|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 31 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۳۹ ب.ظ
البته کاربر وستا خیلی زود فهمیدن و لو دادن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MiladCr7 - 31 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۴۷ ب.ظ
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۲۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: دلیل اصلی من برای ترک اینجا اینه که شخصیت من طوری هست که یه سری حرفا باعث میشه که من شدیدا دپرس بشم! و اینجا زیاد شده بود از این حرفا و این حالت حداقل یک روز طول میکشه که برطرف بشه که هزینه ی زیادی هست!
بیخیال دوست من .اینجا دنیای مجازی اکثرا چیزایی که میخونی هم مجازیه و خیاله
طرف صحبتم با فرد خاصی نیست ولی جدیدا اکثر نظراتی که تو مانشت میخونی بیشتر یه سری شعار هستند که حتی خود اون فرد هم قبولش نداره و یا نه بهش عمل میکنه .خیلی به خودت سخت نگیر و این جور چیزا روت اثر نذاره .به هر حال شما جزو کاربرای خوب و باسواد مانشتی .بهتره باشید که بقیه از تجربیاتتون استفاده کنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۱۸ ق.ظ
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۴۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: من هم از اونایی هستم که پستهام و حرفهام گاهی خیلی غمگین میشه
متاسفم واقعا
لطفا حلال کنید
درپناه حق
پ.ن: فکر کنم من از مانشت برم، خیلی بهتر باشه، دلم از خودم گرفت، بدجور
من هم با سارا جون موافقم . من هم ازحضور شما ارامش میگیرم و خیلی برام عزیز و دوست داشتنی هستین همیشه اینجا باشیننننننننننننن
فدایی داری وستاجووون. دلت نگیره مهربوووون یباردیگه بگی میخوام برم ازینجا موهاتو آدامسی میکنما وستا یوهاهاهاها پس بخند که ماها خیلی دوست داریمممم
این گل برای وستای عزیز
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shayesteNEY - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۱ ق.ظ
(۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۳۵ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (31 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۴۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: من هم از اونایی هستم که پستهام و حرفهام گاهی خیلی غمگین میشه
متاسفم واقعا
لطفا حلال کنید
درپناه حق
پ.ن: فکر کنم من از مانشت برم، خیلی بهتر باشه، دلم از خودم گرفت، بدجور
ا ا ا اینجا تایپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگووو هاااااااااااااااامنو عصبانی نکن وستا جونم میدونی که اگر عصبانی بشم چی میشه
همیشه همون قدر که از دیدن یک اسم جدید تو تاپیکها خوشحال میشم از خداحافظی کردن ها هم ناراحت میشم
نمیدونم شاید شخصیتم اینطوریه که در محیط مجازی راخت میتونم حرفم رو بزنم بی هیچ ترسی بی پرده و بدون اینکه فکر بکنم بعدش چی پیش میاد و خود واقعیم رو تو محیط مجازی نشون میدم . خداحافظی کردن هر کسی یعنی کم شدن یکی از دوستام و نمیخام غلو کنم و بگم خیلی دردناکه ولی باعث میشه دلم بگیره که چرا میره چرا من نمیرم پس، مگه اون چی اینجا خونده که من نخوندم و..................
همیشه فکر میکنم نکنه من هم سهمی داشتم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khordad.girl - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۸ ق.ظ
ای بابا...چرا همه دم از رفتن میزنن؟ اینجا اتفاقا خیلی تاپیک شادی هست...من وقتی میام اینجا کلی شاد میشم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۲ ق.ظ
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۲۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: دلیل اصلی من برای ترک اینجا اینه که شخصیت من طوری هست که یه سری حرفا باعث میشه که من شدیدا دپرس بشم! و اینجا زیاد شده بود از این حرفا و این حالت حداقل یک روز طول میکشه که برطرف بشه که هزینه ی زیادی هست!
روحیات آدمای کتابخون مثل همه.
همه شون حساسن. همه شون رو میشه راحت شناخت. یه خط که مینویسن تا ته ِش رو میشه خوند.
من هم یه روزی خیلی کتاب میخوندم. بعدها فهمیدم کتاب خوندن ِ زیاد ، اونقدرها هم خوب نیست. همه کتاب هام رو دادم به این و اون.
شعر هم زیاد میخوندم گاها یه چیزایی هم مینوشتم. دپرس میشدم با نوشتن و خوندن نوشته های بقیه. همه اون شعرها و نوشته ها رو هم پاره کردم و ریزریزشون کردم و بعدش تو یک پاکت کاغذی ریختم و انداختمش یکی از سطل زباله های شهر.
میخوام بگم... دپرس شدن درسته هزینه داره ولی گاهی وقتا میشه پیشگیری کرد از این حالت. خیلی از نویسنده ها و شاعرها آدم هایی هستن که تعادل روانی ندارن یه چیزی مینویسن تو اوج آشفتگیشون و کلی کلمه خوشگل رو میچینن کنار هم و ما هم اون رو میخونیم و داغون میشیم و فکرمیکنیم این نویسنده ها چقدر بارشونه!
همین شوپنهاور که شما ازش گفتید مثلا. یا اصلاااا نویسنده موردعلاقه من که آلبرکامو هستش مثلا. یا کافکا یا اصلا هدایت.. یااا شاملو حتی.
آدمای کتابخون یه دوره عجیب دپرسی رو میگذرونن همیشه.. و حس میکنن بار کلی مشکل روی دوششونه و کافیه همون کتاب ها رو از خودشون دور کنن این بار سنگینیش رو از دست میده.
جوجه تیغی ها زمستون خوابن.
اون آدمان که تو زمستون وقتی سردشون میشن باید دست های همدیگه رو بگیرن تا گرم بشن. اگه دیدن دارن یخ میزنن باید دست های هم رو هاااا کنن تا گرم بشن. آدما هر چقدر نزدیک هم باشن گرم تر میشن.
و تازه حتی سرزمین نارنیا هم زمستون و سرماش ابدی نبود. زمستون ترسوتر از اونه که یه جا موندگار بشه.
خلاصه که جناب ریمن امیدواریم که بمونید. رفتن هیچ وقت سرمای زمستون رو کم نمیکنه. و جاتون هم همیشه خالی میمونه چون تو این دنیا هیچکس دیگه نمیتونه جای یکی دیگه رو پر کنه.
اما اگر واقعا از مانشت میرید براتون آرزوی موفقیت میکنم.
پ.ن: از این جو رسمی مانشت واقعا میترسم! آدم میخواد یه چی بنویسه اینجا ولی نمیدونم چی مانعش میشه و همش وسوسه میشه ارسال نکنه پست هاش رو! نمیدونم اینجا چطور بنویسم مناسبه. شده پیام دادیم یا پست زدیم از یکی کمک خواستیم جواب ندادن حتما فکر کردن مناسب نیست لحن نوشتنمون. شده پیام دادن یا پست زدن ازمون کمک خواستن جواب ندادیم چون فکر کردیم مناسب نیست لحن نوشتنشون. خواهش میکنم این پست هر طور مناسبه و خاطر کسی رنجیده نمیشه، همون طور خونده بشه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shamim_70 - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۶ ق.ظ
چقدر خوبه که با خودمون ی عهد کوچیک ببندیم که ازاین به بعد به احساسات همدیگه احترام بزاریم و اینقدر دربرخورد باهم خودخواهانه عمل نکنیم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Avril89 - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۴ ق.ظ
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۲۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: دلیل اصلی من برای ترک اینجا اینه که شخصیت من طوری هست که یه سری حرفا باعث میشه که من شدیدا دپرس بشم! و اینجا زیاد شده بود از این حرفا و این حالت حداقل یک روز طول میکشه که برطرف بشه که هزینه ی زیادی هست!
برااااااادر حســــــــــــــاس نشو هیچ چیز اونقد مهم نیست که بخوای واسش دپرسش بشی بیــــــــــــــخیال، سخته اما شدنیه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kora - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۰۰ ق.ظ
فضای مجازی و مشکلاتش کنار ولی یه ویژگی خوب داره اونم اینه که وقتی با نام مستعار تو یه سایتی مثل اینجا میام از همیشه بیشتر خودم هستم!! به ظاهر یه اسم و یه اواتار هر فرد نشون میده ولی هویت آدم ها صادقانه از حرف ها مشخص ! اینجا از حضور فیزیکی خبری نیست ولی آدم روش میشه خیلی راحت خودش باشه! خوب بود اگه می تونستیم تو دنیای واقعی هم ۱۰۰ درصد خودمون باشیم و گزندی بهمون نرسه! بنابراین یکی میاد اینجا و شاد میشه یکی دپرس!
من خودم تازگیا دچار مرض خوب که چی بشه شدم! خدا نکنه کسی دچارش بشه ولی هرکارخوب و شادی آور که میام شروع کنم مغزم بهم میگه خوب که چی بشه؟ برای چی؟ این همه تلاش و ذوق واسه چی؟ خدایی بد دردیه دنیام پیشروم خاکستری شده و یا مدام ذهنم به سمت دلتنگی ها می افته یه مدت کلا اخبار نگاه نمی کنم از بس مه جنگ و کشتارو مردم اواره میدیم غذا نمیتونستم بخورم احساس عذاب وجدان می کردم!!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bahar_HS - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ ق.ظ
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۰۹ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: پ.ن: آقایون قهر نکرده بودن که الحمدلله اون هم میسر شد به لطف خانومای انجمن, تبارک الله! واقعا احسنت به این خانومایی که این همه توانایی و نبوغ در ایشان نهفته هست!
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
خواهرم الکترونیک خونده،می گفت توی یکی از آرمایشگاهها زدیم یکی از دستگاهها رو سوزوندیم!
حالا استاد هم خشن و سختگیر،مونده بودیم چکار کنیم.... استاد مربوطه اومد...یه نگاه به ما کرد یه نگاه به دستگاه... گفت:تبریک می گم!سوزوندن این دستگاه کار هر کسی نیست!
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۲۸ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: حالا که بانیان این عمل زشت از کرده خود پشیمان هستن بنده سعی می کنم فراموش کنم. دیگه تکرار نشه.
این برداشت منه،نمی تونم نگم!
اقای blackhalo1989 شما دل نازک هستید یا از چیزی دلخور؟؟؟
چه فایده داره گفتنش؟؟؟
وقتی دلخور هستید هر چقدر هم ما بگیم ما دخترهای مانشتی دخترهای خوبی هستیم که شما باور نمی کنید!
(۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۴۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: پ.ن: فکر کنم من از مانشت برم، خیلی بهتر باشه، دلم از خودم گرفت، بدجور
وستا جون!شما بری ما دلگیر می شیم!نرو!همیشه بمون.
پ.ن:آقای ریمن که با شما نبودن!...خیلی هم واضح و روشن حرفشون رو زدن!"خانمهای تحصیلکرده با خانمهای تحصیلکرده یکی هستن!"
خب،خیلی وقته که منم این نظر رو در مورد بیشتر آقایون داشتم....بعد دیدم به تحصیلکرده بودن و نبودن نیست.....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۰۴ ق.ظ
(۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ ق.ظ)Bahar_HS نوشته شده توسط: این برداشت منه،نمی تونم نگم!
اقای blackhalo1989 شما دل نازک هستید یا از چیزی دلخور؟؟؟
چه فایده داره گفتنش؟؟؟
وقتی دلخور هستید هر چقدر هم ما بگیم ما دخترهای مانشتی دخترهای خوبی هستیم که شما باور نمی کنید!
نکته اصلی رو کاربر وستا گفتن و شما دخترا سرسری گرفتید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۲۱ ق.ظ
بله همین بوده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۲۲ ق.ظ
تحصیلات، شعور و شخصیت نمیاره. ولی رفتار من هم در این که طرف مقابلم باهام چطوری برخورد کنه مهمه! اگه از طرفم احترام میخوام، اول من باید بهش احترام بذارم . احترام بذارم تا احترام ببینم.
نمیدونم چرا بعضی وقتا میخوام یه چیزی تو مانشت بنویسم بعد ندای درونی میگه از سن و سال تو بعیده دیگه!مگه تازه عضو شدی؟ ۴ ساله اینجا عضویا!!یه کم سنگین باش! :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۲۵ ق.ظ
(۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۰۴ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: نکته اصلی رو کاربر وستا گفتن و شما دخترا سرسری گرفتید.
یا خدااااااا
بالاخره آقای بلک هیلو به یکی نگفت "کاربر" به شما گفته: دخترا
بابا آقای بلک هیلو، انقدر نگید"کاربر"، آدم فکر میکنه رباته، یا اشیاست.... ما رو هم با صفر و یک میبینیدا، یا کاربر هستیم یا نیستیم
البته با احترام به نظرتون، فقط نظرم رو گفتم و میدونم که مثل سابق الان بهم میگید" کاربر وستا ":-/
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 01 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ق.ظ
(۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۴۰ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: کیلویی ۳۰ تومن هاااااااااا
آیا من اشتباه دیدم تجریش کیلویی ۷۰ تومن؟ برا ما هم بفرست افاق
|