RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۴ فروردین ۱۳۹۴ ۰۷:۵۹ ب.ظ
(۲۴ فروردین ۱۳۹۴ ۰۷:۳۱ ب.ظ)MCB نوشته شده توسط: (24 فروردین ۱۳۹۴ ۰۷:۲۰ ب.ظ)targol نوشته شده توسط: منم امروز شنیدم که یکی از رقبای درسی گذشته ام یه سایت واسه فامیل دوستم در چند روز طراحی کرده ۳ میلیون و من الان دارم از حسودی میمیرم
ضمنا از فضولی هم دارم دق میکنم, دوست دارم آدرس سایته رو گیر بیارم ببینم چطور طراحیش کرده که واسه چند روز کار سه میلیون گرفته
چرا از این مشتریای قلمبه به تور من نمیفته
والا به تور ما هم نمیفته.
هر چند من علتشو این براورد کردم که چون اذرماهیم به این دلیل شانس ندارم
فقط یه اسفندی میتونه به ماه تولدش تکیه کنه و بگه خوش شانسه! الکی نیست که! پرچم اسفندی ها بالاس!
پیرو این صحبتم عارضم خدمتتون تجربه دارم که عرض میکنم , کلاس دوم دبستان بودم مسابقه ی دو سرعت نفر اول شدم , همون جا گفتن جایزه ی شما در فلان مراسم به شما داده میشه.... گذشت و ما رو یه روز صبح سر صف صدا کردن و بردن بالای جایگاه , یه مداد استدلر قهوه ای رنگ که تهشون سفید هست جایزه گرفتم و اومدم سر جام تو صف واستادم!
کلاس سوم دبستان مسابقات قرآن رتبه ی اول کلاس-مدرسه- شهر- شهرستان شدم و خیلی خوشحال بودم که میرم واسه مسابقات استانی , همون سال در اقدامی بی سابقه اطلاعیه اومد که امسال مسابقات فرهنگی هنری در سطح استانی برای دبستان نداریم!
کلاس چهارم ابتدایی بودم وزیر آموزش و پرورش وقت یه سوالی رو مطرح کرده بودن که باید در قالب مقاله به اون سوال پاسخ میدادیم , من مقاله ای نوشتم و فرستادم , ماه ها بعد یه روز غافلگیرانه در صبحگاه مدرسه اسم منو صدا زدن که برای دریافت جایزه از طرف وزیر آموزش پروش وقت برم بالای جایگاه!!! _خودمم دیگه یادم رفته بود _
مراسم خیلی فرق میکرد با دفعات پیش , گلدان و میز و رومیزی و شیرینی و.... _مثلاً خیلی باکلاس _ یه شخصی هم از طرف آموزش و پرورش شهرستان اومده باود مثلا نماینده.... جزئیات دیگه ای یادم نمیاد جایزه ی منو دادن, یه لوح سپاس + یک خودنویس پارکر بسیار شیک!
جایزمو گرفتم و رفتم... یه هفته ای گذشت به مادرم گفتن دخترت سکه گرفته , مبارکه! هیچی دیگه جویا شدن دیدن وزیر یک سکه (نمیدونم ربع بود, نیم بود چی بود) جایزه دادن به همه ی برندگان و اون لوح سپاس و خودنویس پارکر ضمیمه ی جایزه بوده , حالا اونجایزه ی ما اون وسط چی شده بود و چه به روزش اومده بود که فقط ضمائمش رسیدن دستم !!! الله و اعلم!
بعدها شنیدم یکی از معلم های شهرستان های مجاور دخترش مثه من برنده شده بود و سکه شو باد برده بود رفت پیگیری کرد و سکه ی بی زبان رو زنده کرد!
بذارید از کلاس ۵ ام هم بگم که تنها قرعه کشی عمرم برنده شدم , جالبش اینجا بود که به من گفتن بیا چشاتو ببند یه اسم بردار, رفتم چشامو بستم برداشتم , اسم خودم بود! حالا همه جوگیر داد میزنن اسم منو بردار, اسم منو بردار....
خلاصه اسم ۳ نفرمون درومد و یه جفت جوراب برنده شدیم , زرد بود راه راه , بدک نبود , ولی متاسفانه بردم خونه اندازه پام نبود!!!!! کوچیک بود ! فک کنم واسه نوزادی گرفته بودن که اندازه پای من نشد!
بله دیگه اینجوریاست! اسم شانس جلو من نیارید دیگه
....................................
فردا باید میرفتم ابلاغمو بصورت دستی از اداره ی X در مرکز میگرفتم و میومدم , حوصله نداشتم , تنها بودم و مسیری حدود ۱ ساعت رو تنها رفتن حوصلمو سر میبرد!!
همین الان اس دادن پایه ی فردام جور شد! بسی خرسندیم! به این میگن شانس!
|