|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۴۱ ب.ظ
(۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۸ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: بعضی ها هم ، هی اسم عوض میکنن
به قولی اشاره به کاربر خاصی هم نیست اصلا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - amineh89 - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۰۹ ب.ظ
...............
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۱۰:۳۰ - ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۹ ب.ظ
حذف شد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shamim_70 - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۷ ب.ظ
شازده کوچولو پرسید:
پس آدمها کجا هستند؟
در صحرا آدم احساس تنهایی میکند!
مار گفت:
با آدمها هم احساس تنهایی میکنی...!
آنتوان دو سنتاگزوپری - شازده کوچولو
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۴ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۲۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: یه کم زیادی آموزنده است.
مثلا آدم یاد میگیره در مواقع اضطراری میتونه هزار پا رو هم بخوره.
کتابی که این فیلم از رووش ساخته شده (به همین اسم) رو به یک نفر معرفی کردم، بندهی خدا میگفت چند سال بزرگتر شدم :') البته کتایش کاملتر هست و مثلاً به جای ۳ بار فرار از زندان، تعدادش بیشتر هست و ...
اینکه آدم در مواقع اضطراری میتونه هزارپا هم بخوره فقط یه نکته از دهها نکتهی فیلم هست و دید عمیقترش میتونه این باشه که در شرایط اضطراری آدم باید اول واقعیت رو قبول کنه و بعد سعی کنه درستش کنه، به جای تسلیم شدن و ناله کردن و تقصیر قضا و قدر انداختن.
بُعد فیلم شناسیش رو هم کنار بذاریم که خیلیها من جمله خودم اعتقاد دارن بهترین بازی مککوئین هست و موسیقیش هم که اسکار گرفت (چون دقیقاً آدم رو میبرد به فضای فیلم، موقع شکست، فرار، غم و ...) و به ریز به ریز جزئیات پرداخته شده (مثل پوسیده شدن تدریجی دندونهای پاپیون)، حس آزادیخواهی و تلاش برای آزادی در قبالِ همه چی که این فیلم به آدم القا میکنه از نظر من با شاوشنگ قابل مقایسه هست، شاید هم بالاتر چون به صورت مستمر به مشکلاتی که پیش میاد میپردازه بر خلاف شاوشنگ که نقطهی اوج داره و همه چی یهو اتفاق میفته (شاوشنگ رو مثال زدم چون اغلب دیدند). اما یه چیزی که این فیلم داره ولی مثلاً شاوشنگ نداره این هست که توو اون بزن بزن و گیر و دار، به آدم امید میده و عاطفه هم قاطیش هست (رفاقتِ عمیق و در حین حال غیرمصنوعیِ پاپیون و لوئیز یا صحنههای رفتن به دنبال پروانه)، از این لحاظ هم با Life is beautiful به نظرم برابر میکنه. کلاً هر چه خوبان با هم دارند این فیلم به تنهایی داره. در کل با اینکه فیلم نقطهی اوج نداره به اون صورت، ولی به جای ۲ ساعت اگه ۲۰ ساعت هم بود فکر نمیکنم کسی وسطش فیلم رو ترک بکنه. فیلم کم میبینم ولی اگه ببینم هم اونهایی که با واقعیت سر و کار دارند تا هپروت (مثل ماتریکس و ارباب حلقهها و ...) رو سعی میکنم نگا کنم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۰۸ ب.ظ
(۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۴ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: کتابی که این فیلم از رووش ساخته شده (به همین اسم) رو به یک نفر معرفی کردم، بندهی خدا میگفت چند سال بزرگتر شدم :') البته کتایش کاملتر هست و مثلاً به جای ۳ بار فرار از زندان، تعدادش بیشتر هست و ...
اینکه آدم در مواقع اضطراری میتونه هزارپا هم بخوره فقط یه نکته از دهها نکتهی فیلم هست و دید عمیقترش میتونه این باشه که در شرایط اضطراری آدم باید اول واقعیت رو قبول کنه و بعد سعی کنه درستش کنه، به جای تسلیم شدن و ناله کردن و تقصیر قضا و قدر انداختن.
بُعد فیلم شناسیش رو هم کنار بذاریم که خیلیها من جمله خودم اعتقاد دارن بهترین بازی مککوئین هست و موسیقیش هم که اسکار گرفت (چون دقیقاً آدم رو میبرد به فضای فیلم، موقع شکست، فرار، غم و ...) و به ریز به ریز جزئیات پرداخته شده (مثل پوسیده شدن تدریجی دندونهای پاپیون)، حس آزادیخواهی و تلاش برای آزادی در قبالِ همه چی که این فیلم به آدم القا میکنه از نظر من با شاوشنگ قابل مقایسه هست، شاید هم بالاتر چون به صورت مستمر به مشکلاتی که پیش میاد میپردازه بر خلاف شاوشنگ که نقطهی اوج داره و همه چی یهو اتفاق میفته (شاوشنگ رو مثال زدم چون اغلب دیدند). اما یه چیزی که این فیلم داره ولی مثلاً شاوشنگ نداره این هست که توو اون بزن بزن و گیر و دار، به آدم امید میده و عاطفه هم قاطیش هست (رفاقتِ عمیق و در حین حال غیرمصنوعیِ پاپیون و لوئیز یا صحنههای رفتن به دنبال پروانه)، از این لحاظ هم با Life is beautiful به نظرم برابر میکنه. کلاً هر چه خوبان با هم دارند این فیلم به تنهایی داره. در کل با اینکه فیلم نقطهی اوج نداره به اون صورت، ولی به جای ۲ ساعت اگه ۲۰ ساعت هم بود فکر نمیکنم کسی وسطش فیلم رو ترک بکنه. فیلم کم میبینم ولی اگه ببینم هم اونهایی که با واقعیت سر و کار دارند تا هپروت (مثل ماتریکس و ارباب حلقهها و ...) رو سعی میکنم نگا کنم.
الان اینا همش واسه فیلم پاپیون بود؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - **sara** - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۵۷ ب.ظ
درسته که آدم باید با حقیقت روبرو بشه
ولی دیگه نه هر حقیقتی و البته نیازی به جزئیات هم نیست
خوب آخه آدم یکم هم می تونه فکر کنه که گفتن یه حرف آیا سودی به حال من یا طرف مقابلم داره یا نه؟
الان این جمله رو خوب درک می کنم:
"جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت"
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۱۱ ب.ظ
(۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۰۸ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: الان اینا همش واسه فیلم پاپیون بود؟
یه تیکهش در مورد طرز گرفتن کرهی خانگی از ماست ترشیده بود.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۱۳ ب.ظ
(۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۱۱ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: یه تیکهش در مورد طرز گرفتن کرهی خانگی از ماست ترشیده بود.
یا ابرفرض!!! اینا دیگه کجای متن بود؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۸:۲۸ ب.ظ
گاهی قدم می زنی تا به چیزی فکر کنی. گاهی هم قدم می زنی تا به هیچ چیز فکر نکنی. وقتی از خیال و خاطره، پُری یا وقتی دل و ذهنت پی راه و رهایی است، وسوسه می شوی برای رفتن. قدم هایی بی اراده، پیمودن حجم اتاق، قدم زدن تمام طول پیاده رو و عرض خیابان های شلوغ، عبور از کنار مغازه های کوچک و بزرگ، نگاه های گذرا به آدم های رنگی و کلاغ های سیاه و سفید. و یک سکوت عمیق از صداهای بی نظم درون فکرت. آنقدر می روی تا به خودت که می آیی می بینی گام هایت تو را به خانه ی یک دوست رسانده. در که می زنی نگاه آشنا و آرامی که به استقبالت آمده می بینی. همه ی فکر و خیال های داشته و نداشته ات پشت در جا می ماند و یک حس دلنشین، تمام وجودت را پر می کند. حسی که آرام در دلت می گوید: چقدر قشنگ است که یک دوست خوب برای مبادا هایت داری. کسی که بی حرف و بی سوال آشفتگی های درونت را کنار می زند و دلت را روشن می کند. دوست خوب من می خواهم مهمانت شوم. دلم چراغ می خواهد...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۸:۵۴ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۸ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: من به یکی از دوستان که میگفت میخواد MBA بخونه پیشنهاد کردم اول یه مدت کار کنه و برخورد نزدیک داشته باشه بعد بره بخونه. به نظرم باید با تجربه و دید کار رفت و MBA خوند. کجا خوندنش هم به نظرم تاثیر داره.....................
ممنون
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۰ ق.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: اگه وقت داشتید، اینو نگاه کنید بعد ببینید مطالبی که میگن واسه تون جذاب هست یا نه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
خیلی ممنون استاده خیلی قشنگ توضیح میده ادم خوشش میاد.....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parisa-SH - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۰۰ ب.ظ
مداح عزیز,,,,,,,,,
چون خون خدا بیا مسلمان باشیم
یا حداقل شبیه سلمان باشیم
مولا ، سگ آستان نمی خواهد مرد !
او کرده قیام ، تا که « انسان » باشیم.
ای مرثیه خوان ! گزافه گفتن کفرست
با لهجه ی دین ، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این ، سخنی اضافه گفتن کفرست
وقتی که حسین را تو « سین » می خوانی
در تعزیه ، روضه ی حزین می خوانی
یعنی که حماسه را غلط می فهمی
وقتی که ز کوه ، اینچنین می خوانی
ای دل شدگان ! حسین « عبدالله » است
گوینده ی « لا اله الا الله » است
هر کس که حدیث دیگری می گوید
سوگند به نور ! مشرک و گمراه است
ای دوست ، بیا مُکرّم باشیم
در بندگی خدا ، مُصمّم باشیم
اسلام ، غلام و سگ نمی خواهد مرد !
دین آمده است ، تا که « آدم » باشیم,,,,
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۰۸ ب.ظ
زمستان بود. جان می کندم در نیویورک نویسنده شوم. سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم. فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم:"می خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم" و خدای من، مدت ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود. هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آنها را میجویدم و راست می افتاد توی معده ام. معده ام می گفت:"متشکرم، متشکرم، متشکرم". مثل آنکه توی بهشت باشم همینطور قدم میزدم که سرو کله دو نفر پیدا شد، یکیشان به آن یکی گفت:"خدای بزرگ" طرف مقابل پرسید:" چه شده؟" اولی گفت:"آن یارو را دیدی که ذرت میخورد؟ وحشتناک بود!". بعد از آن حرف دیگر از خوردن ذرت ها لذت نبردم. به خودم گفتم:" منظورش از وحشتناک چه بود؟ من که توی بهشت سیر می کنم."*
گاهی به همین راحتی با یه کلمه، یه جمله، یه حالت چهره میتونیم مردم و از بهشت خودشون بکشونیم بیرون و این واقعا بی رحمانه ترین کاره. سرمونو می کنیم تو زندگی یکی که اصلا به ما مربوط نیست، کاری با ما نداره و ازمون چیزی نپرسیده، نخواسته و ... دهنمونو باز میکنیم و از بهشت شخصیش می رونیمش!
*خاطره ای از چارلز بوکوفسکی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲ ب.ظ
اصل صفرم مهندسی: در صورتی که رعایت اصول فنی منجر به نتیجه مطلوب نشود، می توان اصول فنی را نادیده گرفت.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 19 آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۴ ب.ظ
دومین فیلمی ک دیدم پاپیون بود خیلی سالها پیش دبیرستان بودم فکرکنم...... حتما پاپیون رو ببینین واقعا قشنگه خیلی سختکوش و باارادس...
|