|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - arezoo174 - 22 فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۴۸ ب.ظ
اگه بخوایم اینطوری فک کنید باید بگین چرا یکی فوق العاده زیباس یکی جا اینکه زیبا نیس فرضا فلان مشکلم داره چرا یکی تو خونواده ایی که پدرو مادرش از لحاظ فرهنگی بالان یکی دیگه نیس چرا این معلولا هستن چرا ناتوانا ذهنی هستن
چراها تو این دنیا کم نیستن
همه این شرایط بی پولی نازیبایی خانواده ای که شاید از بودن توش خوشمون نیاد ناتوانی......همه و همه بدن همشون سختن چه برا خود طرف چه برا کسایی که دوستشون دارن ولی مگه میشه همه یه شکل باشن همه همه چیز یکسان داشته باشن اینطوری دیگه انتخابی نیس اونطوری مایی نیستیم که دلمون بخواد و بطلبه برا کسی حالا به هردلیلی
از ما بهتر هس بدترشم هس بدترش برا اینکه شکر کنیم و کمک ،بالاترش برا اینکه تلاش کنیمو ببینیم برا داشته هاشون چه تصمیمی میگیرن
درکل تفاوت بخای یا ن تفاوت همیشه هس بخای یا نخای بی پولیو خیلی چیزا دیگه سخته و هس
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - emahii - 22 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۳۴ ب.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۴۸ ب.ظ)arezoo174 نوشته شده توسط: اگه بخوایم اینطوری فک کنید باید بگین چرا یکی فوق العاده زیباس یکی جا اینکه زیبا نیس فرضا فلان مشکلم داره چرا یکی تو خونواده ایی که پدرو مادرش از لحاظ فرهنگی بالان یکی دیگه نیس چرا این معلولا هستن چرا ناتوانا ذهنی هستن
چراها تو این دنیا کم نیستن
همه این شرایط بی پولی نازیبایی خانواده ای که شاید از بودن توش خوشمون نیاد ناتوانی......همه و همه بدن همشون سختن چه برا خود طرف چه برا کسایی که دوستشون دارن ولی مگه میشه همه یه شکل باشن همه همه چیز یکسان داشته باشن اینطوری دیگه انتخابی نیس اونطوری مایی نیستیم که دلمون بخواد و بطلبه برا کسی حالا به هردلیلی
از ما بهتر هس بدترشم هس بدترش برا اینکه شکر کنیم و کمک ،بالاترش برا اینکه تلاش کنیمو ببینیم برا داشته هاشون چه تصمیمی میگیرن
درکل تفاوت بخای یا ن تفاوت همیشه هس بخای یا نخای بی پولیو خیلی چیزا دیگه سخته و هس
عدالت خدا کجاست؟؟
ما تو این جبری که قرار داریم ، تو اون چارچوبه ی اجباری اختیار داریم...
یعنی اول همه چیز برابر بود ؟؟و بعدش آدما با تصمیماشون این تفاوتا رو ایجاد کردن؟؟
نمی دونممممممممم
فقط میدونم تصمیمات و اعمال آدما که فکر میکنه زیاد مهم نیست ، توی این دومینوی الهی یهو خیلی بزرگ و تاثیرگذار میشه. فقط روی زندگی خودمون تاثیر نمی زاره. روی اطرافیانم کم و زیاد تاثیر میزاره ( مستقیم یا غیر مستقیم )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 22 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۳۸ ب.ظ
امروز نیم کیلو بستنی سنتی پراز تکه های خامه خوردم دل درد گرفتم یدفه دیدم تموم شد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 22 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ ب.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: امروز نیم کیلو بستنی سنتی پراز تکه های خامه خوردم دل درد گرفتم یدفه دیدم تموم شد
یادش به خیر خودم بستنی سنتی درست میکردم...
یاد اون روزا افتادم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 22 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ب.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: یادش به خیر خودم بستنی سنتی درست میکردم...
یاد اون روزا افتادم
من چندبار درست کردم خوب درنیومد شایدچون بدون بستنی سازبودخوب درنمیومد
بابستنی سازدرست میکردین؟
(۲۲ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: یادش بخیر بستنی میخوردیم اون موقع ها که بچه بودیم ... حالا مگه تنهایی آدم روش میشه بره بستنی بخوره
چرا تنهایی روش نشه.
من تنهایی رفتم نیم کبلو بستنی خریدم تازه یه بستنی نونی هم خریدم همونجانشستم خوردم خیلی خیلی چسبید.بعدش اومدم خونه اون نیم کیلو روخوردم .الان دارم منفجرمیشم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۰۳ ق.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: من چندبار درست کردم خوب درنیومدSad شایدچون بدون بستنی سازبودخوب درنمیومد
بابستنی سازدرست میکردین؟
نه، بستنی سازم کجا بود!!!
میریختم تو یه ظرف و بعد میگذاشتمش توی یه ظرف بزرگتر پر یخ، حالا هی هم بزن...
موادشم شکر بود، یه بسته از همین شیرای کم چرب یارانه ای، پودر ثعلب و زعفران و تکه های خامه
کسی متوجه نمیشد خونگی هست یا از بیرون تهیه شده
جوون بودم چه کارایی که نمیکردم
البته بگم که از برنامه تلویزیون یاد گرفته بودم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۱ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۰۳ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: نه، بستنی سازم کجا بود!!!
میریختم تو یه ظرف و بعد میگذاشتمش توی یه ظرف بزرگتر پر یخ، حالا هی هم بزن...
موادشم شکر بود، یه بسته از همین شیرای کم چرب یارانه ای، پودر ثعلب و زعفران و تکه های خامه
کسی متوجه نمیشد خونگی هست یا از بیرون تهیه شده
جوون بودم چه کارایی که نمیکردم
البته بگم که از برنامه تلویزیون یاد گرفته بودم
ایولللللللل
چه باحالا اینجوری نمیدونستم من میزاشتم یه راست تو فریزر
توی اون یخ نمک هم اضافه کنی خوب میشه.
مرسییی الان یادگرفتم فردا درست میکنم. عاشق بستنییییییییییییییم ناجوررر
جوونین هنوز الانم میشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ق.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۴۸ ب.ظ)arezoo174 نوشته شده توسط: اگه بخوایم اینطوری فک کنید باید بگین چرا یکی فوق العاده زیباس یکی جا اینکه زیبا نیس فرضا فلان مشکلم داره چرا یکی تو خونواده ایی که پدرو مادرش از لحاظ فرهنگی بالان یکی دیگه نیس چرا این معلولا هستن چرا ناتوانا ذهنی هستن
چراها تو این دنیا کم نیستن
همه این شرایط بی پولی نازیبایی خانواده ای که شاید از بودن توش خوشمون نیاد ناتوانی......همه و همه بدن همشون سختن چه برا خود طرف چه برا کسایی که دوستشون دارن ولی مگه میشه همه یه شکل باشن همه همه چیز یکسان داشته باشن اینطوری دیگه انتخابی نیس اونطوری مایی نیستیم که دلمون بخواد و بطلبه برا کسی حالا به هردلیلی
از ما بهتر هس بدترشم هس بدترش برا اینکه شکر کنیم و کمک ،بالاترش برا اینکه تلاش کنیمو ببینیم برا داشته هاشون چه تصمیمی میگیرن
درکل تفاوت بخای یا ن تفاوت همیشه هس بخای یا نخای بی پولیو خیلی چیزا دیگه سخته و هس
شاید یه سال پیش و سال های پیش خودم هم همین حرفا رو میزنم ولی امسال نه.
نباید که همه شکل هم باشن ولی اینطوری هم نباشه که فاصله آدما انقدر زیاد باشه که واسه پر کردن این فاصله فقط باید «آه» کشید.
هر آدمی باید یه مزیتی داشته باشه که هم عیار مزیت بقیه آدما باشه. اینطوری نباشه یکی همه چی داشته باشه (ثروت، شان خانوادگی، تحصیلات، زیبایی، سلامتی و ...) و یکی هم هیچی نداشته باشه.
بحث «ما» نبود که شکرگذار باشیم یا نباشیم و کمک کنیم یا کمک نکنیم. بحث کلا سر همه آدمای این دنیا بود که چه قدر با هم فرق دارند و چقدر دغدغه های آدم ها به خاطر همین فاصله هاشون با هم فرق دارند. شاید هم به قول یکی از دوستان مانشتی که چند ماه پیش بهم گفتن که دغدغه های اجتماعیم به دغدغه های شخصیم اضافه شده و محیط بیرونم به درونم مسلط شده درحالیکه باید برعکس باشه.
خیلی چیزهاس که نمی فهمم و بدتر از این نفهمیدن خیلی چیزهاس که میخوام بفهمم اما هیچ راهی برای فهمیدنشون نیست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۱ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: چه باحالا اینجوری نمیدونستم من میزاشتم یه راست تو فریزر
بعد از مخلوط کردنشون حدود یک ساعت باید هم بزنید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۶ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۲ ق.ظ)Milestone نوشته شده توسط: ستنیهای سنتی "نعمت" هم خیلی خوبن! خیلی!
البته من الان تو تحریم هر نوع بستنیام! حتی یه کیم! هی... این رژیم با ما چه کرد؟ واقعا چه کرد؟
اواینبار توی شیراز خوردم ینی اینقدر خوردما که نگووووووو خالم میگفت بسه دختر چه خبرته
من این بستنی که اینقدمیخورم اسمش حاجی بابا هست خیلی خوشمزس.
خدابدنده چراااااا؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alirezaei - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۲۵ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: بعد از مخلوط کردنشون حدود یک ساعت باید هم بزنید
اصن هر که میخواد بستنی بخوره باید خودش زحمت بکشه به صورت یدی درستش کنه که یکم کالری بسوزونه از بس کالری داره این خوشمزه یخی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alirezaei - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۷ ق.ظ
کنون رزم virus و رستم شنو
دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یکی disk داد
بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این disk باشد یکی file ناب
که بگرفتم از site افراسیاب
برو حال می کن بدین disk هان!
که هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش
شتابان به دیدار رایانه اش
چو آمد به نزد mini tower اش
بزد ضربه بر دکمه power اش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت
مران disk را در drive اش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت
یکی list از root دیسکت گرفت
در ان disk دیدش یکی file بود
بزد enter آنجا و اجرا نمود
کز ان یک demo گشت زان پس عیان
به فیلم و به موزیک و شرح و بیان
به ناگه چنان سیستمش کرد hang
که رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگر باره reset نمود
همی کرد هنگ و همان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد
ز بخت بد خویش فریاد زد
چو تهمینه فریاد رستم شنود
بیامد که لیسانس رایانه بود
بدو گفت رستم همه مشکلش
وز ان disk و برنامه خوشگلش
چو رستم بدو داد قیچی و ریش
یکی bootable دیسک آورد پیش
یکی toolkit اندر آن disk بود
بر آورد آن را و اجرا نمود
همی گشت toolkit هارد اندرش
چو کودک که گردد پی مادرش
به ناگه یکی رمز virus یافت
پی حذف امضای ایشان شتافت
چو virus را نیک بشناختش
مر از boot sector بر انداختش
یکی ضربه زد بر سرش toolkit
که هر بایت ان گشت هشتاد bit
به خاک اندر افکند virus را
تهمتن به رایانه زد بوس را
چنین گفت تهمینه با شوهرش
که این بار بگذشت از پل خرش
قسم خورد رستم به پروردگار
نگیرد دگر disk از اسفندیار
منبع:نمکستان
--------
پ ن:بسی خوشمان آمد و روانمان شاد شدندی خخخخخخ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۸ ق.ظ
کیک خوشمزه اما زشتی شد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۹ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۹ ق.ظ)Milestone نوشته شده توسط: ای بابا! حالا که ما رژیم هستیم شما هی از خاطرات شیرین بستنی خوری خودتون تو اقصی نقاط کشور بگید!
شانس نداریم که! تا سالهای پیش که هیچ مسئلهای مثل کنکور وجود نداشت که باعث پشت میزنشینی و اضافه وزنمون بشه، آجیلا تو یه صندوق ۱۰ قفله بود که کلیداش تو ۱۰ جای مختلف خونه پنهان شده بود!
اما همین امسال که تصمیم بر رژیم گرفتیم آجیلها هر روز و ساعت و دقیقه جلوی چشمام بود! انگار اصلا سیاستهای غذایی خانواده با وزن من تبیین میشه! از اون بدتر! نمیدونم چرا هر مهمونی که امسال اومد یه بسته بستنی (میهن یا سنتی) دستش بود!
.بازم هستا .
اوه اوه ینی تااین حد
رژیم رو بزارین کنار بیاین مث من نیم کیلو بستنی بخورین حالشوببرین ب من گوش کنین هیچی نمیشه.اره همیشه همینجوری میشهههه شانسه داریننننن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Hamzeh.S - 23 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۴ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۸ ق.ظ)AVA 94 نوشته شده توسط: کیک خوشمزه اما زشتی شد
اگراینقدربه کیک وشیرینی پزی علاقه دارید ودستوراتش رو می خواید من یه عالم دستورنان وکیک وشیرینی دارم که خودم ومامانم ازمجموعه مختلفی ازبرنامه های تلویزیون و... تهیه کردیم که دارم براتون بذارم؟
|