|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۱۴ ق.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۱۱ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۰۵ ق.ظ)afrooz-OMD نوشته شده توسط: وااای یه شب تو خوابگاه در حال چایی خوردن یه سوسک بالدار گنده گنده به ما حمله کرد : )))))
همه با لیوان چایی داغ جیغ میزدن و فرار میکردن این سوسکه هم دیوونه شده بود از رو سر یه نفر میپرید رو سر یکی دیگه
منم میخندیدم
مدیونید اگه فکر کنید این قسمتش الکیه!
من اصولن در مواقع هیجانی و استرسی و اینا میخندم دست خودمم نیستا
همه هم ناراحت میشن ولی خب من خندم میگیره
یه بارم تصادف کردیم من میخندیدم...:|
یه بارم تو خوابگاه زلزله اومد همه از ترس گریه میکردن من باز میخندیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۱۷ ق.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۱۴ ق.ظ)**sara** نوشته شده توسط: (06 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۶ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط: جالبه همه دنبال عشق واقعی هستن تو زندگی
ولی کمتر کسی هم عشق واقعی رو پیدا میکنه تو زندگیش
چرا واقعا؟
این همیشه واسم سوال بود و هست.
شاید چون دنبال هر چی باشی ازت فرار میکنه. اینه که نیمه گمشده مون هم بازیش گرفته
نیمه گمشده ای که عین بچه ها بخواد بازی کنه رو باید رفت تو مهدکودک دنبالش گشت
یکی به این نیمه گمشده من بگه که من حوصله بچه بزرگ کردن ندارم بره دنبال دخترای مهدکودک والا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۲ ق.ظ
نمی دونید چه جور یه سایتی را افتتاح میکنن؟
یعنی میان یکی یکی مراحل یه درخواستی که تو سایت قراره انجام بشه راانجام میدن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
فردا قراره سایتم افتتاح بشه ولی کامل نیست. یه هفته است نخوابیدم . غذا هم نخوردم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۶ ق.ظ
پرسپولیستون ۳ تا خورد که
البته اینجا قضیه ملی میشه
لعنت ب عربستانیا ک حتی نذاشتن بچه ها تمرین کنن!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۸ ق.ظ
..............
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۰ ق.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)afrooz-OMD نوشته شده توسط: راستی شما دوس دارین چایی رو با چی بخورین؟!
با خرمای برحی (berhi) ، هم اندازه ی قنده و طعمشم خیلی ملسه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ ق.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۰ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: (06 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)afrooz-OMD نوشته شده توسط: راستی شما دوس دارین چایی رو با چی بخورین؟!
با خرمای برحی (berhi) ، هم اندازه ی قنده و طعمشم خیلی ملسه
دندونم درد میگیره
و طبعش گرمه ب من نمیسازه
وگرنه خودم خیلی دوس دارم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۲ ق.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۸ ق.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: من نذر کردم واسه این سایت شما ، عزیزم چرا انقد خودتو اذیت میکنی مگه سایت ناساست ، حالا یه چند روز این ور اون ور شه مگه چی میشه اخه ، والا من تمام پروژه هامو با یک هفته تاخیر تحویل میدم تا مدیره یه وقت پرو نشه ) ، شما هم با اعتماد به نفس بالا بهش بگو کامل نیست اگه مدیرتون مرد من خودم سر خاکش ازش عذر خواهی میکنم
ممنون بابت نذرتون........
خخخخخخخخخ خیلی با حال گفتی
بعد این پروژه بامدیر صحبت می کنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۰۱ ق.ظ
امشبم خداروشکر امن و امانه
دوستان اسوده بخوابید
خداروشکر صدای انفجار و شیون تو مملکت ما نمیاد...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۱۷ ق.ظ
شاخه را محکم گرفتن این زمان بیفایده است
برگ میریزد، ستیزش با خزان بیفایده است
باز میپرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بیفایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایده است
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سربهزیری بیگمان بیفایده است
تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید
دوری از آن دلبر ابرو کمان بیفایده است
در من عاشق توان ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بیفایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمد شبان، بیفایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بیفایده است
کاظم بهمنی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۵۹ ق.ظ
این طنز آیدین سیارسریع باعث شد چند ثانیه به فکر فرو برم، البته مثل خودش الان سرم شلوغه، بعداً بیشتر فکر میکنم :'D (جدی)
نکته خنده دار ماجرا اینجاست که من کار می کنم تا بتوانم با درآمدم کتاب بخرم ولی معمولا حجم کارهایم آنقدر زیاد است که فرصتی برای مطالعه پیدا نمی کنم! پسری را هم می شناسم که از دختری خوشش می آمد. گفتم اول برو ظاهرت را درست کن که موقع اظهار علاقه حداقل یک درصد امید داشته باشی! بعد از چند ماه دیدمش و گفتم چی شد؟ گفتی بهش؟ گفت: این پلک چپ رو هم عمل کنم دیگه میرم بهش میگم. این دوستمان طی مرور زمان انگار به خودش بیشتر علاقمند شده بود تا دختره. مجنون هم همینطوری بود. آن همه بدبختی کشید در راه عشق لیلی، آخرش که شرایط مهیا شد لیلی گفت خب دیگه بیا منو بگیر. ولی مجنون محکم ایستاد و گفت بیاااه! من به عشق الهی رسیدم و دیگه ناز تو رو نمی کشم. البته من داستان را به نفع خودم تحریف می کنم و نیایید بگویید اینطوری نبوده؛ همه شما نظامی گنجوی یا دست کم حقوقدان گنجوی هستید. می دانم. ولی می خواهم بگویم چند درصد از ما فریب میان برهای روزمره را خورده ایم و راه را گم کرده ایم؟ عاشق وسیله شدیم و هدف را به جناح چپ دایورت کردیم. اصلا یادمان رفته از اول چه می خواستیم. قرار بود کجا باشیم و اصلا برای چی زندگی می کنیم. خوشبختانه من هم این چرت و پرت های فلسفی زیاد به ذهنم خطور نمی کند. یعنی کارهای روزمره اصلا اجازه فکر کردن را نمی دهد، امروز هم بیکار بودم وگرنه همان طنزم را می نوشتم!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - phontom - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ق.ظ
؟؟!!.....
چرا خوابم نمیاد ؟؟؟!! :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mahyas - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۵۸ ق.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ق.ظ)phontom نوشته شده توسط: ؟؟!!.....
چرا خوابم نمیاد ؟؟؟!! :|
به این علت که الان تا غروب می خوابین ! بعد دوباره ساعت ۳ نصفه شب مثل روح توی انجمن میچرخین کامنت میذارید من چرا خوابم نمیاد !
" یک دانشجو در گیلان به نشانه اعتراض به گران شدن بنزین با الاغ به دانشگاه رفت ! "
یکی منو بکشه راحت شم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۲۸ ق.ظ
همین الان حس کردم یکی تو خونه س. چون صدای باز شدن در رو هم نشنیده بودم.
دور و برم رو نگاه کردم یه وسیله مناسبی برا دفاع پیدا کنم و سریعا ناسوس رو که دیروز رو پله ها جا گذاشته بودمش برداشتم و یواشکی و سریع از پله ها رفتم طبقه پایین و کمین کردم
حس کردم اون شخص داره نزدیک میشه به حالت غافلگیرانه رفتم طرفش و تا خواستم با ناسوس بزنمش دیدم بابامه -_-
نگو از اون یکی در اومده تو خونه من نفهمیدم.
بهم میگه کم فیلم ببین. این دیوونه بازیات تاثیرات فیلمه.
خب من چه میدونستم بابام اومده خونه. فکر کردم دزده خواستم حال دزده رو جا آورده باشم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۴۴ ق.ظ
سرعت بالای اینترنت و قدرتمند شدن کامپیوتر ها فرصت های بالقوه خیلی باحالی رو به وجود اورده که قبلا ممکن نبوده.
vagrant چقدر باحاله.
|