|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nmusavi - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۶:۴۷ ب.ظ
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.
(کوروش کبیر)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - firouzi.s - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۲۹ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۵:۳۹ ب.ظ)Shiny نوشته شده توسط: دلـت را بتـکان ...
دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
.
.
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...
خـانه تـکانی دلـت مبـارک
خیلی قشنگ بود
برای مامانم هم خوندم اونم خیلی خوشش اومد
ممنون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - homa - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۴۳ ب.ظ
لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود...
من، نام این لحظه ها را "همیشه" گذاشته ام...
همیشــــــه ..
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۵۵ ب.ظ
زندگی منشوری است دوار ،
که پرتو پر شکوه خلقت با رنگها ی بدیع و دل فریبش آن را خیال انگیز ، پر شور و زیبا گردانیده است .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Shiny - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۹:۰۳ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۲۹ ب.ظ)firouzi.s نوشته شده توسط: خیلی قشنگ بود
برای مامانم هم خوندم اونم خیلی خوشش اومد
ممنون
خواهش میکنم دوست عزیز ، قابلی نداشت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Lantern - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۹:۱۱ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۵۵ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: زندگی منشوری است دوار ،
که پرتو پر شکوه خلقت با رنگها ی بدیع و دل فریبش آن را خیال انگیز ، پر شور و زیبا گردانیده است .
این تیتراژ سریال اوشین بود یا هانیکو؟یادم نیست!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۹:۲۴ ب.ظ
ای آفتاب خوش عمل بازآ سوی برج حمل
نی یخ گذار و نی و حل عنبرفشان عنبرفشان...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۳۱ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۹:۱۱ ب.ظ)Eternal8620 نوشته شده توسط: (21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۵۵ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: زندگی منشوری است دوار ،
که پرتو پر شکوه خلقت با رنگها ی بدیع و دل فریبش آن را خیال انگیز ، پر شور و زیبا گردانیده است .
این تیتراژ سریال اوشین بود یا هانیکو؟یادم نیست!
تا اون جایی که من میدونم اوشین بود سالهای دور از خانه... چقدر زمان زود می گذره..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - goldoonehkhanoom - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۱۹ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۵:۳۹ ب.ظ)Shiny نوشته شده توسط: دلـت را بتـکان ...
دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...
خـانه تـکانی دلـت مبـارک
وای چقدقشنگ بودحس میکنم کسی باید کمکم کنه که دوطرفم دلموبگیرم و هی بتوکنماخه دلم من باید بدجورتکونده بشهخیلی توش پره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ec_a_j - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۵۳ ب.ظ
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - goldoonehkhanoom - 21 اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۵۴ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۰ ۰۸:۱۷ ب.ظ)nikou نوشته شده توسط: خیلی داغونم...
تو این چند ماهه بخاطر ارشدم خیلی از چیزا ازم پنهون شده بوده که بعد ارشد یهو آوار شدن رو سرم!
اونقد فشار عصبی رومه که نیمه راست بدنم وحشتناک درد میکنه...
خدا آخه چرا اینجوری؟!
خدااااااااااااااااا
جالبه که بدونی واسه منم همینجوری بودهواقعاخوددرگیری پیداکردم.این همه چیزاازم پنهون شد واسه کنکورحالا علی مونده باحوضش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - - rasool - - 22 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۰۰ ق.ظ
خجسته باد نام تو
ای گشایش دهنده ی کارها و دل ها
خجسته باد نام تو
که چون بر زبان می آورم ، از کوچه های شور و شیدایی جان می گذرم
و به آعاز دوباره ی خود
از ابتدای عشق
از ابتدای بودن
از ابتدای بندگی محض دل می سپرم .
با نام تو باز می گردم به آغاز
به آنجا که نور از وجود اشتیاقم چکد
و طرب از زوایای نمازم ببارد و سر برزند .
ای دارنده ی اسم اعظم
و ای صاحب اسماء الحسنی
مگذار ترنم هایم فرو نشیند
مگذار در زندان تن جان گرامی را بفرسایم
شراره ای از آن سوز آسمانی را بفرست تا شعله های آن چراغ فلکی در من نمیرد .
ای خدا ، ای بی پناهان را پناه
رهنمای عاشق گم کرده راه
ره نمی دانیم بنما راهمان
نیستیم آگاه کن آگاهمان
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۲۲ اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۰۴ ق.ظ
میان بقچه زمین
همیشه یک صدای خوب،
یک طلوع تازه ست
که دست های بخت هر درخت
و چشم های هر پرنده مهاجر در انتظار اوست
و دیدنش،
اگر چه باهار و بارها
ولی درست مثل خنده ای دوباره تازه ست...
و راه او ،
در امتداد راه سبز جویبار
درون قلب دانه ی به زیر خاک
کنار من، کنار تو،
و نام او: بهـــــــار...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - farazin - 22 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۲۹ ق.ظ
بدترین روزها امیدوار باش!همیشه زیباترین باران ها از سیاه ترین ابرها می بارد...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 22 اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۰۶ ق.ظ
هر وقت شادی آروم بخند تا غم بیدار نشه . هر وقت غمگینی آروم گریه کن تا شادی ناامید نشه
|