تالار گفتمان مانشت
رمان «تنها در دنیا» - نسخه‌ی قابل چاپ

رمان «تنها در دنیا» - x86 - 26 دى ۱۳۹۳ ۱۱:۱۹ ب.ظ

سلام دوستان

سه سال پیش یه داستانی رو شروع به نوشتن کردم، حدود ۱۶ صفه ای نوشتم ولی دیگه ادامه ندادم. سه صفحه ی اولش رو ضمیمه کردم. اگه فرصت داشتید بخونید و نظرتون رو بگید. خیلی دوست دارم که ادامش بدمش ولی قبلش گفتم اگه نظر چند نفر رو هم بدونم بد نباشه.

با سپاس فراوان

RE: رمان «تنها در دنیا» - x86 - 27 دى ۱۳۹۳ ۰۲:۰۳ ق.ظ

(۲۶ دى ۱۳۹۳ ۱۱:۳۸ ب.ظ)$۰me0ne نوشته شده توسط:  سلام
خداقوت

قطعا نیاز به ویرایستاری نگارشی داره
میخواستید تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره رو بگید اما نیاز به پرداخت بیشتری داشت
به نظر میرسه ویراست علمی هم میخواد اما چون دقیق نمی دونم پس زمینه ذهنتون چیه نمیتونم نظری بدم
مثلا سال ۹۷ ، اونوقت برای ساعت گویا دلیل تکنولوژیک آوردید همخوانی نداره (چون الانم چنین چیزی هست) .

ولی در کل دوست داشتم به ازای هر جمله جمله بعد رو زودتر بخونم ببینم چی میخواهید بگید
آدم یاد محشر میفته
چاپ شد بگید برم بخرم Smile

ممنون از نظر شما، خودمم احساس می کنم که خیلی از کلمه ی"بود" استفاده کردم. اشکلات علمی هم داره که باید درستشون کنم. داستانش خیلی لووس نیست؟

رمان «تنها در دنیا» - parisa.raad - 27 دى ۱۳۹۳ ۰۴:۴۳ ق.ظ

خیلی قشنگ نوشتی دوست عزیز. فقط به نظرم شروعت خوب نبوده. یعنی باید آروم تر این اتفاقای اولیه می افتاد. همچنین حس و حال همچی آدمی توی روزای اول نباید اینطوری باشه. باید به شدت تو فکر خونوادش باشه، وقتی چیز عجیبی می بینه زیاد تعجب نکنه چون قبلا اتفاق خیلی عجیبی براش افتاده : همه چیز نابود شده. و ...

RE: رمان «تنها در دنیا» - x86 - 27 دى ۱۳۹۳ ۰۸:۴۶ ق.ظ

(۲۷ دى ۱۳۹۳ ۰۴:۴۳ ق.ظ)parisa.raad نوشته شده توسط:  خیلی قشنگ نوشتی دوست عزیز. فقط به نظرم شروعت خوب نبوده. یعنی باید آروم تر این اتفاقای اولیه می افتاد. همچنین حس و حال همچی آدمی توی روزای اول نباید اینطوری باشه. باید به شدت تو فکر خونوادش باشه، وقتی چیز عجیبی می بینه زیاد تعجب نکنه چون قبلا اتفاق خیلی عجیبی براش افتاده : همه چیز نابود شده. و ...

با سپاس از نظر شما

همونطور که شما و دوستان دیگه هم بهش اشاره کردن شیبِ داستان خیلی زیاده، باید اولش رو با شیب ملایم تری شروع کنم.

RE: رمان «تنها در دنیا» - x86 - 27 دى ۱۳۹۳ ۰۶:۱۲ ب.ظ

(۲۷ دى ۱۳۹۳ ۰۲:۳۵ ب.ظ)$۰me0ne نوشته شده توسط:  مخصوصا صحنه آخرش که در بسیاری از فیلم ها تخیلی دیدیم ، با از این دوربین ها هلیکوپتری متن فیلم از کاراکتر اصلی به نمای بالا منتقل میشه
در کل خوبه

ممنون از نظر شما. آره اگه می تونستم داستان رو در نهایت به انگلیسی برگردونم قطعا یه فیلم علمی تخیلی خوب ازش در میاد.

(۲۷ دى ۱۳۹۳ ۰۲:۴۴ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  فکر کنم قبلا هم گذاشته بودید این داستانو. اون موقع خوندم خوشم اومد تا اخر خوندم.
چیزی از داستان نویسی نمی دونم ولی به عنوان یه خواننده که خوندم برای جالب بود.

خیلی ممنونم از حسن نظر شما

بله این داستان رو گذاشته بودم ولی کسی ابراز احساسات نکرد Smile، گفتم یه تاپیک باز کنم دوستان نظرشون رو بدن. به نظرم داستان جای کار داره و میشه روش مانور داد. انشاالله که ادامه بدم تا به یه رمان خوب تبدیل بشه.

باز هم سپاسگزارم

RE: رمان «تنها در دنیا» - یاس رازقی - ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ ۰۲:۲۱ ب.ظ

ادامه بدید.بعدا دیگه فرصت نمیکنید