تالار گفتمان مانشت
خاطره اتوبوس - نسخه‌ی قابل چاپ

خاطره اتوبوس - fimen - 16 تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۱۶ ب.ظ

زمان امتحانات دی ماه بود استرس فصل امتحانات خجالتیو سرمای هوا و غربت آدمو کلافه میکرد.هر سه تامون تو یه ساعت امتحان داشتیم قرار بود با هم به خونه برگردیم تازه خونه دانشجوییمونو عوض کرده بودیم و مسیر اتوبوس ما تغییر کرده بود باید میرفتیم اونور خیابون برا اتوبوس وایمیستادیم اما چون اونور سایه بود و سرد تصمیم گرفتیم تا اومدن اتوبوس همین ور بمونیم که گرمتر بود.دلمون میخواست سریع تر برسیم خونه.

بعد یه مدت اتوبوس پایانه اومد و جلوی ایستگاهی که ما وایساده بودیم نگهداشت من و سحر که گرم حرف زدن بودیم یه لحظه چشممون به رقیه افتاد که سوار اتوبوس بود .ازین جریان چند لحظه شوکه شدیم این شوک نذاشت تا به رقیه بگیم که اشتباه سوار شده بعد شرو کردیم به خندیدن رقیه هم که به خیال خودش فک میکرد ما جا موندیم وقتی دید ما میخندیم برای سوزوندن ما هی دست تکون میداد و نیشخند میزد به معنی اینکه شما جا موندی. خیلی سریع اتوبوس حرکت کرد و رفت.

خنده امونمون رو بریده بود اصلا نمیتونستیم حرف بزنیم همین که اتوبوس خودمون اومد رفتیم اونور خیابون و سوار اتوبوس شدیم اصلا نمیتونستیم جلوی خنده مونو بگیریم یکم که خنده مون بند اومد شماره ی رقیه رو گرفتیم اصلا جواب نمیداد. به خونه که رسیدیم بازم میخندیدیم و هی تماس میگرفتیم اما پاسخو نبود.۲ ساعتی بود که رسیده بودیم خونه و استراحت میکردیم و از رقیه خبری نبود کم کم داشتیم نگران میشدیم که صدای کلید در اومد. رقیه بود با یه بسته ماکارونی تو دستش.با دیدن رقیه دوباره زدیم زیر خنده رقیه که اولش قیافه ی جدی داشت با دیدن ما خنده ش گرفت و بعد چند لحظه کاشف به عمل اومد بیچاره وقتی فهمیده سوتی داده خودشو نشکسته با اتوبوس رفته پایانه و بعد رفته بازار کلی گشته ماکارونی هم خریده بعد با یه اتوبوس دیگه اومده خونه

خاطره اتوبوس - A V A - 16 تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۲۸ ب.ظ

بدجنسا چطور دلتون اومد بزارین اشتباه بره، من که یبار اتوبوس اشتباه سوار شدم رفت توو یه محله های ترسناک داشتم سکته میکردم، وقتی پیاده شدم انقدر هول بودم اولین ماشینی که جلوم زد روو ترمز سوار شدم، بعد که بخودم اومدم دیدم ای وای توو یه محله ناجور تاکسی هم نگرفتم، فقط شانس اوردم یه خانومه دیگه هم سوار شد یکم استرسم کم شد

RE: خاطره اتوبوس - fimen - 17 تیر ۱۳۹۳ ۱۱:۰۲ ق.ظ

(۱۶ تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۲۸ ب.ظ)Ava.arshad94 نوشته شده توسط:  بدجنسا چطور دلتون اومد بزارین اشتباه بره، من که یبار اتوبوس اشتباه سوار شدم رفت توو یه محله های ترسناک داشتم سکته میکردم، وقتی پیاده شدم انقدر هول بودم اولین ماشینی که جلوم زد روو ترمز سوار شدم، بعد که بخودم اومدم دیدم ای وای توو یه محله ناجور تاکسی هم نگرفتم، فقط شانس اوردم یه خانومه دیگه هم سوار شد یکم استرسم کم شد


خخخخخخخخخBig Grin هر وقت یادم می افته چطور در اتوبوس بسته شدنی بای بای میکرد و میخندید که جا موندین از خنده ............
نه خوب مسیر قبلیمون بود مشکلی واسش پیش نمی اومد تازه باید دوران دانشجویی تا میتونی تو خلق خاطره ها کمک کنی بعدا که آدم یادش می افته خیلی حال میدهTongue