|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۵۴ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۴ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: (13 آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: چرا میرید بیرون دنبال شوهر می گردید
میگذاریم به حساب جوونیتون و میگذریم
در ضمن آدمهای دنیای مجازی و واقعی، خیلی با هم فرق دارن، و چیزی که اسمش رو تو دنیای مجازی میگذارن "شناخت"، شناخت نیست، توهم شناخت هستش
چه میشه گفت حق با شماست ولی من شنیدم و دیدم کسانی که از طریق اینترنت و فضای مجازی با هم آشنا شدن و بعدا ازدواج کردن !!! کلا سبک الان با قدیم فرق کرده !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۴ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۵۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: یه دوستی دارم یه نفر اومده بود خواستگاری براش. بعد این اومد برای ما تعریف کرد که خیلی از من درشت تره قدش بلنده خیلی. من نمی خوام. نمی دونم چیکار کنم و اینا................
................
من هنوز ب دوستام نگفتم.... فقط توی این تاپیک ب بچه هاودوستای اینجا گفتم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۴ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۵۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: یه دوستی دارم یه نفر اومده بود خواستگاری براش. بعد از دو هفته زنگ زد گفت عقد کردیم.
انشاالله که بعد از دو هفته هم زنگ نزده بگه طلاق گرفتیم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۱۷ ب.ظ
دیشب یه طوفانی شده بودددددد خیلییییییییی شدیددددددددد ووحشتناااااااااااااااک بود خیلی ترسیدییییم حالا جلوی اپارتمان ما یه اپارتمان نصف کاره بود همه مصالحش پرت شده بود توی خیابون اون یه مشت آجرایی ک روی هم بود حرکت داده بود گفتیم الان دروپنجره های اپارتمانه میخوره ب اپارتمان مانابودمیشیم...امروزش بارون.... اصن یه وضعیییییییی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۰ ب.ظ
پارسال سال اسب بود ،ولی منروا انگار اقاتون فرنگ بودن به اسبشون گمرکی خورده، امسال اومدن.
سینی چایی رو میزدی تو سرش ببینم اصلا تاحالا کجا بوده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۶ ب.ظ
.....................................
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۳۳ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۶ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: وای ترکیدم ازخنده افاق=))))))))))))))
تاحالا سرش تو مشقاش بوده : )))
بابا اصن این پسر نمیخندیددددددددددددددد پسر باس بخندهههههههههه همینجور مث بت نشسته بود و سرش پایین خجالتیییییییی مث این پسر مثبتا و نجیبا.. اثرات درس خوندن زیادیها پسرا زیاد درس نخونین اینقدددددددد
چای تعارف کردم یه نگاه کوچولو کرد خیلییییییییی خجالتیییییییییییییییی فکرکنم اصن منو ندیده
منروا دختر چرا اینقدر میخندی هاااا دوروز دیگه آقاتون از کجا بیاره پول بوتاکس بده لبخند ملیح بزن اینجوری
پسره حجب و حیا داشته
خدایا ببین دخترا چطو ایراد میگیرن این که عیب نیست ،حتما بس که تو نگاش کردی روش نشده سرشو بالا بیاره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۰ ب.ظ
...................................
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۵ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۶ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: بابا اصن این پسر نمیخندیددددددددددددددد پسر باس بخندهههههههههه همینجور مث بت نشسته بود و سرش پایین خجالتیییییییی مث این پسر مثبتا و نجیبا.. اثرات درس خوندن زیادیها پسرا زیاد درس نخونین اینقدددددددد
خوبه که..حالا اگه بنده خدا میخندید میگفتی مشنگه چه ایرادایی میگیرن این جوونا....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۶ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۰ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: بوتاکس چی هست اصن من همیشه جوونم نیااااااازی ب بوتاکسواینا ندارم اعتماد ب نفسو ببینننن یوهاهاهاها
وای: )))) ها کی من نهههههه امااااااا خب یه کمهِ کمهِ کم کَمکَمکی نگاهش کردم چشمه دیگههههه میره خودش ب هرسمت فکرکن من بااین ناراحتیم میخندیدم اما واسه حفظ ظاهرررراااااا
من بعید میدونم الان ذره ای ناراحتی در وجود شما باشه. بیشتر هیجانه تا ناراحتی.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۸ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۰ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: بوتاکس چی هست اصن من همیشه جوونم نیااااااازی ب بوتاکسواینا ندارم اعتماد ب نفسو ببینننن یوهاهاهاها
وای: )))) ها کی من نهههههه امااااااا خب یه کمهِ کمهِ کم کَمکَمکی نگاهش کردم چشمه دیگههههه میره خودش ب هرسمت فکرکن من بااین ناراحتیم میخندیدم اما واسه حفظ ظاهرررراااااا
نه انگار تو واقعا کتک میخوایپاشو پاشو برو دفترچه سوالاتتو تنظیم کن که ببینی در جلسات بعد چه چیزایی از شاداماد باس بپرسی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۴ ب.ظ
...................................
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۱۷ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۴ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: مادر: خونه حاج اقا .گفت بردنش خونشون نگهش داشتن و ناهاردادن فعلا اونجاس در کنار داماد........
خیلی نکته داشت!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۲۸ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۱۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: خیلی نکته داشت!
مادرداماد
چ نکته ای؟
"اقای بلک نکته رو بگین من متوجه نشدم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 13 آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۳۵ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۳۴ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: (13 آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۳۹ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: اره خودمم . امیرکبیریه قضیش چیه من یادم نمیاد؟ فکر کنم جایی به امین اشاره کردم که UIUC رفته نمیدونم
۱۹ و شش صدم معدل!؟ مگه دبستان هست حاجی؟ آورین
نه امین کیه دیگه. باو یادت نیست یکی دو پیش ماه یه آقای محترمی (در واقع سلسهای از آقاهای محترم) یهویی اومدند توو این تاپیک یه چیزایی بهم گفتند؟ (البته خب اون موقع نمیدونستی من کیم ) پریروز برگشتم سایت دیدم بعد از من دعوا کش پیدا کرده، کنجکاو شدم بدونم کی بوده ایشون مخصوصاً که گفته بود آمریکا هستش، آرشیو دانشکده رو گرفتم فردا نتیجه رو اعلام میکنم الان ضربان قلبها تند شده
آهان اون جریانات خودجوش رو میگی یادم اومد
معدل این ترم گند میخوره اساسی
|