|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۳۷ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۹ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: کنکور آی تی کیه؟
امرو ساعت ۱۴:۳۰
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: امروز کنکوره؟ عههه چه زود، یاد اون سوال معروف افتادم، بنظرتون من از الان شروع کنم میرسم کتاب قدسی رو بخونم؟
پارسال این موقع ما در تب وتاب نتایج اولیه بودیم امسال تازه دارن کنکور میدن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ
پارسال این موقع من یکی از مسیولین بودم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۲ ب.ظ
پروفسور حسابی:
۲۲ سال درس دادم؛
۱- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم.
(چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)
۲- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم!
(چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست)
۳-هر دانش آموزی دیر آمد،
سر کلاس راهش دادم!
(چون میدانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش)
۴- هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم.
(چون اینقدر جذاب درس میدادم
که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن)
۵- هیچگاه ۹۰ دقیقه درس ندادم!
(چون میدانستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد)
۶- هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم!
(چون میدانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یا یتیم..)
۷- هیچگاه دانش آموزی درب دفتر نفرستادم.
(چون میدانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور)
۸- هیچگاه تنبیه تکی نکردم
و گروهی تنبیه کردم!
(چون میدانستم تنبیه گروهی جنبه سر گرمی هست ولی تنبیه تکی غرور را میشکند)
۹- همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود.
(چون میدانستم که کجا گیر میکند نمیپرسیدم! )
یاد و نامش گرامی باد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۰۶ ب.ظ
(۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۲۳ ب.ظ)Mina_J نوشته شده توسط: کاش یکی پیدا بشه با Git کار کرده باشه، بشه سوالمو ازش بپرسم
من کار کردم..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۱۳ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پارسال این موقع من یکی از مسیولین بودم
حتی عکسشم گذاشته بودین : |
انقدر که با احساسات ما خوب بازی کردین : )))))
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۳۳ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پارسال این موقع من یکی از مسیولین بودم
کاش الان هم مسئول بودید من می پرسیدم:
آقای توکلی پشیمون نشدید آزمون ارشدرا اردیبهشت برگزار کردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
برنامه اتون برای سال بعد کی هست؟ احتمالا ۱۳ فرودین که تعطیل رسمی هست برگزار نمی کنید .قبلش هم ۱۲ تعطیله دو روز پشت سر هم میشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۰۹ ب.ظ
آدم ها را به زور کنار خودتان نگه ندارید ،
آدم ها را مثل گل ها برای همیشه داشتنش کنار خودتان خشک نکنید ،
شاید همیشه بمانند
اما دیگر همان آدم سابق با همان عطر و ویژگی ها نیستند ،
به زور نگه داشتن آدم ها آن ها را خشک و بی روح و شکننده می کند ،
به آدم ها اجازه ی زندگی بدهید
حتی اگر قرار است
بدون شما زنده بمانند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۱۳ ب.ظ
از دیگران متنفر نباشید بخاطر اون چیزى که شما آرزو داشتید بشید ولی نشدید و اونها شدن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Paraande - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۲۲ ب.ظ
انقد میگن روز آخر درس نخونید٬ یه نکته هم میخوام بخونم حس میکنم گناه کردم )
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۲۵ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۲۲ ب.ظ)Paraande نوشته شده توسط: انقد میگن روز آخر درس نخونید٬ یه نکته هم میخوام بخونم حس میکنم گناه کردم )
هر کاری فک می کنی درسته انجام بده، هرکسی روش خودشو داره
[attachment=19899]
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۵۹ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پارسال این موقع من یکی از مسیولین بودم
شما استرس دادنتون رو پوستی و تابلو بود بنده زیرپوستی دو سه بار هم بچه ها خودشونو کنترل کردن وگرنه فحش هم میدادن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۱۸ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۲ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: پروفسور حسابی:
۲۲ سال درس دادم؛
.
.
.
یاد و نامش گرامی باد.
روح پروفسور حسابی شاد.
حالا من در اکثر مواقع سر کلاسام رفتار معلما و اساتیدم رو برعکس پروفسور حسابی دیدم.
هر چقدر بیشتر درس می دادن به نظرشون بهتر بود.
آخر کلاس که می دیدن نصف کلاس خوابن و نصف دیگه هم داره مغزشون منفجر میشه با احساس رضایت، کلاس رو تموم می کردن.
خدا نکنه جائی احساس کنن یه نفر یه جا رو حواسش نبوده یا نفهمیده! از بین اینهمه آدم صاف دست می ذارن رو اون بنده خدا ازش میخوان اونجا رو توضیح بده. بعدشم شماتت میکنن که حواست کجاست؟
تازه یه اُستاد داریم (تو همین ارشد) که هروقت بخوان کسی رو سرکوب کنن ازش میپرسن دانشگاه لیسانست کجا بوده؟ یا اینکه با جملات دیگه طرف رو می کوبن.
من خودم خیلی ناراحت شدم اما بازم در عین حال خودشون و کلاسشون رو خیلی دوست دارم.
اما خب اُستادی هم داشتم که همه شاگرداش شیفته اش بودن و موقع انتخاب واحد سر برداشتن واحد با ایشون بین بچه ها جنگ میشد.
در هر صورت همه شون گردن من حق دارن و دوستشون دارم و براشون بهترینا رو آرزو میکنم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nlp@2015 - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۳۶ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۱۳ ب.ظ)afrooz-OMD نوشته شده توسط: (16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پارسال این موقع من یکی از مسیولین بودم
حتی عکسشم گذاشته بودین : |
انقدر که با احساسات ما خوب بازی کردین : )))))
یادش بخیر. چه زود گذشت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۳۹ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۱۸ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: روح پروفسور حسابی شاد.
حالا من در اکثر مواقع سر کلاسام رفتار معلما و اساتیدم رو برعکس پروفسور حسابی دیدم.
آره برای ما هم معمولا برعکس این ها است. ٨ و ٩ رو که دیگه خیلی نقض کردن. من اینقدر از دو تاشون اینقدر که سر کلاس شخصیت آدم رو خورد می کنن شاکی ام که در حال حاضر نمی تونم آرزوی خوبی براشون بکنم ولی احتمالا بعد از این ترم یا پایان ارشد نظرم عوض شه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۴ ب.ظ
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۵۹ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (16 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پارسال این موقع من یکی از مسیولین بودم
شما استرس دادنتون رو پوستی و تابلو بود بنده زیرپوستی دو سه بار هم بچه ها خودشونو کنترل کردن وگرنه فحش هم میدادن
پس شانس آوردم فحش نخوردم.
|