|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۲۵ ق.ظ
خدا رو شکر ...
تبریک میگم به همه کسایی که قبول شدن و ارزوی موفقیت برای سایر دوستان
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲ ق.ظ
(۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۸:۲۰ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: این فن لپ تاپ من چرا انقدر کار میکنه!!!!!!! کلافه ام کرده(چند روز پیش هم پشت لپ تاپ رو باز کردم و گرد و خاکش رو گرفتم)
یوقتایی هم سیستمم خود به خود خاموش میشه، و روشن نمیشه، فقط چراغ دکمه پاورش روشن میمونه و باید باطریش رو خارج کنم و مجدد سرجاش قرار بدم تا روشن شه
چرا اینطوری شده؟
احتمالا زیاد دست بقیه میدید اوناهم که دلشون نمیسوزه میزنن به در و دیوار .
احتمالا ضربه نخورده؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۳۳ ق.ظ
کاش شهر رو به گرایش ترجیح می دادم
ابزار رسیدن به موفقیت اندیشه های استوار است ...
هر اندازه که بتوانیم شکست را تحمل کنیم، به موفقیت نزدیکتر می شویم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۰ ق.ظ
سخته تک تک به این همه تاپیک سر زدن، از همینجا به همه ی هم دوره ایای کنکوریم تبریک میگم، به دوستای خوبم، خیلی خوشالم که شادیاتونو میبینم، به امید دیدن موفقیت های بعدیتون، مقاله ها، نتیجه دکتراها، و کلی اتفاقای خوب توی زندگیتون، کمک به کنکوریای ۹۵ رو هم از یاد نبرید
و یه دلخوری از اتفاق ناراحت کننده ی دیشب، کاش یاد بگیریم جلوی حسادت هامونو بگیریم و خوشحالی بقیه رو ازشون نگیریم...توو این روزا که آدمها یاد گرفتن راحت بهم دروغ بگن، جواب صداقت دل شکستن نیس...
راستش خیلی دوست داشتم منم توو این خوشحالی جور دیگه ای سهیم باشم ولی خب قسمت نبود برای موفقیت منم دعا کنید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۳ ق.ظ
(۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۸:۴۸ ق.ظ)salam az ma نوشته شده توسط: سلام احتمال زیاد خمیر سیلیسکن که فن رو به سی پی یو وصل میکنه قابلیت رساناییش رو به دلیلی از دست داده برو از یه کامپیوتری خمیرش رو بگیر و خودتون دوباره خمیرش رو عوض کنین اگر در این باره سوالی پیش اومد شاید بتونم کمکتون کنم.(هزینش خیلی کمه)
(۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: احتمالا زیاد دست بقیه میدید اوناهم که دلشون نمیسوزه میزنن به در و دیوار .
احتمالا ضربه نخورده؟
دوستان میشه تو لینک زیر راهنمایی کنید
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یوقت مدیر بخش با لانچیکوش میاد سراغمون
ضربه نخورده ولی خواهر زاده ام به کرات روش پیاده روی کرده
در مورد خمیر سیلیکون هم نمیدونم چطوری باید اینکار رو انجام بدم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ق.ظ
چه میکنه بارون این دوروز....
وستا جان منم مدیر این بخش هستم، شما پیشکسوتی راحت باش ولی تکرار نشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۳۶ ب.ظ
بابا شما خوبه یه جایی میرین گم میشین من حوزه امتحانی رفته بودم دو سه تا در داشت بعد امتحان یادم نبود از کدوم در اومدم تو مراقب راهنماییم کرد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۳۱ ب.ظ
آدم بودن عبارت قشنگیه
چون فرقی بین زن و مرد نمی گذاره
قلب و مغــز آدم ها جنسیت نداره ..
اوریانا فالاچی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 10 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ب.ظ
ولی جدی دشمن حافظه استرسه من قبلا هم حافظم هم خلاقیتم خیلی خوب بود از وقتی اومدم دانشگاه و نگرانی هاو دل مشغولی هام زیاد شده هردوش به شدت ضعیف شده...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 11 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱ ق.ظ
من نشستم که خودش بیاد...اما دریغ از اینکه اونم اونور منتظره من با اسب سفیدم برم سراغش!
.
.
.
عشقیش نکنین بابا؛ خوشبختی رو میگم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - termeh93 - 11 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ ق.ظ
تبریک به همه دوستانی که قبول شدند انشالله موفق باشید . انشالله همینطور که فک می کنید و همینطور که چیدین هدفاتونو کنارهم بهش برسید و بهم نریزه و توگمراهی نمونید
ی مزیت نتایج این بود که خیلی از دوستان اومدن و تبریک گفتن و حضورشون اعلام شد همونایی که شهریور سال قبل با هم استرس داشتیم واااااااااااااااای...
یاعلی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 11 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۰۰ ق.ظ
من یا واقعا بیکارم که از شدت بیکاری نمی دونم چه کار کنم
یا سرم شلوغ میشه
مثلا ۳ تا پروژه همزمان
که همه برام مهم هستند
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۱۱ شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۲۹ ق.ظ
(۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۰۱ ق.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط: دو مورد اول فک میکنم واسه اینه که حافظه تصویریتون نسبت به شنیداری تون ضعیف تره.یادِ دانشگاه افتادم..من حافظه تصویریِ بالایی داشتم و دوستم حافظه شنیداریِ بالایی..من اصلاً نمیتونستم جزوه بنویسم! ولی دوستم تند وتند با حرف زدن استاد مینوشت!و در عوض دوستم یه بار که یه جا می رفتیم دفعه بعد نمتونست بره ولی من دفعه اول همه چی تو حافظه تصویریم ثبت میشد.اینجوری ما مکمل هم شده بودیم
خوش به حال دوستتون. کاش دوستای منم حافظه تصویریشون انقدر قوی بود
والا دوستای من کلا همین حافظه شنیداریشون هم قوی نبود چه برسه به تصویری
(۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۳۶ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: بابا شما خوبه یه جایی میرین گم میشین من حوزه امتحانی رفته بودم دو سه تا در داشت بعد امتحان یادم نبود از کدوم در اومدم تو مراقب راهنماییم کرد.
صورت منو شطرنجی کنید چون این اتفاق برا منم افتاده
همین بهمن کنکورمون تو دانشکده شیمی دانشگاه تبریز بود اونجا هم پیچ در پیچ بود راهروها و کلاساش.. یه جور عجیب غریب.
میدونستم فراموشم میشه قشنگ دقت میکردم که کدوم طبقه میرم و کدوم کلاس میرم. قبل آزمون پاشدم سنجاق ته گرد بگیرم از یکی که رفتم راه رو گم کردم : )))))) مجبور شدم از بولتن یه سنجاق ته گرد بردارم ! موقع برگشتن به کلاس بازم راهمو گم کردم و با مکافات بالاخره پیدا کردم کلاسمو. بعد از آزمون خواستم برم بیرون باز دیدم راهو بلد نیستم : )))) رفتم رفتم به یه در بسته خوردم که هیشکییییییی اونجا نبود از ترس داشتم سکته میکردم. یادم نیست دقیقا با ترس کجاها رفتم ولی بالاخره یکی رو پیدا کردم بهش گفتم راهو بلد نیستم خودش باهام تا در خروجی اومد و اینگونه شد که من از حوزه پیچ در پیچ مازصفت نجات پیدا کردم
(۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: ولی جدی دشمن حافظه استرسه من قبلا هم حافظم هم خلاقیتم خیلی خوب بود از وقتی اومدم دانشگاه و نگرانی هاو دل مشغولی هام زیاد شده هردوش به شدت ضعیف شده...
کاملا موافقم. چند سال پیش اوضاع حافظه من خودم انقدر بد نبود یهو اینطوری شد. یعنی مسخره است یکی نتونه شماره خودشو حفظ کنه حتی با کمک لایتنر!!
واقعا استرس تاثیر داره به خصوص استرس درس و دانشگاه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - messi1991 - 11 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۴۳ ب.ظ
هورراااااااااااااااااااااااااااااا از پایان نامم دفاع کردم
خدایا شکرت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - **sara** - 11 شهریور ۱۳۹۴ ۰۲:۰۵ ب.ظ
نمی دونم هرکدوم از دوست هام کجا قبول شدن. ولی صمیمانه تبریک می گم به همه قبول شده ها. مخصوصا آفاق جووون و افروز جووونم
|