RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 16 آذر ۱۳۹۴۰۱:۳۸ ب.ظ
(۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۴ ق.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: چندی پیش مادری دختر چهار ساله خود را به یکی از بیمارستان های خمینی شهر اصفهان می برد تا جراحت زیر چانه دختربچه خود را مداوا و بخیه کند که این کار صورت می گیرد، اما پس از آنکه کادر درمانی بیمارستان متوجه می شوند مادر مبلغ ۱۵۰ هزار تومان پول درخواستی بیمارستان را ندارد در اقدامی غیرقانونی و غیرانسانی و برخلاف منشور پزشکی بخیه این دختر بچه ۴ ساله را باز میکنند.
واقعیه؟
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 16 آذر ۱۳۹۴۰۱:۴۰ ب.ظ
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست هم چنان دل من مهربان توست
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MajidManesht2012 - 16 آذر ۱۳۹۴۰۱:۵۲ ب.ظ
من چشم به راه یک اتفاقم
نه شاکی ام و نه غر می زنم
فقط در سکوت خودم ، آماده و منتـــــظرم...
آدمبزرگها عاشق عدد و رقم اند. وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچوقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمیکنن، هیچوقت نمیپرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازیهایی رو دوست داره؟ پروانه جمع میکنه یا نه؟
میپرسن چندسالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق میگیره؟
و تازه بعد از این سوالاس که خیال میکنن طرف رو شناختن!
اگه به آدم بزرگا بگی که یک خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجرههاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود، محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت یک خونه چندمیلیونتومنی دیدم تا صداشون بلند بشه که وای چه قشنگ!
نباید ازشون دلخور شد.بچه ها باید نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند.
شازده کوچولو / آنتوان دو سنت اگزوپری
شاهکار خود را به آدم بزرگها نشان دادم و از ایشان پرسیدم که آیا از نقاشی من می ترسند؟
در جواب گفتند: چرا بترسیم ؟ کلاه که ترس ندارد.
اما نقاشی من شکل کلاه نبود تصویر مار بوآ بود که فیلی را هضم می کرد آن وقت من توی شکم مار بوآ را کشیدم تا آدم بزرگها بتوانند بفهمند. آدم بزرگها همیشه نیاز به توضیح دارند… "
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 16 آذر ۱۳۹۴۰۲:۲۸ ب.ظ
(۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۸ ب.ظ)Mar Mar نوشته شده توسط:
(16 آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۴ ق.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: چندی پیش مادری دختر چهار ساله خود را به یکی از بیمارستان های خمینی شهر اصفهان می برد تا جراحت زیر چانه دختربچه خود را مداوا و بخیه کند که این کار صورت می گیرد، اما پس از آنکه کادر درمانی بیمارستان متوجه می شوند مادر مبلغ ۱۵۰ هزار تومان پول درخواستی بیمارستان را ندارد در اقدامی غیرقانونی و غیرانسانی و برخلاف منشور پزشکی بخیه این دختر بچه ۴ ساله را باز میکنند.
واقعیه؟
بله.اخبار هم دیشب اعلام کرد.پزشک و پرستار رو هم واسه شون پرونده تشکیل دادن.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 16 آذر ۱۳۹۴۰۲:۳۱ ب.ظ
چه کار زشتی.. واقعا تاسف باره
Sent from my SM-N9005 using Tapatalk
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 16 آذر ۱۳۹۴۰۳:۱۵ ب.ظ
اتفاقات زشت که زیاد می افته ولی تعداد کمی شون رسانه ای میشن
چند سال پیش داداشم دچار سوختگی شد و یکی از انگشت های پاش سیاه کرده بود، اون زمان تو بیمارستان واسه سوختگی دو تا دکتر بود که یکی شون آلمان بود و اون یکی شد دکتر داداش من
روز اولی که اومد بازدید گفت این خیلی سیاه کرده و باید قطع شه، کی بود جلو گریه های داداش منو بگیره
بعد یکی از ادمای همونجا گفت باید یه مقدار پول به دکتر بدید، دادید یا نه؟
روز بعدش مامانم پول برداشت و رفت مطب دکتر، تعریف میکرد میگفت با هزار ترس و لرز پول رو گذاشتم رو میزش، میگفت میترسیدم بهش بربخوره و ناراحت بشه، میگفت ولی وقتی پول رو گذاشتم نیشش تا پس کلش وا شد
روز بعد دوباره اومد بازدید و گفت این انگشت چیزیش نیست و با یه عمل ساده خوب میشه
اونجا بود که میخواستم مثل سوسک زیر پام له اش کنم، ولی چه کنم که دست و بالم بسته بود
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Algorithmix - 16 آذر ۱۳۹۴۰۳:۲۰ ب.ظ
تو بازه زمانی زندگی می کنیم که تقریبا همه می توانند خوب "بفهمند" و خوب "حرف بزنند" ولی نمی توانند و یا نمی خواهند خوب "عمل نکنند". ای کاش کسی بتونه این پدیده و علل اون رو توصیف کنه، حقیر فکر می کنه دلیل این "نفاق جمعی" عدم ظهور حضرت صاحب علیه السلام باشه.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 16 آذر ۱۳۹۴۰۳:۲۴ ب.ظ
هوا تهران هم مثل من حالش خوش نیست، یه دفعه سرد شد و سرما خوردم
شهر خودمون که بودم سرما میخوردم، کلی ناز می آوردم و مامانم با قیمت بالا میخرید . هزار باید میگفت تا بلکه راضی میشدم و یه چیزی میخوردم. میگفت اگه بری تهران اونجا هوا سرده و سرما میخوری، بعدشم با این تنبل بازیای که در میاری از مریضی میمیری
یکی از خوردنی های خوشمزش شلغم بود
الان رفتم شلغم گرفتم ولی ترسیدم بهش زنگ بزنم و بگم شلغم رو چجوری میپزن، چون احتمالا پا میشه میاد تهران
تو اینترنت سرچ کردم نوشته بود واسه اینکه شیرین بشه نبات بریزید داخل آب، منم ریختم و شعله گاز رو هم کم کردم
شلغما رو شستم و بعدش آب و نبات ریختم
نمیبخشم کسی رو که بدونه این روش پخت شلغم اشتباست و چیزی نگه و شلغمای من خراب شن تو این برف و سرما پا شدم رفتم شلغم گرفتم
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 16 آذر ۱۳۹۴۰۳:۵۳ ب.ظ
مدیریت نخبگان، چیزی که میتونه شرکت دانش بنیان شما رو بزنه زمین.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 16 آذر ۱۳۹۴۰۳:۵۳ ب.ظ
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ گل آلود عشق ورزیدیم. دومین روز بارانی را چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
و چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
و شانه ی سمت راست من خیس شد چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم
برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود
دو قدم دورتر از هم راه برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم “تنها برو”
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 16 آذر ۱۳۹۴۰۴:۰۱ ب.ظ
(۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۶ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: والا ما که درست می کنیم همین طوری بدون هیچی می پزیم. میشوریم و بعدش می زاریم تو اب بپزه. بعد از اینکه پخت با نمک می خوریم. البته اون پوست روش رو می کنیم بعد نمک می زنیم.
ولی انگار میشه داخل شلغم ها رو خالی کرد و توش مثلا یه قاشق عسل بریزید و بعد بزارید داخل آب طوری که عسل از شلغم بیرون نریزه. من که تا حالا این طوری درست نکردم ولی حالت عادیش همون اولی میشه.
البته به نظرم نبات هم ریختید باید خوب بشه.
خیلی ممنون
اگه خوب شد که معلوم میشه هنری آشپزی در من نهفته است ولی اگه خدای ناکرده بد شد به خاطر دستور پخت شماست
فقط چطوری باید فهمید که پخته و آماده است؟
زمان مشخصی باید در نظر گرفت یا نه هر دفعه بری و یکی رو بخوری و امتحان کنی پخته یا نه
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 16 آذر ۱۳۹۴۰۴:۰۳ ب.ظ
(۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۵۳ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط:
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ گل آلود عشق ورزیدیم. دومین روز بارانی را چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
و چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
و شانه ی سمت راست من خیس شد چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم
برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود
دو قدم دورتر از هم راه برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم “تنها برو”
طرف اگه مدیریت داشت از کاپشن های کلاه دار استفاده می کرد.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 16 آذر ۱۳۹۴۰۴:۰۶ ب.ظ
(۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۴ ب.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: هوا تهران هم مثل من حالش خوش نیست، یه دفعه سرد شد و سرما خوردم
شهر خودمون که بودم سرما میخوردم، کلی ناز می آوردم و مامانم با قیمت بالا میخرید . هزار باید میگفت تا بلکه راضی میشدم و یه چیزی میخوردم. میگفت اگه بری تهران اونجا هوا سرده و سرما میخوری، بعدشم با این تنبل بازیای که در میاری از مریضی میمیری
یکی از خوردنی های خوشمزش شلغم بود
الان رفتم شلغم گرفتم ولی ترسیدم بهش زنگ بزنم و بگم شلغم رو چجوری میپزن، چون احتمالا پا میشه میاد تهران
تو اینترنت سرچ کردم نوشته بود واسه اینکه شیرین بشه نبات بریزید داخل آب، منم ریختم و شعله گاز رو هم کم کردم
شلغما رو شستم و بعدش آب و نبات ریختم
نمیبخشم کسی رو که بدونه این روش پخت شلغم اشتباست و چیزی نگه و شلغمای من خراب شن تو این برف و سرما پا شدم رفتم شلغم گرفتم
نبات داخل شلغم :| شلغم خودش گلوکز داره چرا نبات زدید که شیرین بشه
منی که از ۱۲ ماه سال ۱۳ ماهشو سرماخورده ام، دارم بهتون توصیه میکنم به سبک مدیر آرورا درست کنید و حتما حتما یا آب شلغمرو بخورید یا بُخور بدید، آب شلغم پنی سیلین خالص .
موقع تست چاقو بزنید به مغز شلغم اگر به راحتی مثل سیب زمینی آبپز چاقو فرو رفت یعنی پختست،همشون هم باهم میپزن اگر شلغما ریز باشن زودتر پخته میشن ،فقط مراقب باشید که آبش تبخیر نشه که شلغماتون بسوزه
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 16 آذر ۱۳۹۴۰۴:۰۹ ب.ظ
گرایش ها تکون نخورده
عالی شد
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 16 آذر ۱۳۹۴۰۴:۱۰ ب.ظ
بعضیا تو چه ناز و نعمتی بزرگ شدن، طرز پخت شلغمم بلد نیستن البته به قول بعضی کاربرا اشاره به کاربر خاصی نباشه
به قول بچه ها: تازشم دلتون بسوزه برف بازیم کردم، آشم پختم و خوردم