|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۰۹ ق.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۴۹ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: (20 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: (20 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۳۵ ق.ظ)A V A نوشته شده توسط: میخواد برگرده! کاملا جدی!
یه کنسرت لیدی گاگا، یا گوگوشی، ابی ای، چیزی بره، درست میشه
این همه راه رفته بره گوگوش و ابی گوش بده ؟
انریکه هم بد نیست
ولی بهتر از اینا مسابقه فوتباله اونم تیم های خوب مثل بارسلونا بایرن یا اینجور تیم ها
فک کن! بدون واسطه بره گل اول مسی رو ببینه! بیاد یکی از کاربرا
(حالا مسی رو اگه تو خیابون ببینم نمیشناسماااا )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ق.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۰۹ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: فک کن! بدون واسطه بره گل اول مسی رو ببینه! بیاد یکی از کاربرا
(حالا مسی رو اگه تو خیابون ببینم نمیشناسماااا )
تازه فکر کن از گل اول مسی تو استادیوم فیلم بگیری خودت و بعد بیای بذاری تو مانشت پز بدی به اون کاربر
من میشناسمش اما تو خیابون ببینمش محلش نمیذارم : ))))))
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۰۹ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: بابا درست میشن، خیلی سخته صبح از خواب بیدار بشی به جای اینکه بگی تاکسی، بخوای بگی taxi :دی
از اون سخت تر اینه که صبح از خواب بیدار بشی کسی نباشه بگه پاشو برو نون بربری بگیر واسه صبحونه
چقدر سخته.. تَکسی و تاکسی .. ولی خب چی میگه اون شعره؟ مرد آن است که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب باشد؟ یا یه چی مثل این.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۴ ق.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: از اون سخت تر اینه که صبح از خواب بیدار بشی کسی نباشه بگه پاشو برو نون بربری بگیر واسه صبحونه
مگه اونجا همچی دکمه ای نیست؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - clint - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۴ ق.ظ
گویا در این تایپک امکان داد امتیاز وجود نداره در این چن روزی که عضو این سایت بودم در کل ۵ ارسال بیشتر نداشتم ۲۰ امتیاز داشتم ومربوط به اولین ارسالم بود تا همین چند ساعت پیش هم ۲۰ امتیاز داشتم ۲ارسالی مربوط چند روز پیش ۳ارسال هم امروز و در همین تایپیک بود که بنظر دادن امتیاز نیز ممکن نیست تصور بنده این که برخی ازدوستان آستانه تحمل بسیار پایینی دارنداگر اشتباه فکر میکنم حمل بر عدم آشناییم به قوانین سایت بگذارید وممنون میشم دوستان موضوع رو برایم روشن کنند
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - clint - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۳۰ ق.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۶ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: (20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۴ ق.ظ)clint نوشته شده توسط: گویا در این تایپک امکان داد امتیاز وجود نداره در این چن روزی که عضو این سایت بودم در کل ۵ ارسال بیشتر نداشتم ۲۰ امتیاز داشتم ومربوط به اولین ارسالم بود تا همین چند ساعت پیش هم ۲۰ امتیاز داشتم ۲ارسالی مربوط چند روز پیش ۳ارسال هم امروز و در همین تایپیک بود که بنظر دادن امتیاز نیز ممکن نیست تصور بنده این که برخی ازدوستان آستانه تحمل بسیار پایینی دارنداگر اشتباه فکر میکنم حمل بر عدم آشناییم به قوانین سایت بگذارید وممنون میشم دوستان موضوع رو برایم روشن کنند
خیلی درگیر عدد نشو
این عددا به کی وفا کرده که به منو شما وفا کرده باشه، تنها عددی که مهمه مقدار حساب بانکی و رتبه کنکور هست(شاید) به نظر من
درگیر عددنیستم برامم مهم نیست ولی میدونم کارکیه این مساله ایه که ناراحتم کرده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۳۳ ق.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۲ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: اونجا صبحونه هم ملت میرن بیرون میخورن
+ البته بعید میدونم کسی به شما گفته باشه پاشو برو نون بگیر
به من که نگفتن ولی آقایون محترم اینو از زبان مامان ها شنیدن خب.
ولی خب نون بربری که گیر نمیارن یا اگه گیر بیارن سخته خب. نون سنگگ. نون لواش. این نون ها عامل اصلی دلبستگی جوون ها به خاک وطن هستند.
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۴ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: مگه اونجا همچی دکمه ای نیست؟
نه نیست
واسه همینه که هیچ جا وطن نمیشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ب.ظ
از دست شما شیطونا...
طفلک بعد ۲ سال تلاش رفته و حالا دیده مرد موندن نیس...امیدوارم بمونه...امیدوارم قدر جایی که هستو بدونه...!
از دیشب که توو گروهی فیلم مواد کشیدن دختر ۷ ۸ ساله رو اونم به اون حد حرفه ای دیدم، حالم داغونه، اخرین باری که مشابه چنین چیزیو دیدم، یکی از پسر بچه های خانه ی علم خاک سفید بود، که دندونش چند روزی بود درد میکرد، میگفت پدرش روی دندونش دود مواد میزنه و دردش آروم میشه، حالی که اون روز داشتم در برابر حال الانم با دیدن این دختر بچه هیچه، اینکه این اتفاق در برابر دو نفر از اعضای خونه بود بیشتر حالمو بد میکنه! متاسفانه این اتفاقا بین بچه های خانه ی علم زیاد اتفاق میوفته، کاشکی این فیلم بیشتر پخش شه تا بدست کسی برسه که اون دخترو میشناسه و بتونه کمکش کنه!
خدایا عظمتتو شکر، یه نیم نگاه بهمون بنداز...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۲:۵۹ ب.ظ
باید سر تعظیم فرود آورد در برابر انسانهایی که تفکر "زکات علم نشر هست" رو در عمل پیاده کرده اند و بدون شناخت از کسی که بهشون رجوع کرده براش وقت میگذارند و راهنماییش میکنند... واقعا ستودنیست این اخلاق
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hatame - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۱۳ ب.ظ
اقا من خیلی ناراحتم....
این چه وصعیه...دوشنبه رفتم ثبت نام بعد امروز فهمیدم بچه ها برای کنجکاوی رفتن دانشکده بعد بهشون گفتن برن مدیر گروه براشون درساشونو تایید کنه... بعد من که سوال کردم بهم گفتن کارت تموم شده برو...منم دانشکده نرفتم خب..
یعنی اگه این ترم حذف ترم کنمم حتی حاصر نیستم یه شنبه برم مدیر گروه برام تایید کنه... یعنی عمرا زودتر از پنج شنبه برم تهران...(((
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۴۹ ب.ظ
یعنی یه تابستون هم گذشت ما هیچ کاری نکردیم :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Fardad-A - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۵۴ ب.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۲۳ ب.ظ)clint نوشته شده توسط: نقد ایشان بیشتر در خصوص اندیشه جلال در کارنامه دوماهه ی هاروارد وغرب زدگی بوده نقل قول از کتاب ماومدرنیت:ال احمد معمولا مطالب اش رابا یه شکسته نفسی اغاز میکندو به نوشته هایش عنوان هایی مانند"گفتار پرت "یا این "پرت وپلاها"می دهدواز این دوجهت است .یکی اینکه او،به رغم ظواهر امر،اعتماد کافی به حرف هایش ندارد ودیگر این شکسته نفسی ها را سپری میسازد و عذر موجهی برای ادعاهای بزرگ.برداشت تاریخی ال احمد در کتاب غرب زدگی بسیار شتاب زده ودر عین حال جسورانه است و او برای بسیاری از مدعاهای خود لزومی ندیده است که دلیلی ارائه کند،یعنی بواقع عنوان "دید"و"برداشت"راسپر کمبود دانش تاریخی خود ساخته است جسارت وپرش ذهنی تنها وقتی ستودنی است که مایه ی کافی نیز در پشت سرداشته باشد والا به صرف جسارت خیلی حرف ها میتوان زد .......کافیه یا بازم بنویسم؟
نویسنده یا هر خالق هر نوع اثری قابل نقد هست. نقد دوگونه است که نوع رایج نقد اثر خاصی از یک نفره. ولی ظاهرا ایشان دو کتاب را گرفته و بصورت کلی در مورد کل آثار آلاحمد نقد نوشته است. نقد را هم مستند و با آدرس مینویسند. مثلا بگوید در فلان جا و فلان جا چنین گفته پس اینطور نتیجه میگیریم. بنظر شخصی من ایشان نظر شخصی شون را نوشته اند نه نقد آثار.
من طرفدار دو آتشه آل احمد نیستم.چون او یک نویسنده است و سبک و دیدگاهش و نظراتش را در قالب داستانها یا سفرنامه هاش میشه خوند. حال و هوای آنروزها ی روشنفکری دیدگاهش راجع به سیاست و مشروطه و همینطور فرهنگ مردم را تا حدودی پی برد. گاهی لذت برد گاهی همذات پنداری کرد گاهی هم مخالف بود و نقد کرد.
موفق باشید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - arasteh - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۵۶ ب.ظ
بچه ها سلام
سر یه دوراهی وحشتناکم ۲سال فارغ التحصیل شدم هر دو بار که ارشد ملی دادم به دلیل بی انگیزگی ناکام موندم الان انگیزه اوایل دوباره در من زنده شده امسال ازاد قبول شدم کار م گیرم نمیاد(بیکارم) ته دلم می خوام یه سال دیگه شانسم و برا ملی امتحان کنم اطرافیانم باورم ندارن میگن مرد درس خوندن و یه سال دیگه زحمت کشیدن نیستی(تا حدودی تنبلم) من میدونم اگه بخوام میتونم مخصوصا با انگیزه ای که الان پیدا کردم اما میترسم ازاد و ملی هر دو ۲سال دیگه منو به یه نقطه برسونه که خب والا چرا خودم و عذاب بدم دوس دارم پیشرفت کنم از اون ادم تنبل سابق (خودم قبلا)متنفرم بچه ها راهنمایی هاتون مخصوصا شما که این راه تا ته رفتین شاید مسیر زندگی منو تغییر بده.راستی من من مهندسی کامپیوتر(نرم افزار) میخونم شاید بهتر بتونید کمکم کنید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۵:۱۹ ب.ظ
کاش یه تاپیک جدید میزدی
من اغلب تاپیک های این نوعی را جواب نمیدم ولی میخوام بگم که شما همین آزاد را برو
و انرژی که داری بذارتو دانشگاه آزاد و البته بعدش هم دنبال کار باش
این اعتقاد منه اگه تخصص داشته باشی بیکار نمی مونی
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۵۶ ب.ظ)arasteh نوشته شده توسط: بچه ها سلام
سر یه دوراهی وحشتناکم ۲سال فارغ التحصیل شدم هر دو بار که ارشد ملی دادم به دلیل بی انگیزگی ناکام موندم الان انگیزه اوایل دوباره در من زنده شده امسال ازاد قبول شدم کار م گیرم نمیاد(بیکارم) ته دلم می خوام یه سال دیگه شانسم و برا ملی امتحان کنم اطرافیانم باورم ندارن میگن مرد درس خوندن و یه سال دیگه زحمت کشیدن نیستی(تا حدودی تنبلم) من میدونم اگه بخوام میتونم مخصوصا با انگیزه ای که الان پیدا کردم اما میترسم ازاد و ملی هر دو ۲سال دیگه منو به یه نقطه برسونه که خب والا چرا خودم و عذاب بدم دوس دارم پیشرفت کنم از اون ادم تنبل سابق (خودم قبلا)متنفرم بچه ها راهنمایی هاتون مخصوصا شما که این راه تا ته رفتین شاید مسیر زندگی منو تغییر بده.راستی من من مهندسی کامپیوتر(نرم افزار) میخونم شاید بهتر بتونید کمکم کنید
من همیشه میگفتم نمیذارم که این تابستون همین جوری بگذره ولی گذشت ........
امیدم به پاییزه
انگار توی پاییر زندگی آدم جمع و جورتر میشه و وقت بیشتری داری
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۴۹ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: یعنی یه تابستون هم گذشت ما هیچ کاری نکردیم :|
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mt95 - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۶:۰۴ ب.ظ
"وای بر این عمر که با میگذرد میگذرد "
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - targol - 20 شهریور ۱۳۹۴ ۰۶:۳۶ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۵۶ ب.ظ)arasteh نوشته شده توسط: بچه ها سلام
سر یه دوراهی وحشتناکم ۲سال فارغ التحصیل شدم هر دو بار که ارشد ملی دادم به دلیل بی انگیزگی ناکام موندم الان انگیزه اوایل دوباره در من زنده شده امسال ازاد قبول شدم کار م گیرم نمیاد(بیکارم) ته دلم می خوام یه سال دیگه شانسم و برا ملی امتحان کنم اطرافیانم باورم ندارن میگن مرد درس خوندن و یه سال دیگه زحمت کشیدن نیستی(تا حدودی تنبلم) من میدونم اگه بخوام میتونم مخصوصا با انگیزه ای که الان پیدا کردم اما میترسم ازاد و ملی هر دو ۲سال دیگه منو به یه نقطه برسونه که خب والا چرا خودم و عذاب بدم دوس دارم پیشرفت کنم از اون ادم تنبل سابق (خودم قبلا)متنفرم بچه ها راهنمایی هاتون مخصوصا شما که این راه تا ته رفتین شاید مسیر زندگی منو تغییر بده.راستی من من مهندسی کامپیوتر(نرم افزار) میخونم شاید بهتر بتونید کمکم کنید
من بعضی ها رو دیدم که دانشگاه هایی غیر از دانشگاه ملی ارشد گرفتن با این تصور که نمیخوان دیگه دکترا بگیرن اما الان که درسشون تموم شده دوست دارن دکترا بخونن و پشیمونن که چرا صبر نکردن که یه دانشگاه خوب ارشد بگیرن. چون فکر میکنن بخاطر دانشگاه ارشدشون راه برای ادامه تحصیل بروشون بسته شده.
|