|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۹ ق.ظ
دوستان بعضی وقتا من بدجوری دلم می گیره سنگین میشه .....
بعضی وقتا انگیزم به شدت پایین میاد .......
بعضی وقتا به شدت احساس تنهایی و پوچی می کنم ......
بعضی وقتا مغزم قفل می کنه .....،،،
بعضی وقتا احساس می کنم که آینده روشنی ندارم ....
بعضی وقتا حس می کنم همه ولم کردن و رفتن .....
و بعضی وقتا می بینم که هیچ کس دوستم نداره ......،
و الان که نصف شبه دارم این پست رو می نویسم همه ی موارد بالا رو در خودم میبینم !!!
آیا فقط من اینطوریم یا شما هم اینطوری هستید یا میشید ؟؟؟؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۰۲ ق.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۹ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: .....
آیا فقط من اینطوریم یا شما هم اینطوری هستید یا میشید ؟؟؟؟!
فکر کنم برای همه هست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 07 آذر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۵ ق.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۷ ق.ظ)marzie.ahmadi نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: عوض کردن نام کاربری یکی از امکانات بد مانشته. آدم هی باید فکر کنه این کاربره کدوم کاربر بوده قبلا! تازه بعضی از کاربرا هم یهویی توکلی میشن. اشاره به کاربر خاصیم نباشه.
مگه میشه نام کاربری رو عوض کرد؟ چه جوری؟
Sent from my SM-N9005 using Tapatalk
بله، با استفاده پول!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۸ ب.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۹ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: دوستان بعضی وقتا من بدجوری دلم می گیره سنگین میشه .....
بعضی وقتا انگیزم به شدت پایین میاد .......
بعضی وقتا به شدت احساس تنهایی و پوچی می کنم ......
بعضی وقتا مغزم قفل می کنه .....،،،
بعضی وقتا احساس می کنم که آینده روشنی ندارم ....
بعضی وقتا حس می کنم همه ولم کردن و رفتن .....
و بعضی وقتا می بینم که هیچ کس دوستم نداره ......،
و الان که نصف شبه دارم این پست رو می نویسم همه ی موارد بالا رو در خودم میبینم !!!
آیا فقط من اینطوریم یا شما هم اینطوری هستید یا میشید ؟؟؟؟!
به نظرم همه اونایی که گفتی تو دهه سوم زندگی ( مخصوصا دوره پسا لیسانس، و مخصوصا واسه قشر مجردای بدون شغل :دی) مطرحه برای خیلیا. منم خیلی وقتا همین احساسات رو دارم! فک نکن فقط برای شماست، برای خیلی های دیگه هم هست، منتهی به نظر من نکته مهم در برخورد با مجموع این احساسات اینه که با توجه به وضعیت خودت ( خواسته های روحی و روانی + نیازهای مالی + سطح مهارت ها و سابقه تحصیلی و ...)سریع یه هدف انتخاب کن و بصورت جدی و مصمم پیگیر اون هدف باش. تا از این طریق جلوگیری کنی از افزایش احتمالی حس سرخوردگی و احساس شکست(؛ راضی نبودن از وضعیت فعلی در هر زمان). توی وضعیت فعلی جامعه ما که نرخ بیکاری جوانان تحصیلکرده میگن حدود بیست و چند درصده، اینکه یه جوون خودش بدونه میخواد برای آیندش چکار بکنه واقعا یه گام مهمه. با اون قسمت که گفتی "آینده روشنی ندارم" به شدت موافقم! ما جوونای این دوره زمونه آینده مشخصی نداریم، ولی باید حواسمون باشه که عملکرد فعلی ما تاثیر مشخصی در زمان نه چندان دور این کشور خواهد داشت. امیدوارم با گسترش روز افزون تفکرات جدید و نگاه منتقدانه و خلاقانه جوونهای این سرزمین (در ضمن اعتقاد به برخورد منطقی با مسائل جاری جامعه)، شاهد تحولات بنیادین و اصلاح وضعیت فعلی در آینده نه چندان دور باشیم :دی
دوست عزیز امیدارم بواسطه یک انتخاب خوب، موفقیت و سپس شادی روافزون در انتظارت باشه.
دقیقا دوست من تو دهه سوم زندگی و بعد از گرفتن لیسانس این تفکرات خودآگانه و ناخودآگاه برای جوان های این مملکت بروز پیدا می کنه انکار یه حالت کلیشه ای شده اول لیسانس بعد ارشد و بعد خدمت برمی گردی میبینی باید از صفر شروع کنی و هی دنبال کار بگرد خیلی جالبه بهترین دوران زندگی دهه سوم زندگی هست ولی تو این دهه عمر جوانان داره نابود میشه نه دولت در این زمینه به فکر هست و نه خانواده ها بهش بها می دن شاید بشه خیلی از این مشکلاتی که قبل تر گفتم بشه با برنامه ریزی درست و کم کردن توقعات و خواسته های زندگیمون برطرف کرد و دچار این معضلات نشد مثال میزنم ! مثلا اگر توقعات دخترها و حتی پسرها در امر ازدواج پایین بیاد میشه راحت ازدواج کرد در غیر این صورت عدم ازدواج به موقع نتایج اسف باری دارد که میبیند یا مثلا اگر این فکر غلط که مثلا چون ارشد فلان رشته داریم حتما باید کاری مرتبط با اون داشته باشم همین یعنی سنگ انداختن جلوی پامون اگه یه خورده از خر شیطون بیاییم پایین و الکی به خاطر یه مدرک به درد نخور دانشگاه در برخورد با خودمون و اطرافمون مغرورانه عمل نکنیم همه چی اوکه میشه ! یه صحبتی هم با دوستانی که شهرستان هستند و چون کار پیدا نکردن تو این فکرن که به هر طریقی خودشونو برسونن تهران کار هست دارند اشتباه می کنند شاید تو تهران کار باشه اونم شاید و بتونی بری تو این شرکت های خصوصی ولی تو تهران آرامش نخواهی داشت من هر روز که تو مترو می خوام سوار شم یعنی کم میمونه خفه بشم با این ازدیاد جمعیت من آرامشی که تو روستای خودم دیدم تو هیچ نقطه شهر ندیدم و دوباره می خوام برگردم به همون آرامشه !!!
خیلی جالبه خودم پست گذاشتم خودم هم جواب خودمو دادم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸ ب.ظ
بی ارزش ترین نوع افتخار، افتخار به چیزهایی است که خود انسان در ان نقش نداشته است، مثل:
چهره
قد
ملیت
ثروت خانوادگی
از چیزهایی بگو که خودت در به دست اوردن انها نقش داشته ای
از انسان بودنت بگو...
بی ارزش ترین نوع افتخار، افتخار به چیزهایی است که خود انسان در ان نقش نداشته است، مثل:
چهره
قد
ملیت
ثروت خانوادگی
از چیزهایی بگو که خودت در به دست اوردن انها نقش داشته ای
از انسان بودنت بگو...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۵۱ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸ ب.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: بی ارزش ترین نوع افتخار، افتخار به چیزهایی است که خود انسان در ان نقش نداشته است، مثل:
چهره
قد
ملیت
ثروت خانوادگی
از چیزهایی بگو که خودت در به دست اوردن انها نقش داشته ای
از انسان بودنت بگو...
بی ارزش ترین نوع افتخار، افتخار به چیزهایی است که خود انسان در ان نقش نداشته است، مثل:
چهره
قد
ملیت
ثروت خانوادگی
از چیزهایی بگو که خودت در به دست اوردن انها نقش داشته ای
از انسان بودنت بگو...
عالی بود
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۵:۴۲ ب.ظ
هر دفعه دلم میگیره اگه امکانش باشه، میرم امامزاده یه خلوتی برای خودم بکنم، بعد هر وقت میرم چندنفر دارن با صدای بلند گریه میکنن، پیرمرد روضه خوان هم آروم داره میخونه و غمت رو دو چندان میکنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - iammiti - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۲۶ ب.ظ
خیانت یعنی حالشو نداشته باشی چای دم کنی ، اخه چای کیسه ای هم شد چایی؟ خیانت یعنی همین :|
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parisa-SH - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۸:۰۷ ب.ظ
مراحل روشنفکری در اروپا؛
۱-تحصیلات عالیه
۲-مدارک معتبر
۳-مطالعات گسترده
۴-اطلاعات عمومی بسیار بالا
۵-جامعه شناسی
۶-نوشتن کتاب
۷-نوشتن مقاله
۸-نظریه های تایید شده
۹-سفر به نقاط مختلف دنیا و آشنایی با فرهنگ ها و مذاهب
۱۰-شخصیت و انسانیت بالا
۱۱- احترام به تمامی مذاهب و عقاید
و...
مراحل روشنفکری در ایران؛
۱- کشیدن سیگار و خوردن قهوه
۲-مخالفت با دین و مذهب
۳-خواندن جملاتی چند از نیچه ، صادق هدایت، فرخ زاد و ...
۴-طلاق گرفتن
۵- موزیک خارجی گوش کردن
۶-سفرهای مکرر به تایلند و ترکیه
۷-نگهداری از سگ یا گربه و آن را به اندازه فرزنده نداشته عزیز شمردن
۸-مخالفت با چیزی که بقیه موافقن
۹-موافقت با چیزی که بقیه مخالفن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۸:۱۰ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۹ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: دوستان بعضی وقتا من بدجوری دلم می گیره سنگین میشه .....
بعضی وقتا انگیزم به شدت پایین میاد .......
بعضی وقتا به شدت احساس تنهایی و پوچی می کنم ......
بعضی وقتا مغزم قفل می کنه .....،،،
بعضی وقتا احساس می کنم که آینده روشنی ندارم ....
بعضی وقتا حس می کنم همه ولم کردن و رفتن .....
و بعضی وقتا می بینم که هیچ کس دوستم نداره ......،
و الان که نصف شبه دارم این پست رو می نویسم همه ی موارد بالا رو در خودم میبینم !!!
آیا فقط من اینطوریم یا شما هم اینطوری هستید یا میشید ؟؟؟؟!
بله همین طوره و کاملا طبیعیه............
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: دقیقا دوست من تو دهه سوم زندگی و بعد از گرفتن لیسانس این تفکرات خودآگانه و ناخودآگاه برای جوان های این مملکت بروز پیدا می کنه انکار یه حالت کلیشه ای شده اول لیسانس بعد ارشد و بعد خدمت برمی گردی میبینی باید از صفر شروع کنی و هی دنبال کار بگرد خیلی جالبه بهترین دوران زندگی دهه سوم زندگی هست ولی تو این دهه عمر جوانان داره نابود میشه نه دولت در این زمینه به فکر هست و نه خانواده ها بهش بها می دن شاید بشه خیلی از این مشکلاتی که قبل تر گفتم بشه با برنامه ریزی درست و کم کردن توقعات و خواسته های زندگیمون برطرف کرد و دچار این معضلات نشد مثال میزنم !
کاملا درست میگید . نمی خوایم بقیه کمک کنن حداقل کمتر برن رو اعصاب....
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: با دوستانی که شهرستان هستند ....................من آرامشی که تو روستای خودم دیدم تو هیچ نقطه شهر ندیدم و دوباره می خوام برگردم به همون آرامشه !!!
باز این سختی ها می ارزه به بیکاری .یعنی من معتقدم آدم سرش شلوغه باشه خیلی بهتره تا این جوری سرگردون باشه........
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۸ ب.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: به نظرم همه اونایی که گفتی تو دهه سوم زندگی ( مخصوصا دوره پسا لیسانس، و مخصوصا واسه قشر مجردای بدون شغل :دی) مطرحه برای خیلیا. منم خیلی وقتا همین احساسات رو دارم!..................سریع یه هدف انتخاب کن و بصورت جدی و مصمم پیگیر اون هدف باش. تا از این طریق جلوگیری کنی از افزایش احتمالی حس سرخوردگی و احساس شکست......................
عالی گفتید .تشکر
//ترسیدم نقل قول طولانی بگیرم آفاق بنم میکنه برا همین نقطه چین گذاشتم با همه حرفاتون موافقم
امیدوارم هدفی که من انتخاب کردم به نتیجه برسه و.........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 07 آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۰۱ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۲۶ ب.ظ)iammiti نوشته شده توسط: خیانت یعنی حالشو نداشته باشی چای دم کنی ، اخه چای کیسه ای هم شد چایی؟ خیانت یعنی همین :|
این خیانت نیست، جنایت هست، جنایت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 07 آذر ۱۳۹۴ ۱۰:۰۰ ب.ظ
دلتون همیشه سبز، مغزتون همیشه خالی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 07 آذر ۱۳۹۴ ۱۱:۴۰ ب.ظ
اگه زن ها نبودن ۸۰-۹۰٪ حقوق مرد ها زیاد میومد و مردها میتونستن با این پول صاحب ماشین های سوپر اسپرت بشن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - captain - 08 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۴ ق.ظ
دو روز نبودیم ، چقدر کاربر تازه وارد داریم!!!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 08 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۰ ق.ظ
یه دنیا کار دارم وحوصله هیچ کدومشو ندارم
|