|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 18 فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۲۴ ب.ظ
من که یاد دانشگاه میفتم اشک چشام میریزه,بعضی وقتا میگم خدایا یعنی قسمت نیست به ارزوم برسم؟
حس میکنم دعا واسم تاثیری نداره,هی خداااااا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mcse2010 - 18 فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۳۸ ب.ظ
نمیدونم چی بگم.امروز یکی از بچه محلهای لوتی ما که خیلی دوستش داشتیم توی تصادف فوت شدههههه......
دوستدار مرام و معرفتش بودم.ولی افسوس در جوانی رفت.....................
تازه ماشین شاسی بلند گرفته بود که چشم مردم نابودش کرد.
فقط میتونم بگم خدا بیامرزه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 18 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۰۲ ب.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۶:۳۶ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: (18 فروردین ۱۳۹۴ ۰۵:۱۰ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: اسمش واقعا همینه؟! آرتور شوپنهاور داشتیم فکر کنم
جوانا تروزنر(Johanna Schopenhauer, née Trosiener)
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
عجب.. پس مادرشون ایشون بوده..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Hamzeh.S - 18 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۱۴ ب.ظ
من حاضرم تمام عمرم روتوی دانشگاه وبین دانشجوهابگذرونم.دانشجوها ومحیط دانشگاه صمیمیت وجذابیتی داره که هیچ جانداره.سختی واسترس درس وامتحان و... هم شیرینه.آرزومه که دوباره بتونم برگردم به دانشگاه.
آخه چی می شد نتایج رو یکم زودتراعلام می کردن.من یکی که ازبس به نتایج فکر کردم کم کم دارم به خودم هم شک می کنم.هی می گم نکنه سوالا روجابه جازده باشم.نکنه گزینه هارو جابجا زده باشم.احتمالا تا نتایج اعلام بشه به اینکه اصلا توی آزمون شرکت کردم یا نه هم شک می کنم.حالا واقعا شرکت کردم یانه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۱۹ ب.ظ
همین الان یکی از بچه های مانشت خبر نامزدی شو داد, خیلی خـــــــــــــــــــوشحال شدم , از همینجا هم بدون ذکر نام بهش تبریک میگم مجددا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ghazal dl - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۱ ق.ظ
مانشت تنها سرگرمی مهر تا بهمن ۹۳ واسه من بود
امشب بعد ۲،۳ ماه دلم خیلی تنگ شده بود واسه بچه های اینجا
خیلی از بچه های اونموقع الان نیستن دوس داشتم پستای اونارو هم ببینم، چی شده کجان چرا نمیان خب !
۲ ماه اول که کتابخونه بودم صبح تا شب، بعدشم دو ماهی مامانم خونه نبود تنها بودم ۲ماه بدون آب و غذا ! درس خوندم ، رقبامم بچه های مانشت بودن ! رقیب بعضی وقتا انگیزه میده به آدم! اسم چند تا از بچه ها رو که خیلی درسخون بودن و معلوم بود تهران میخوانو نوشته بودم رو میزم ! الانم هست آثارش
من که سال بعدم پشت کنکور هستم ولی خیلی منتظر خبر قبولی همه کنکوریها مخصوصا اون چند نفری که اسمشون رو میز منه، هستم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - explorer - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۵ ق.ظ
دوباره بعد از ۶ ماه وقفه دارم میرم باشگاه
باشگاه هو خیلی دوس دارم خیلی باحاله
خیلی حسه خوبی بهم میده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nanajoon - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۰۵:۴۵ ق.ظ
کاش می شد توی زندگی یه دکمه برگشت به عقب بود
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bahar_HS - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۲۱ ق.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۱۹ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: همین الان یکی از بچه های مانشت خبر نامزدی شو داد, خیلی خـــــــــــــــــــوشحال شدم , از همینجا هم بدون ذکر نام بهش تبریک میگم مجددا
باید اسمشو بگید!
هم برای تبریک گفتن و هم برای شیرینی گرفتن.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۱۹ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۰۱ ق.ظ
(۱۹ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۲۱ ق.ظ)Bahar_HS نوشته شده توسط: باید اسمشو بگید!
هم برای تبریک گفتن و هم برای شیرینی گرفتن.
جالبه که اسمش مهم شده واسه همه , راستش از خودش اجازه نگرفتم , الانم که سرش شلوغ, در اولین فرصت میگم بیاد اینجا اعتراف کنه!
بعدش هم آفاق جان ,عزیزم , به سبزه نیست که , به نیّته ؛ نیّت!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ق.ظ
گاهی وقتها کمی خودخواه بودن چیز بدی نیست.
اگر دیگران را عادت بدهی که همیشه آب میوه ی مانده ی ته دستگاه آب میوه گیری سهم تو باشد یا کتلت زیادی برشته شده، یا بدمزه ترین آب نبات مانده در ظرف شکلات یا هر چیزی که دیگران دوستش ندارند؛ به مرور این می شود سلیقه ات، میشود سهمت!
هیچ کس هم نمی گوید:"آه چه موجود فداکار و دیگر دوستی".
بد نیست گاهی برای خودت بهترین و خنک ترین نوشابه ها را باز کنی. چرا سهم تو نرم ترین بالش نباشد یا بهترین یادگاری از سفر، یا سرگل غذا یا حتی ساعتی از برنامه ی دلخواه تلویزیونی؟
گاهی باید مثل ملکه ها رفتار کرد. باید به دیگران فهماند در وجود هر زنی غیر از یک موجود فداکار همیشه قانع، ملکه ای زندگی می کند که گاه باید عصای سلطنتش را بالا بیاورد محکم و شق و رق بر زمین بکوبد تا دیگران یادشان بیاید قرار نیست همیشه سهم تو از پست ترین چیزها باشد.
یادت باشد تو ملکه ی زندگی ات هستی.
سلطان قلبها، نه فقط مسکن و مرحم دردها.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۱۹ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ب.ظ
دروغ میگیم راضییم به رضای خدا
راضی نیستیم .....
تظاهر میکنیم!
واسه همینه کارامون لنگه!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۶ ب.ظ
(۱۹ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۰۱ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: بعدش هم آفاق جان ,عزیزم , به سبزه نیست که , به نیّته ؛ نیّت!
میگما پس من خیالم راحت باشه؟ مطمئنین به سبزه نیست؟ به نیت هست؟. اولین سالیه سبزه گره نزدم بختم بسته نشه یموقع
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nanajoon - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۴ ب.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۴:۱۵ ب.ظ)farhud نوشته شده توسط: (18 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۴ ب.ظ)nanajoon نوشته شده توسط: این ماجرا واقعیه
طرف تو تهران BMW 2012 دزدیده بود،
حالا به یه طریقی گرفتنش
صاحب ماشین گفت:
خدا وکیلی ازت شکایت نمیکنم،
فقط بگو چطور این ماشینو،
با اینهمه سیستم امنیتی دزدیدی؟
یارو گفت:
گاز نیتروژنو از اگزوز زدم تو ماشین،
و یه فندک گرفتم جلوش!
موتور که حین خاموشی داغ بشه،
سیستم امنیتی فکر میکنه
ماشین دچار حریق شده؛
درهای ماشینو باز میکنه
و پروتکل های امنیتی رو بر میداره!!
...
وطنم، پاره تنم...
(دزدامون نابغن)
یعنی انقدر آبکیه سیستمش؟
حالا بالفرض بازش کرد،چطوری روشنش کرده؟
اون دزدی که انقد خوب استارت دزدی رو زده واز اگزوز در ماشین رو باز کرده مطمین باش که برای روشن کردنش هم برنامه داشته ولی اقا دزده تا همین جا توضیحات دزدی رو گفته!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 19 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۹ ب.ظ
(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۶:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: .........م که از این که زبان فارسی عوض شده، کلمه ها تغییر شکل دادن، همه چی خلاصه و مختصر به کار میره بی خبر بود از قضا ما در جوار ایشون قرار داشتیم پیام محتواش این بود "س چ خ ؟" حالا خواهر ما یک ساعت داره حروف الفبارو جم جور میکنه ببینه این چیه، که ما به دادش رسیدیم که دوهزاریشو صاف کردیم که دنیا عوض شده، بروز باش خواهرم ، هر حرف یک جمله در خود دارد و چکید ه ای از ادبیات مدرن رو در اختیار ایشون قرار دادیم .حالا خواهرمون در عجب این بود که که "س چ خ " یک پیام میشه "سلام چه خبر " هم یک پیام میشه خب چکاریه..........
اولینبار یکی از دوستام همینجوری برام پیام فرستاد این بود :
س عزیزم خ چ خ؟
من: متعجب باخودم. ها آ این چی گفته
گفتم :سلام جیگر متوجه نشدم ترجمه کن.
بعد گفت: سلام عزیزم خوبی چه خبرا؟....
گفتم: خ ت خ؟خ ز ت چ خ؟ دیگه کلی خندیدیم.باحال بودبرای اولینبار
|