی خبر از شعر، از تشویش عشق / میکنم خود را تماشا بی خیال
گاه میسازم برای روح خود / نردبانی تا ثریا بی خیال
گاه از ترس نبود مصرعی / میزنم عمری تقلا بی خیال
بی خیالم با خود ، اما با تو من / حرفهایی دارم اما بـــــــی خیــــــــــــــــــــال
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 29 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۱۵ ب.ظ
و سلام بر او
روزی که به دنیا آمد و روزی که میمیرد و روزی که زنده برخواهد خواست
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 29 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۵۴ ب.ظ
اگـــه چشمات بگــن آره
کوه و میزارم رو دوشــــم
رخت هر جنگ و میپوشـم
موج و از دریا می گیـــرم
شیره ی سنگ و می دوشم
میــــارم ماه و تو خونــه
میـــگیرم بــاد و نــــشونـه
همــــــه ی خـــــاک زمیـنو
میشمــــرم دونــه به دونه
اگـــه چشمات بگــن آره
هیچ کدوم کاری نداره
دنیا رو کولم می گیرم
روزی صد دفعه میمیرم
می کَـــــنـم ستاره ها رو
جلــوی چشات میگیرم
چشـــات حرمت زمیــنه
یـــه قــــشنگ نازنـــینه
تو اگه میـــخوای نذارم
هیچ کسی تو رو بــبـینه
چــشم مـــاه و در مـــیــارم
یـــه نوردبون مــیـــارم
عکـس چشمــت رو میگیرم
جـــای چشــم اون مــیــذارم
آفتـــاب و بــرش میــدارم
واســه چشمات در میذارم
از چشــات آینــه میـسازم
بـا خــودم برات مـــیارم
|