|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۴۹ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۳۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: instagram.com/mansoreh.motamedi/
من میخوام بگم منروا حالا تو بگو مینروا
منروا منروا اثر فیلم کره ایه جوگیر شدی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۵۶ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۴۹ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: (11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۳۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: instagram.com/mansoreh.motamedi/
من میخوام بگم منروا حالا تو بگو مینروا
منروا منروا اثر فیلم کره ایه جوگیر شدی
: )))) نه نه نه من روی این منروا مینروا حساسم بوگو مینِروا : )))))))
بزودی : )))) ۵۰قسمتههه سماااانههههههه اگ ۵ قسمت بود تازه شاید میدیدم اونم بخاطر علاقم ب عدد ۵ اصولا سریال نمیبینم زیاد، فقط یه شهرزاد دیدماونم نصفه نیمه، قبلن دردوران جوانیتر چندتا سریال کره ای دیدم اما چون تو گفتی حتما میبینمش سرفرصت
{راستییییی سمانه گفتی خخخ یادم اومد یچی بگم این خخخخ خخ عا خبب هیچوقت نتونستم درک کنم هضم کنم اصن نمیتونم بااین خخخخ ارتباط برقرار کنم هیچوقت خخخ ننوشتم تومغزم نمیره این خخ : ))))
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۰۶ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۳۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: از یک جایی به بعد، حال آدم خوب نمیشود
دقیقا از یک جایی به بعد فکر می کنی دیگه قرار نیست حالت خوب بشه. فراموش نمی کنی. بقیه رو می بینی. مرگ آدم ها رو، مریضی ها رو ولی همه اش فکر می کنی مشکل تو بزرگترین مشکل دنیاست.
از یک جایی به بعد واقعا ذهنت خسته میشه. آرام میشی. چشمات شروع میکنه به دیدن واقعیت ها. دیگه سعی می کنی دست از انکار برداری که نه نمیشه. نه فقط من بودم و چرا. سخته ها. این چرا ها هنوزم با تو هستند. هنوزم یاد می کنی. فقط کم کم کنار میایی. یعنی خودت رو با شرایط جدید تطبیق میدی. آدم بزرگ میشه. واقعا آدم بعد یکسری اتفاقات همون ادم قبلی نیست و بزرگتر شده و این جای شکر داره.
گاهی این حال خوب نبودن ها و اشک ریختن ها لازمه. جدا خیلی هم لازمه. هر چقدر هم که شاید مدتی طول بکشه. ولی گیر کردن در بعضی چیزها لازم بوده. یک چیزهایی رو باید می دونستی که حالا فهمیدی کامل نه ولی تا حدی. پس حتی اگر مدتی درگیر این حال غیر خوب بودیم، هر چند اون لحظات تحملش سخته ولی وقتی بگذره چیزهایی خوبی رو ازش بدست آوردی. بعضی وقتا انقدری حالت خوب نبود که فکر می کردی الان ممکنه اتفاقی برات بیافته ولی گذشته همه چیز. بخیر هم گذشت.
خدا بعضی وقتا می خواد آدم در یک چیزهایی گیر کنه. واقعا ضروری هست که یک مدت حالم خوب نباشه و از اون حالت خنثی بودن و روزمرگی دربیاد. این از لطف خداست که می خواد ما رو بزرگتر کنه. در کنار اینکه سنت بیشتر شده، خودت هم بزرگتر بشی. از خدا خواسته بودم.
از حال خوبی که نداشتم و می نشستم ساعت ها با خدا و ... صحبت می کردم چیزهایی خوبی بدست آوردم. تمام اون لحظه که می نشستم و با خدا صحبت می کردم مثل یک فیلمی از جلوی چشمم می گذره.
بهترین هدیه ی امسالم همین حالم بود که خوب نبود که چیزایی خوبی برای من به همراه داشت که باید از خدا و هر وسیله ای که باعث شد من این هدیه رو داشته باشم ممنون باشم. چند تا چیز خیلی خوب هدیه گرفتم. امیدم به یک چیز خیلی خوب هست که زمانش دوره ولی صبر کردم زمانش برسه. چیزی که برعکس همیشه نه نگفتم و گفتم از خدامه.
اینا حرفای دل بود از چیزی که خودم تجربه کردم. پس حالی که خوب نیست و اشکی که ریخته میشه همیشه بد نیست. گاهی یک هدیه است.
وای چقدر نوشته هام طولانی میشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - s90211006 - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۰۹ ب.ظ
چه روز بدی بود امروز
اسامی پذیرش بدون کنکور رو زدن هیچ جا قبول نشدم
خیلی بد بود امروز خیلی
دلم گرفت خیلی وقته هیچ اتفاق خوبی برام نیافتاده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۳۰ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۰۹ ب.ظ)s90211006 نوشته شده توسط: چه روز بدی بود امروز
اسامی پذیرش بدون کنکور رو زدن هیچ جا قبول نشدم
خیلی بد بود امروز خیلی
دلم گرفت خیلی وقته هیچ اتفاق خوبی برام نیافتاده
به قول مادربزرگم یه خیری توش هست.
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۰۸ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: (11 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۲۷ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: من زیاد اهل تلویزیون نبودم و نیستم. این سریال ها و فیلم ها رو تقریبا همشو یادمه اما هیچ کدوم رو نه دوست داشتم و نه دارم...
چ بی احساس چ بی ذوق
قرار نیست همه سلیقه شون مثل هم باشه. قرار نیست کسی که سلیقه اش مثل ما نبود رو بی احساس و بی ذوق بدونیم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۸ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۳۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: قرار نیست همه سلیقه شون مثل هم باشه. قرار نیست کسی که سلیقه اش مثل ما نبود رو بی احساس و بی ذوق بدونیم.
من جدی نگفتم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - s90211006 - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۱ ب.ظ
به قول مادربزرگم یه خیری توش هست.
انشالله انجوری باشه تا حالا ایتقدر ناراحت نشده بودم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۲۲ ب.ظ
به نظرم طلاهای قطعی المپیک این دوره به ترتیب اینان :
مهدی خدابخشی
کیانوش رستمی
سهراب مرادی
فرزان عاشورزاده
سعید عبدولی
حمید سوریان
که اگه اینا رو هم بهشون اضافه بشن و بتونن طلا بگیرن این دوره واقعاً به یادماندنی میشه :
امید نوروزی
بهداد سلیمی
قاسم رضایی
رضا یزدانی
حسن رحیمی
حسن یزدانی (که اگه هم وزن جوردن بارووز نبود اینم طلاش قطعی بود )
و شاید کیمیا علیزاده
میگن زهرا نعمتی هم امید طلا بهش دارن ولی من خوب نمیشناسم
بقیه زیاد امیدی به طلا گرفتنشون نیست
ولی فکر کنم این دوره بترکونیم
خیلی امیدوارم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milestone - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۵۵ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۲۲ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط: به نظرم طلاهای قطعی المپیک این دوره به ترتیب اینان :
.
.
.
که اگه اینا رو هم بهشون اضافه بشن و بتونن طلا بگیرن این دوره واقعاً به یادماندنی میشه :
.
.
.
این لیست از طرفی خوشبینانهست، خصوصا اون کلمه قطعی چون مثلا تو هر دو المپیک قبلی از یوسف کرمی تو تکواندو چنین انتظاری بود یا از سوریان تو المپیک پکن! از طرف دیگه هر طور حساب میکنم میبینم اینا نمیتونن طلا نگیرن!
پینوشت: من به احسان روزبهانی (بوکس) و تیم ملی والیبال هم امید دارم، ولی نه لزوما طلا، نقره و برنز!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۴۹ ب.ظ
ساعت برنارد یطوری کار نمی کنه که بشه تنظیمش کرد بره چند ماه جلو؟ ((:
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatemesoleimani - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۰۰ ب.ظ
زندگــے کن
حتــے
اگـــر
بهترین هایت را از دست دادی...
چون
این زندگے کردن است که
بهترین های دیگر را
برایت میسازد...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۱۴ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۴۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: ساعت برنارد یطوری کار نمی کنه که بشه تنظیمش کرد بره چند ماه جلو؟ ((:
چند ماه که نه ولی چند روز به جلو شد و همین خیلی خوبه. راضیم (: دلم می خواد باز جلو تر بشه ها ولی دیگه هر چی خدا بخواد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Avril89 - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۲ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۶ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط: یا مثلا رفتم کتاب فروشی یه لیستی دادم و گفتم هر چی از بالا داشتید می خوام. از بین اون چند کتاب، چندتایی شو بهم داد که گفتم کافیه. همه اشون با من حرف می زدند. هفت عادت مردمان موثر، جاناتان مرغ دریایی، از حال بد به حال خوب. به قول دوستم بعضی وقتا کتاب ها ادم ها رو انتخاب می کنند. شاید درست نباشه ولی به هر حال قشنگ بود. انگار این کتابا رو برای من نوشته بودند.
بعضی وقتا باید به همه چیز گفت خیلی ممنون. به همه ی دنیا (:
کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین هم خیلی قشنگه خوندنش میتونه خیلی کمکت کنه و بسیار آرامش بخشه جملات نابی توش هست مثلا: جان جانان هرگز دیر نمی کند ... جان جانان منظورش خداست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۸ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۲ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط: کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین هم خیلی قشنگه خوندنش میتونه خیلی کمکت کنه و بسیار آرامش بخشه جملات نابی توش هست مثلا: جان جانان هرگز دیر نمی کند ... جان جانان منظورش خداست
نگید. من بعد از خوندن این کتاب یک اتفاقی برام افتاد ((: یه مدت داشتم کتابای تو این سبک می خوندم دقیقا آخرینش همین بود که کلا یه چیزی شد (: شوخی بود. نمی تونم بگم خوندن کتاب باعث یه اتفاقی میشه.
دقیقا خیلی خوبه. از اون کتابا که بیشتر برگه هاشو تا زدم و رسیدم به یه جاهاییش گریه کردم.
یادآوری خاطره کردید.
ممنون
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 11 مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ب.ظ
(۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۰۶ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: از یک جایی به بعد واقعا ذهنت خسته میشه. آرام میشی. چشمات شروع میکنه به دیدن واقعیت ها. دیگه سعی می کنی دست از انکار برداری که نه نمیشه. نه فقط من بودم و چرا. سخته ها. این چرا ها هنوزم با تو هستند. هنوزم یاد می کنی. فقط کم کم کنار میایی. یعنی خودت رو با شرایط جدید تطبیق میدی. آدم بزرگ میشه. واقعا آدم بعد یکسری اتفاقات همون ادم قبلی نیست و بزرگتر شده و این جای شکر داره.
من از این کم کم کنار اومدن می ترسم
میترسم دیگه خودمو و آرزوهامو گم کنم
میترسم بی هدفی و رهاشدگی را در پیش بگیرم
میترسم فراموش کنم که باید دوباره تلاش کنم
شاید اینی که مینویسم مرتبط با متنی که نوشتی نباشه ولی مدتیه اینجوریم که اگه کاری موفق نشدم باهاش کنار میام من دوست دارم مثل اوایل جوانی مثل ۱۸ سالگی دیونگی کنم و برای رسیدن به اهدافم بدوم مثل حسی که موج به صخره میخوره و دوباره ودوباره محکم تر خودش را به صخره می کوبه اصلا باورش نمیشه که قراره متوقف بشه هنوز متوفقم نشده
|