هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 10 مهر ۱۳۹۴۰۱:۰۲ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۴۳ ب.ظ)n_amiry نوشته شده توسط: همش به خودم میگم یه روز خوب میاد!
خب با اعتماد و اطمینان بگو:یه روز خوب میاد.
اونوقت میاد
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 10 مهر ۱۳۹۴۰۱:۱۹ ق.ظ
برای رسیدن به قله موفقیت میبایست در زندگی سه کلمه را فراموش کرد :
نمیتونم
نمیدونم
نمیشه
توانایی هر کاری رو که بخوای خدا بهت میده
دانایی هر چیزی رو که بخوای میتونی کسب کنی
انجام هر کاری رو که بخوای خدا برات ممکن میکنه
پس میتونی
میدونی
میشه…
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 10 مهر ۱۳۹۴۰۱:۳۷ ق.ظ
(۱۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۹ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: برای رسیدن به قله موفقیت میبایست در زندگی سه کلمه را فراموش کرد :
نمیتونم
نمیدونم
نمیشه
توانایی هر کاری رو که بخوای خدا بهت میده
دانایی هر چیزی رو که بخوای میتونی کسب کنی
انجام هر کاری رو که بخوای خدا برات ممکن میکنه
پس میتونی
میدونی
میشه…
عالی بود
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 10 مهر ۱۳۹۴۱۲:۴۳ ب.ظ
عید همه دوستان مبارک // ...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 10 مهر ۱۳۹۴۰۲:۱۱ ب.ظ
الان جاتون خالی دارم یک قره قوروت ترش ترش ترش میخورم که نگو و نپرس
لطفا ۱۰ ثانیه فقط ۱۰ ثانیه روی قره قوروت ترش توجه کنید
ببینید دهانتون پر از آب میشه
این مثال رو زدم که عرض کنم چطور با ده ثانیه فکر کردن به قره قوروت ترش اینقدر سریع بدن ما واکنش نشون میده اونوقت اگر شما ده دقیقه و ده ساعت و ده روز و ده سال اگه به یک چیز منفی توجه کنی ببین چه تاثیرات ویرانگری روی سیستم وجود شما میگذاره و برعکسش هم همینطوره که شما اگه ده ثانیه و ده دقیقه و ده روز و ده سال به یک چیز خوب فکر کنی ببین چه واکنشهای زیبایی توی زندگیتون به وجود میاد.
مثال قره قوروت رو همیشه یادت باشه تا افکار منفی اومد توی سرت
بدون که اگه تا ۱۷ ثانیه ادامه شون بدی دیگه داری با دست خودت تیشه به ریشه ی زندگیت میزنی
برای همین یک سوال بسیار زیبا طراحی کردم که خیلی خوبه که دائما از خودمون بپرسیم:
انرژی بخش ترین فکری که باید بکنم چیه؟ انرژی بخش ترین حرفهایی که باید بزنم چیه؟
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pezhman.m-AI - 10 مهر ۱۳۹۴۰۲:۵۸ ب.ظ
(۱۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۱ ب.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: الان جاتون خالی دارم یک قره قوروت ترش ترش ترش میخورم که نگو و نپرس لطفا ۱۰ ثانیه فقط ۱۰ ثانیه روی قره قوروت ترش توجه کنید ببینید دهانتون پر از آب میشه این مثال رو زدم که عرض کنم چطور با ده ثانیه فکر کردن به قره قوروت ترش اینقدر سریع بدن ما واکنش نشون میده اونوقت اگر شما ده دقیقه و ده ساعت و ده روز و ده سال اگه به یک چیز منفی توجه کنی ببین چه تاثیرات ویرانگری روی سیستم وجود شما میگذاره و برعکسش هم همینطوره که شما اگه ده ثانیه و ده دقیقه و ده روز و ده سال به یک چیز خوب فکر کنی ببین چه واکنشهای زیبایی توی زندگیتون به وجود میاد مثال قره قوروت رو همیشه یادت باشه تا افکار منفی اومد توی سرت بدون که اگه تا ۱۷ ثانیه ادامه شون بدی دیگه داری با دست خودت تیشه به ریشه ی زندگیت میزنی برای همین یک سوال بسیار زیبا طراحی کردم که خیلی خوبه که دائما از خودمون بپرسیم: انرژی بخش ترین فکری که باید بکنم چیه؟ انرژی بخش ترین حرفهایی که باید بزنم چیه؟
واقعا که! آخه این چه مثالی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من روزه ام
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 10 مهر ۱۳۹۴۰۲:۵۹ ب.ظ
(۱۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۱ ب.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: الان جاتون خالی دارم یک قره قوروت ترش ترش ترش میخورم که نگو و نپرس لطفا ۱۰ ثانیه فقط ۱۰ ثانیه روی قره قوروت ترش توجه کنید ببینید دهانتون پر از آب میشه این مثال رو زدم که عرض کنم چطور با ده ثانیه فکر کردن به قره قوروت ترش اینقدر سریع بدن ما واکنش نشون میده اونوقت اگر شما ده دقیقه و ده ساعت و ده روز و ده سال اگه به یک چیز منفی توجه کنی ببین چه تاثیرات ویرانگری روی سیستم وجود شما میگذاره و برعکسش هم همینطوره که شما اگه ده ثانیه و ده دقیقه و ده روز و ده سال به یک چیز خوب فکر کنی ببین چه واکنشهای زیبایی توی زندگیتون به وجود میاد مثال قره قوروت رو همیشه یادت باشه تا افکار منفی اومد توی سرت بدون که اگه تا ۱۷ ثانیه ادامه شون بدی دیگه داری با دست خودت تیشه به ریشه ی زندگیت میزنی برای همین یک سوال بسیار زیبا طراحی کردم که خیلی خوبه که دائما از خودمون بپرسیم: انرژی بخش ترین فکری که باید بکنم چیه؟ انرژی بخش ترین حرفهایی که باید بزنم چیه؟
دلم آب افتاد
عااااااالیییییی بوووودد
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 10 مهر ۱۳۹۴۰۴:۵۷ ب.ظ
دانشجو بودم.
یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت.
فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سؤال این بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت میکند چیست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید میدانستم؟
من برگه امتحانى را تحویل دادم و سؤال آخر را بیجواب گذاشتم.
درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویى از استاد سؤال کرد آیا سوال آخر هم در بارمبندى نمرات محسوب میشود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدمهاى بسیارى ملاقات خواهید کرد. همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما میباشند، حتى اگر تنها کارى که میکنید لبخند زدن و سلام کردن به آنها باشد.
من این درس را هیچگاه فراموش نکردهام.
مارک کوبان- کارآفرین و نویسنده کتاب چگونه در بیزنس برنده باشید
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 10 مهر ۱۳۹۴۱۰:۱۰ ب.ظ
آقای گاو !
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه خدمت میکردم و چند سالی بود
که مدیر شده بودم.
قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه
بروند.
در همین هنگا م، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و
خطاب به من گفت:
با خانم... دبیر کلاس دومی ها کار دارم و میخواهم درباره درس و انضباط فرزندم
از او سؤالهایی بکنم.
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت:
من "گاو" هستم ! خانم دبیر بنده را میشناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه میشوند.
تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه
شده بود، در میان گذاشتم.
یکه خورد و گفت: ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که
چیزی نمیفهمم...
از او خواستم پیش پدر این دانش آموز برود
خانم دبیر با اکراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته
بود، رفت.
مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد:
"من گاو هستم!"
- خواهش میکنم، ولی...
- شما بنده را به خوبی میشناسید.
من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او
را به همین نام صدا زدید...
دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: آخه، میدونید...
- بله، ممکن است واقعاً
فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق میدهم.
ولی بهتر بود
مشکل انضباطی او را با من نیز در میان میگذاشتید.
قطعاً من هم میتوانستم اندکی
به شما کمک کنم.
خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند.
گفت و شنود آنها طولانی،
ولی توأم با صمیمیت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و با
خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد.
وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم.
در
کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:
دکتر... عضو هیأت علمی
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه.....
?چقدر جای این طرز تفکر و رفتار در فرهنگ امروز ما خالیست
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 11 مهر ۱۳۹۴۱۲:۵۱ ق.ظ
اندیشه هایتان را روی فرکانس شادی تنظیم کنید تا بهشت را در روی زمین تجربه کنید..
ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎشید ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهید ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ببینید . . .
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺨﻮﺍهید،
ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯید . . .
ﺍﮔﺮﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍهید، ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎشید . . .
ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍهید،
ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭید . . .
ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ پژواک ﻧﯿﺴﺖ . . .
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nanajoon - 11 مهر ۱۳۹۴۰۴:۲۳ ق.ظ
از حس تنفر ب کسی ب حس علاقمندی بهش برررسی خیلی حس عجیبیه
کار دنیا همیشه بر عکسه من دلم همیشه میخواثت همسرم قد بلند باشه حالا قدش کوتاه!!! پول اصلا برام مهم نبود حالا بی نهایت پولداره
تحصیلات برام مهم بود که حتما از دانشگاه های خوب تهران باشه که دانشگاه ازادیه ؟؟؟ چرا همه چی برعکسه تنهادلخوشیم اخلاقشه
اینا خصوصیات خواستگارم هست نمیدونم چ جوایی بهش بدم ؟؟؟؟خیلسی مرددم .اخلاقش خوبه پولداره.کاریه .فقط دانشگاه ازادیه من عاشق این بودم همسرم یه دانشگاه توپ درس میخوند .قدشم بلند نیست.(از حرف هام داره خندم میگیره)چرا من این حرف ها رو اینجا میزنم!!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 11 مهر ۱۳۹۴۱۰:۳۸ ق.ظ
اگر دیشب در اتوبوس آن مسافر بوی سوختگی احساس نمی کرد و به راننده نمی گفت شاید الان اینجا نبودم...
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bahar_HS - 11 مهر ۱۳۹۴۱۱:۱۸ ق.ظ
برای انتخاب رشته تکمیل ظرفیت باید هزینه پرداخت کرد؟؟؟ برای چی؟؟؟
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 11 مهر ۱۳۹۴۱۱:۵۸ ق.ظ
وقت هایی هست که جا می مانی پشت در های بسته، پشت دیوار های سنگی در فصلی سرد و سیاه و تاریک. وقت هایی هست که تنهایی، ابری می شود و تمام آسمان دلت را می پوشاند. که بی قراری موریانه ای می شود و ذره ذره آرامش دقیقه هایت را می جود. که انگار تمام آرزو هایت را می بینی که نقش بر آب شده اند و تو مانده ای در دل یک مرداب راکد. وقت هایی هست که کشتی امیدت به گل می نشیند و وجب به وجب آب از سرت می گذرد. که هر چقدر هم چشم هایت را می شویی جز دریغ و حسرت و غم های ته نشین شده در نگاهت چیزی نمی بینی. آن موقع است که باید گوشه ای بنشینی و دلت را گرم کنی به صبوری. باید صبوری کنی تا یا در ها باز شود و دیوار ها بریزند، یا راهی، نوری پیدا کنی و باز از نو زندگی کنی. فقط کمی صبر، کمی تحمل. دیر یا زود می گذرند فصل های سرد.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 11 مهر ۱۳۹۴۰۱:۰۳ ب.ظ
(۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۸ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: وقت هایی هست که جا می مانی پشت در های بسته، پشت دیوار های سنگی در فصلی سرد و سیاه و تاریک. وقت هایی هست که تنهایی، ابری می شود و تمام آسمان دلت را می پوشاند. که بی قراری موریانه ای می شود و ذره ذره آرامش دقیقه هایت را می جود. که انگار تمام آرزو هایت را می بینی که نقش بر آب شده اند و تو مانده ای در دل یک مرداب راکد. وقت هایی هست که کشتی امیدت به گل می نشیند و وجب به وجب آب از سرت می گذرد. که هر چقدر هم چشم هایت را می شویی جز دریغ و حسرت و غم های ته نشین شده در نگاهت چیزی نمی بینی. آن موقع است که باید گوشه ای بنشینی و دلت را گرم کنی به صبوری. باید صبوری کنی تا یا در ها باز شود و دیوار ها بریزند، یا راهی، نوری پیدا کنی و باز از نو زندگی کنی. فقط کمی صبر، کمی تحمل. دیر یا زود می گذرند فصل های سرد.
من فک می کنم دیگه این مواقع صبوری کردن فایده ای نداره باید بلند شد و هرچه که به دستت میاد بزنی بشکنی
بایدخرابشون کنی همه اون چیزی که رنگ ماتم و شکست داره هرچیزی که تو را محکوم به شکست میکنه محکوم به راکد ماندن
آب از سر گذشتن معنی نداره جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعته
فک کنم خودم الان تو این وضعیتم و الان این راه را انتخاب کردم
میخوام بعد از زمین خوردن پاشم و بدوم