ترجمه - نسخهی قابل چاپ |
ترجمه - MShariati - 06 خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۲۸ ب.ظ
(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: اینجا قسمت دوم جمله..منظورش این هست که برای هر تراکنش در بافر رم ، حافظه ای مجزا در نظر گرفته میشه؟آره، میگه X تو اون بافر اختصاصی تخصیص پیدا کرده. (۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: We term such a state an inconsistent stateچنین حالتی را یک حالت ناسازگار مینامیم. (۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۳۸ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: because of the failure, the state of the system no longer reflectsبه دلیل این شکست، حالت سیستم دیگر منعکس کنندهی حالت واقعی دنیا که پایگاهداده باید نشانش بدهد نیست. |
ترجمه - irpersian20 - 07 خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۰۲ ب.ظ
سلام memberwise assignment یعنی چی؟ در دیکشنری برای memberwise معنی ندیدم |
RE: ترجمه - MShariati - 07 خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲ ب.ظ
(۰۷ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۰۲ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: سلام تحصیص عضو به عضو pairwise: دو به دو، جفت جفت، جفتی clockwise: در جهت گردش عقربههاى ساعت، ساعتگرد، ساعتی |
ترجمه - irpersian20 - 08 خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۵۵ ب.ظ
سلام If control of concurrent execution is left entirely to the operating system, many possible schedules, including ones that leave the database in an inconsistent state, such as the one just described, are possible. جمله اول یعنی چی؟ اینجا left به چه معناست؟ سپساس عزیزان |
ترجمه - MShariati - 08 خرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۲۶ ب.ظ
(۰۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۵۵ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: If control of concurrent execution is left entirely to the operating system,واگذار -> اگر کنترل اجرای همروند تماماً به سیستمعامل واگذار شود، |
ترجمه - irpersian20 - 09 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ ق.ظ
سلام ئر کامنت زده very handsome and thatch the wood قسمت دوم یعنی چی؟! |
RE: ترجمه - MShariati - 09 خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۲۹ ب.ظ
(۰۹ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ ق.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: سلامبسیار برازنده و متقن (در مورد درستی این ترجمه مطمئن نیستم). |
ترجمه - raakhshan - 09 خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۴۳ ب.ظ
بچه ها این ترجمه ها چی میشه؟ If you’re brand new to software project management, just tuck these things into the back of your mind and come back to them later. If you’ve got a bit more experience, check this list to see whether you’ve considered everything allotting time for training and on-the-job education may not be practical. We know one developer who boosted his productivity immensely simply because he added a second monitor to a PC. When it comes to hardware we’re not stingy, and we don’t think you should be. |
RE: ترجمه - MShariati - 10 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۰۹ ق.ظ
(۰۹ خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۴۳ ب.ظ)raakhshan نوشته شده توسط: بچه ها این ترجمه ها چی میشه؟اگر شما برندی هستید که در مدیریت پروژهی نرمافزاری تازهکار است، کافیست این مسائل را به پس زمینهی ذهن خود منتقل کنید و بعداً به سراغ آنها بروید. اگر تجربهی کمی بیشتری دارید، این فهرست را بررسی کنید تا ببینید آیا همه چیز را منظور نمودهاید یا نه صرف زمان برای تمرین و آموزش حین کار ممکن است عملی نباشد. ما توسعه دهندهای را سراغ داریم که بهرهوری خود را به طور فوق العاده سادهای افزایش داد؛ از این راه که یک مانیتور ثانویه به یک کامپیوتر شخصی افزود. وقتی نوبت به سختافزار میرسد ما چندان خسیس نیستیم، و فکر نمیکنیم که شما این طور باشید. |
ترجمه - raakhshan - 10 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۹ ب.ظ
ترجمه این چی میشه: Although we like to be around happy, friendly people, we can accept grumps who can deliver what they promise any day. On the other hand, you may have the most skilled programmer or developer on your team, but he can’t seem to hold a conversation so that anyone can understand him. Both skills are important. Your team members need to have technical expertise, but they also need to know how to play well in the sandbox with others. If you have the control over who works on your team, you need to figure out the most productive team makeup. |
RE: ترجمه - MShariati - 11 خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۵۲ ق.ظ
(۱۰ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۳۹ ب.ظ)raakhshan نوشته شده توسط: ترجمه این چی میشه:در کل میگه: همهی ما دوست داریم با آدمای خوش مشرب یا لااقل خوش قول بچرخیم. از اون طرف ممکنه افراد بسیار ماهری داشته باشیم که نمیتونن دو کلام با دیگران ارتباط زبانی داشته باشن. اعضای تیم شما علاوه بر داشتن مهارت فنی، باید بتونن با دیگران قاطی بشن. اگر انتخاب اعضای تیم به عهدهی شما باشه باید مفیدترین ترکیب رو پیدا کنید. |
ترجمه - rcsoccer - 11 خرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۴۰ ب.ظ
سلام دوستان برای اینکه مترجم بشیم باید چی کار کنیم ؟ یعنی قواعد خاصی داره ترجمه کردن؟ چی میشه آدم با توجه به اینکه معنی تمامی لغات یه جمله رو می دونه ولی باز نمی تونه ترجمه کنه یا جمله رو بفهمه؟ باتشکر. |
RE: ترجمه - MShariati - 12 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۰۹ ق.ظ
(۱۱ خرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۴۰ ب.ظ)rcsoccer نوشته شده توسط: سلام دوستان برای اینکه مترجم بشیم باید چی کار کنیم ؟ یعنی قواعد خاصی داره ترجمه کردن؟ چی میشه آدم با توجه به اینکه معنی تمامی لغات یه جمله رو می دونه ولی باز نمی تونه ترجمه کنه یا جمله رو بفهمه؟ باتشکر.به نظر من باید دست به کار بشید؛ ترجمه کنید یا لااقل به طور مرتب وقتی رو برای مطالعهی زبان اصلی اختصاص بدین. دایرهی لغات فارسی شما هم مهمه و کلاً باید اهل هر دو ادبیات باشید. خب مترجمی زبان انگلیسی یک رشتهی دانشگاهیه واسه خودش و قطعاً اصول و قواعدی داره ولی دقت کنید که زبان طبیعی خیلی پیچیده است و شما هم ماشین نیستید که بخواهید بر مبنای قواعد کار کنید، کار یک موجود پیچیده مثل انسان در مسیر یک مترجم خوب شدن خیلی راحتتره. وقتی کسی وارد این رشتهی دانشگاهی میشه، چهار سال با ترجمه کردن سر و کله میزنه، پس فارغ از اصول و قواعد آکادمیک، خودکار یک مترجم میشه. البته، کسی هم که صرفاً یک مترجم زبان انگلیسی باشه در ترجمهی متون تخصصی اکثر رشتهها، به اون صورت کاری از پیش نمیبره. قطعاً میتونید کتابهایی در زمینهی فن ترجمه پیدا کنید ولی به نظرم سرراستترین راهش همون دست به کار شدن و پشتکار باشه. از موضوعات تخصصی ولی سادهای که بهش تسلط دارین و براتون خیلی جذابه شروع کنید. اگه حتی با متون ساده هم مشکل دارید، از متونی که میدونید مترجمش کار درسته استفاده کنید و پس از صرف تلاش خودتون، به ترجمهی اون فرد مراجعه کنید تا ببینید اون چکار کرده. البته اینها نظر منه و شاید برای شما راه بهتری هم وجود داشته باشه. |
ترجمه - raakhshan - 15 خرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۵۳ ب.ظ
ترجمه ی این متن چی هست؟مرسی از لطفتون. The project sponsor is an individual high enough in the organization to have power over the functional managers you’ll deal with on your project. In other words, you don’t want Bob the VP to be the project sponsor if you’ll be using resources from Susan the VP’s department. Susan will, no doubt, question why she has to answer to someone at her same level in the organizational chart. Avoid playing dirty politics, such as pretending to agree with stakeholders just because they are in a powerful position. In such situations, politics may impede progress. On the other hand, when done correctly and ethically, politics may also facilitate progress. Building positive, supportive working relationships with your stakeholders is an example of a positive aspect of politics. The point of the project sponsor is to grant you the authority to act on his or her behalf to make sure the project gets the care and feeding it needs. This person assigns to you a level of autonomy to get the project done. If there are problems between you and the functional managers, the project team, or even stakeholders, the project sponsor should come to your defense. Really ! |
RE: ترجمه - hamzeh_ebrahimi - 16 خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۳۷ ب.ظ
(۰۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۵۵ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: سلامLeft گذشته Leave هست یعنی گماردن یا واگذار کردن. اگر کنترل اجرای همروند تماما به سیستم عامل واگذار شود |