|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 29 خرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۱۴ ب.ظ
کسایی که بدترین ضربه ها رو به آدم زدند به خوبی و خوشی دارند زندگی می کنند نمی دونم همیشه به این که اگر یک کار بدی کنی تاوانش رو می دهی اعتقاد داشتم ولی انگار کارما برای اون ها نیست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 29 خرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۲۸ ب.ظ
مگر می شود فراموش شدن را دوست داشت؟ ما آدمها دوست داریم جایی، گوشه کناری باقی بمانیم... حتی وقتی دیگر نیستیم. آدمها می آیند و می روند. از کنار هم می گذریم. بعضی آدمها را نمی توانی فراموش کنی. بعضی آدمها را هرگز نمی توانی فراموش کنی. بعضی آدمها فقط نگاهت می کنند و رد می شوند. گاهی حتی نگاهی رد و بدل نشده، تو تنهایی نگاهشان کرده ای. زندگی و مرگشان را، بدون آنکه با خبر شده باشند. زمان میگذرد و تو می فهمی که هیچ وقت فراموششان نخواهی کرد... هیچ وقت و آنها هیچگاه از این حس با خبر نمی شوند. توی سرت باقی می مانند. زمان می گذرد. کم رنگ نمی شوند. تکه ای می شوند توی سرت و تو احساس می کنی که باید... باید آن تکه توی سرت را توی بشقاب بگذاری. بشقاب را بگذاری روی میز پذیرایی. بگذاری جایی جلوی دید آدمهای دیگر تا تماشا کنند که آنها را "هرگز فراموش نکرده ای" ( سمیرا اسکندرفر )
هرچقدر هم تلاش کنی کسی رو که دوست داشتی تو دلت دفن کنی ی روزایی مجبور میشی از ته دلت بیاریش بیرون ی نگاهی بهش کنی و ی ذره حسرت بخوری و شاید ی ذره اشک بریزی که آروم بشی .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 30 خرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۴۵ ق.ظ
(۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۲۸ ب.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: هرچقدر هم تلاش کنی کسی رو که دوست داشتی تو دلت دفن کنی ی روزایی مجبور میشی از ته دلت بیاریش بیرون ی نگاهی بهش کنی و ی ذره حسرت بخوری و شاید ی ذره اشک بریزی که آروم بشی .
دوست داشتن واقعی کار سختیه یهو چشم باز می کنی می بینی داری به خودت خیانت می کنی و همه کارای اونو رو توجیه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 30 خرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۳ ب.ظ
(۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۱۴ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: کسایی که بدترین ضربه ها رو به آدم زدند به خوبی و خوشی دارند زندگی می کنند نمی دونم همیشه به این که اگر یک کار بدی کنی تاوانش رو می دهی اعتقاد داشتم ولی انگار کارما برای اون ها نیست.
کار خدا و رسم روزگار انقدر خطی و ساده نیست که بشه قضاوتش کرد.
من یوقتایی از اتفاقهای خوش آیندی ضربه خوردم که فکر میکردم بهترین فرصت زندگی م هستن و برعکس از اتفاقای به ضمّ خودم فاجعه ای که فکر میکردم بقول اَدِل this is the end ، اما واقعا به خیر و مصلحتم بوده..
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 31 خرداد ۱۳۹۶ ۱۲:۱۶ ب.ظ
بلاخره بعد از دو روز تونستم مدل یکی از مقاله های پایه کارم رو پیاده سازی کنم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - همیلا - ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۰۱ ب.ظ
(۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۲۸ ب.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: مگر می شود فراموش شدن را دوست داشت؟ ما آدمها دوست داریم جایی، گوشه کناری باقی بمانیم... حتی وقتی دیگر نیستیم. آدمها می آیند و می روند. از کنار هم می گذریم. بعضی آدمها را نمی توانی فراموش کنی. بعضی آدمها را هرگز نمی توانی فراموش کنی. بعضی آدمها فقط نگاهت می کنند و رد می شوند. گاهی حتی نگاهی رد و بدل نشده، تو تنهایی نگاهشان کرده ای. زندگی و مرگشان را، بدون آنکه با خبر شده باشند. زمان میگذرد و تو می فهمی که هیچ وقت فراموششان نخواهی کرد... هیچ وقت و آنها هیچگاه از این حس با خبر نمی شوند. توی سرت باقی می مانند. زمان می گذرد. کم رنگ نمی شوند. تکه ای می شوند توی سرت و تو احساس می کنی که باید... باید آن تکه توی سرت را توی بشقاب بگذاری. بشقاب را بگذاری روی میز پذیرایی. بگذاری جایی جلوی دید آدمهای دیگر تا تماشا کنند که آنها را "هرگز فراموش نکرده ای" ( سمیرا اسکندرفر )
هرچقدر هم تلاش کنی کسی رو که دوست داشتی تو دلت دفن کنی ی روزایی مجبور میشی از ته دلت بیاریش بیرون ی نگاهی بهش کنی و ی ذره حسرت بخوری و شاید ی ذره اشک بریزی که آروم بشی .
بعضی مواقع میشه خیلی راحت فراموش کرد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 01 تیر ۱۳۹۶ ۱۰:۱۷ ب.ظ
علوم تحقیقاتی داریم اینجا؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 01 تیر ۱۳۹۶ ۱۱:۰۳ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۶ ۱۰:۱۷ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: علوم تحقیقاتی داریم اینجا؟
سلام.
جانم؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 01 تیر ۱۳۹۶ ۱۱:۵۷ ب.ظ
Mahler آخر رمانتیک هست !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nlp@2015 - 02 تیر ۱۳۹۶ ۰۹:۲۸ ق.ظ
متاسفانه یجوری شده که به اکثر آدمای اطرافت باید همش از ناراحتیات بگی تا خوشحال شن و باهات خوب باشن. اگه از اتفاقای خوب زندگیت بگی دوست ندارن اصلا ببیننت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 02 تیر ۱۳۹۶ ۱۲:۰۸ ب.ظ
احساس می کردم اگر اوضاع همین طوری بماند دق می کنم...
اوضاع همان طور ماند و دق نکردم!
همه مان اینگونه ایم.
لحظه های گَندی داریم که تا مرز سکته پیش میرویم! اما میگذرد.
هیچ وقت حرف سربازی که بدون پاهایش از جنگ برگشت را فراموش نمیکنم:
" من فوتبالیست خوبی بودم!
اولش برای پاهایم هر شب گریه میکردم،
تا فهمیدم خدا دوست داره من شطرنج باز خوبی باشم".
شاهین شیخ الاسلامى
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 02 تیر ۱۳۹۶ ۰۲:۲۴ ب.ظ
هر وقت یه شخصی به این نقطه رسید که به خودش گفت: " این نشد بعدی ... " به نظر من باید فاتحه این آدم رو خوند و ازش باید دوری کرد ...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 02 تیر ۱۳۹۶ ۱۰:۳۱ ب.ظ
(۰۲ تیر ۱۳۹۶ ۰۲:۲۴ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: هر وقت یه شخصی به این نقطه رسید که به خودش گفت: " این نشد بعدی ... " به نظر من باید فاتحه این آدم رو خوند و ازش باید دوری کرد ...
بستگی داره موضوع چی باشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 03 تیر ۱۳۹۶ ۰۴:۰۹ ب.ظ
.........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sajad90 - 04 تیر ۱۳۹۶ ۱۲:۰۵ ق.ظ
........
|