مصاحبه با رتبه ۱۷ علوم کامپیوتر،۲۰ مهندسی دانش - نسخهی قابل چاپ |
مصاحبه با رتبه ۱۷ علوم کامپیوتر،۲۰ مهندسی دانش - mashaheer - 03 تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۰۶ ب.ظ
مانشت ۱ : اگه مایلید خودتون را معرفی کنید(نام و نام خانوادگی) و بگید متولد چه سالی هستید و اهل کدام شهرید؟ رتبه و رشته و گرایشتون را هم بفرمایید. به نام خدا متولد ۷۰ اهل اراک، رتبه ۴۵ هزار ..........کنکور کارشناسی دانشجوی کارشناسی علوم کامپیوتر دامغان، رتبه ۱۷ (خالی) کنکور کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر،۲۰ مهندسی دانش مانشت ۲ :در چه رشته ای کارشناسی گرفتید؟ تمام شده یا در حال تحصیل هستید؟آیا کارشناسی پیوسته خوندید یا کاردانی و بعد کارشناسی؟ کارشناسی رشته علوم کامپیوتر،در حال تحصیل هستم. مانشت ۳ : با اجازه تون برگردیم به دوران نوجوانی و حتی کودکی ،چی شد که اومدین کارشناسی این رشته؟ چطوری وارد دوره کارشناسی شدین؟ یعنی با علاقه و شناخت این رشته را انتخاب کردین یا انتخابتون اول دانشگاه بود بعد رشته؟ تو راهنمایی جز شاگردای خوب کلاس بودم،ولی دبیرستان به یه بن بست فلسفی خوردم که چرا درس؟!با خودم گفتم باید پول دربیارم،چجوری؟راهی که نیاز به سرمایه نداشته باشه،برنامه نویسی!خلاصه از اول دبیرستان شروع کردم به برنامه نویسی و گفتم تهش حالا بخاطر عرف و جامعه، یه لیسانس نرم افزار آزادم می گیرم.ریاضی اول دبیرستان اولین نمرم ۱۸ و خورده ای بود،آخرش به ۱۱،۱۲ رسید. اولین بار تو انتخاب رشته دانشگاه آزاد اسم علوم کامپیوتر رو دیدم و بعد از نرم افزار زدمش.اونجا تازه تحقیقاتم در موردش شروع شد و دیدم با توجه به شخصیت خودم،که بیشتر آدم نظری هستم تا عملی،از نرم افزار بیشتر بهم می خوره...پشیمون شدم که چرا بعد از نرم افزار زدمش! دیگه تقریبا پیش دانشگاهی بود که فهمیدم درس خوندنم چیز جالبیه ولی خوب دیگه دیر شده بود و فایده ای نداشت،خلاصه کنکور رو دادم و تمام جاهایی که علوم کامپیوتر داشتن رو انتخاب کردم که با توجه به رتبم، بهتر از دامغان قبول نمیشدم. مانشت ۵ :در کارشناسی چطور دانشجویی بودید؟ از اونا که همیشه نمره خوبه کلاسند؟یا معمولی بودید؟ یا درسها را بر اساس علاقه میخوندید نه بخاط معدل یعنی از یک درس خوشتون میومد خوب میخوندین و بیست میگرفتین و یکی را دوست نداشتید فقط پاسش میکردید . برعکس دبیرستان،توی دانشگاه از اول به قصد درس خوندن وارد شدم و چون می خواستم ادامه تحصیل بدم،می دونستم که معدل خیلی مهمه.درسا رو به نسبت خودشون می خوندم ولی خوب بعضی ها رو فقط برای نمره بالا گرفتن؛درسایی تو مایه های ریاضی و آنالیزها که عمدتا هم ضغیف بودم و هستم و بعضی ها رو هم از روی علاقه مثل مبانی کامپیوتر و ترکیبیات و ساختمان و منطق که نسبتا توشون خوب بودم. از همون اول هم با مسابقات ACM آشنا شدم و از سال دوم توی تیم ACM دانشگاه بودم و همین تاثیر زیادی توی پایم برای درسایی مثل ساختمان داده و ترکیبیات شد. مانشت ۶ : از کی به کنکور ارشد فکر کردید؟اصلا" ادامه تحصیل از ابتدای ورود به دانشگاه ، تو برنامه تحصیلی تون بود یا نه؟ بله،از همون اول اصلی ترین هدفم ارشد بود و از همون موقع مسائل کنکور رو پیگیری می کردم ؛نتایج بچه های دانشگاهمون،چرخیدن تو سایت هایی مثه مانشت،خوندن مصاحبه ها،دیدن کارنامه ها و ... مانشت ۷ :آیا وقتی تصمیم گرفتید ارشد شرکت کنید همین رشته میخواستید امتحان بدید یا گرایش دیگری ولی بعدا" وقتی به برنامه ریزی رسیدین نظرتون این رشته و گرایش شد؟ اوایل زیاد مطمئن نبودم.یه بار می گفتم،میرم به سمت هوش مصنوعی،یه بار می گفتم علوم کامپیوتر،یه مدتم به شدت رفته بودم تو فاز علوم شناختی،ولی از ترم ۵ و ۶ به بعد که درسایی که بیشتر سمت مهندسی بودن رو جدی نگرفتم،تصمیم قطعی گرفتم سال اول علوم کنکور بدم. مانشت ۸ : میشه درصدها تون را در هر درس بگید. اگه بیش از یک رشته هم کنکور دادین هر دو را بگید. آیا سال اولی بود که کنکور می دادید؟ اگه المپیادشرکت کردید یا سال دوم یا سوم یا ... هست که برای ارشد امتحان میدید بفرمایید. سال اولی بود که کنکور میدادم زبان ۳۸ پایه :۲۴ تخصصی :۵۳ پایه (مهندسی دانش) ۲۰ تخصصی ۱۵ مانشت ۹ : بنظرتون چقدر درس خوندن تو دانشگاهی که شما درس خوندین برای پایان ترم و برای کنکور با هم تفاوت داره یا شبیه هست به بیان دیگه بنظرتون تو دانشگاه شما بچه های موفق در تحصیل کارشناسی شانس بیشتری واسه ازمون ارشد دارن یا نه اصلا" این دو نوع درس خوندن متفاوت را می طلبه؟ درس خوندن،به هیچ وجه شباهتی نداشت،همه چی جزوه محور بود،به جز دو سه تا درس.یادمه برای ترکیبیات،نشستم کتاب گریمالدی زبان اصلی رو خوندم،چون توی دبیرستان هیچی از ترکیب و این جور چیزها نفهمیده بود،خیلی دوس داشتم تو این زمینه قوی شم. ولی امتحان،دقیقا مثال های حل شده جزوه اومد و منم خیلی سوتی دادم و همونایی که شب امتحان سوالاشونو ازم می پرسیدن،نمرشون ازم بهتر شد و جزء دو سه تا نمره آخر کلاس بودم ،ولی همین ترکیبیات رو توی کنکور از ۱۵ تا سوال ۹ تا زدم که همش درست بود. به صورت کلی،اون چیزی که من دیدم: توی دانشگاه یه سری آدما هستن که فقط دنبال نمره هستن و نمره بالا هم می گیرن!اینا طبق چیزی که من توی این چند ساله دیدم آدمای موفقی توی کنکور نبودن،ولی یه سری دیگه هستن که من اسمشون رو میذارم آدمای فعال؛ آدمایی که معمولا اطلاعات خوبی داشتن،پروژه میدادن،کارهای فوق درسی انجام میدادن،گاها درس هم می خوندن، این ها وضعیت بهتری توی کنکور دارن. مانشت ۱۰ :از کی دقیقا" برای کنکور ارشد برنامه مطالعاتی گذاشتید ، از کی شروع کردید،آیا سر همون وقتی که در برنامه پیش بینی کرده بودین شروع کردین؟ برنامه تون چند ماهه بود؟ آیا وقفه ای هم پیش اومدمثلا" اتفاقی چیزی که مجبور شید برنامه را عوض کنید؟ من کلا آدم مقید به برنامه ریزی دقیق و ساعت و این چیزها نبودم.از تابستون به صورت تفریحی شروع کردم خوندن.خیلی آروم جلو می رفتم.دو ماهه اول یه ریاضی ۱ آقاسی می خوندم که شاید روزی ۳-۴ صفحه میرفتم جلو،و پیتر لینزم روخونی می کردم. مانشت ۱۱: برنامه تون ثابت بود یا هر از گاهی تا نزدیکای کنکور اصلاحش کردین ؟ ااگه اصلاح کردین اصلاحات جزئی بود یا کلی؟ همونجوری که گفتم،خیلی معتقد به برنامه مطالعاتی و این چیزا نبودم،برنامه ریزی هام لحظه ای بود و کوتاه مدت،و اونم الزامی روش نداشتم و خیلی راحت تغییرش می دادم. مانشت ۱۴ : خب شما زمان مشخصی داشتید و پایان زمان مطالعه روز قبل از کنکور هست . پس طبیعی است که منابع مطالعاتی هم نمیتونن اضافه بشن. آیا شما هنگام برنامه ریزی میدونستید برای هر درس کدام منابع یا جزوات را باید(یا میخواهید ) بخونید یا نه؟ یعنی مظورم اینه که برنامه ریزی زمانی کردید یا برنامه ریزی براساس منابع . مثالی بزنم . مثلا" شما روی سیستم عامل هفته ای پانزده ساعت وقت گذاشته بودید و با یک منبع مثلا" کتاب پارسه شروع کردین و بخودتون گفته بودید اگر فرصت شد مثلا" کتاب پوران را هم میخونم اگر نرسیدم هم هیچ. یا اینکه برنامه ریزیتون بر اساس خوندن منابع بود یعنی مثلا" گفته بودین من باید سه تا کتاب مشخص را برای سیستم عامل حتما" بخونم و بر این اساس برنامه ریزی کردین؟ کلا متکی به منبع و زمان مشخص نبودم،از روی مصاحبه های مانشت و صحبت با دوستان سال بالاییم یه کتاب برای هر درس مدنظر گرفته بودم،ولی به کتابای دیگه و مخصوصا اینترنت زیاد سرک می کشیدم. زمانم که هیچ وقت تا روز آخر کنکورم اون جوری که برنامه ریزی می کردم پیش نرفت.ولی خوب وقت هم کم نیاوردم. مانشت ۱۵ : میشه منابع مطالعاتی که واسه هر درس خوندید را بگید.ایا از ویس و فیلم هم استفاده کردین. دروس پایه ریاضی ۱: ۱ دونه زدم غلط دراومد. می دونستم که توی این درس ضعیفم،کتاب آقاسی رو گرفتم و تابستون شروع کردم تفریحی خوندن،خیلی خوب بود و خوب میفهمیدم ولی تقریبا بعد از شهریور گذاشتمش کنار تا یه ماه مونده به کنکور،که دیگه دیدم برای دوره کردنش دیر شده و دارم سمبلش می کنم،و ولش کردم پیشنهاد:آقاسی کتاب خوبیه،ولی اگه واقعا قصد دارید روش سرمایه کنید،پیوسته باید بخونیدشو زیاد مرورش کنید. ریاضی ۲: نخوندم. مبانی ریاضی : ۴ تا درست،۱ دونه غلط،از ۶ تا کتاب لین و لین،یه جزوه PDF هم توی اینترنت بود ماله دانشگاه شهید بهشتی. پیشنهاد :درس بسیار راحتیه و میشه همه تستاش رو زد!!! بشینید لین و لینو بخورید!!!مخصوصا تمریناشو،این جزوه هم،حتما بگردید دانلودش کنید و بخونیدش چون بعضی مطالبش توی لین و لین نبود و اگه با دقت می خوندم یه سوال منطق رو اشتباه نمی زدم. مبانی ماتریس ها و جبر خطی: ۲ تا درست از ۶ تا کتاب جبرخطی مدرسان کتاب خیلی خوب و قشنگی بود،ولی حیف که برای ما درست تدریس نشده بود و پایه قوی ای نداشتم،به خاطر همین دو سه فصلشو بیشتر نرسیدم بخونم. مبانی آنالیز عددی: ۲ تا درست از ۶ ت راستش من کتاب پوران رو گرفتم،یه کتاب پیام نور هم داشتم ولی مباحثش خیلی حفظی بود و فرار.دو سه فصلشو بیشتر نخوندم.چند روز آخرم کتاب مدرسان رو از یکی از بچه ها گرفتم ونشستم عینا سوالات فصل اولش رو حفظ کردم که دقیقا یکیش اومد. پیشنهاد : این درس یه درس حفظیه،حتی اگه شده بشینید سوالات سال های قبل رو حفظ کنید،ارزش داره،چون تکراری زیاد میدن. مبانی آنالیز ریاضی: ۱ دونه زدم غلط! فقط اواخر نشستم فصل فضاهای متریکه رودین رو خوندم.این یه دونه هم سوال ساده ای بود که سوتی دادم. مبانی احتمال: ۴ تا درست از ۶ تا بهبودیان،یه جزوه هم تو اینترنت دیدم ماله پارسه بود،کتاب مدرسان رو هم دیدم. به تعداد کتاب ها نگاه نکنید،کلا دو فصل کتاب بهبودیان میاد!خوندن همه این ها با هم یه هفته هم زمان نمی خواست! دروس تخصصی مبانی ترکیبیات: ۹ تا درست از ۱۵ تا خودم پوران رو گرفتم و از روی اون می خوندم ولی کتاب مدرسان به نظرم بهتر بود،حوصلم میامد،مثالای گریمالدی رو نگاه می کردم،تو اینترنت می چرخیدم... ساختمان داده: ۷ تا درست،۲ تا غلط از ۱۵ تا خودم کتاب X رو گرفتم ۲۰ هزار تومن!!! ولی اصلا بدرد کنکور نمی خورد و از یکی از دوستام کتاب پوران رو گرفتم که واقعا کتاب کاملی بود.طراحی رو هم فقط فصلی که مربوط به مرتبه زمانی و این ها بود رو از روی طراحی پوران خوندم. نظریه محاسبه: ۱۰ تا درست،۳ تا غلط از ۱۵ تا توی مصاحبه های همین سایت از لینز خیلی شنیده بودم.تابستون نشستم فصلاش رو روخونی کردم که البته به مهر و آبان هم کشید،بعد دیگه حل تمرینشو گرفتم و نشستم تک تک تمریناشو حل کردم.تو اینترنتم زیاد می چرخیدم و هر چی رو که نمی فهمیدم پیدا می کردم و دنبال مطالب جدید می گشتم. پیشنهاد: من کتاب مدرسان رو هم دیدم،تستاش برای تست زدن بد نبود،ولی برای خوندن هیچ چی لینز نمیشه،مخصوصا تمریناش!!!حتما تمریناشو نگاه کنید،حتی اگه می بینید تمرینی رو نمی تونید حل کنید،صورتش رو حفظ کنید!!! مبانی منطق و نظریه مجموعه ها : ۸ تا درست،۱ غلط از ۱۵ تا درسی بود که اولین بار بود،توی کنکور می آمد و نمی دونستم چی قراره بیاد،برای بخش منطق،توی دانشگاه به ما logic in computer science رو درس داده بودن،مدرسان توی آزموناش از مباحثی می گفت که خیلی با کتابی که به ما تدریس شده بود ،تطابق نداشت و توی سرفصل های درس هم نبود و خلاصه هر کی هر کی بود.برای فصل های منطقش بیشتر تو اینترنت دنبال مطالب می گشتم و می خوندم. نسبت به سایر درسا وقت کمتری براش گذاشتم،ولی باز به نسبت بقیه افراد وقت بیشتری براش گذاشتم.تو همون هفته ای هم که کنکور افتاد عقب،کتاب دکتر اردشیر به دستم رسید که به نظرم منبع اصلی طراح سوال بود،و کاش زودتر رسیده بود،چون نتونستم فصل منطق محمولاتش رو مفصل بخونم.برای مجموعه هاش هم همون چیزایی که برای مبانی ریاضی خوندمو یه فصل از جزوه منطق مدرسان مانشت ۱۶ : بنظرتون تو رشته و گرایش شما کدام درسها را باید از روی کتب مرجع خوند. منطق دکتر اردشیر مبانی ریاضی لین و لین نظریه محاسبه پیترلینز وقت خالی پیدا کردید،گریمالدی مانشت ۱۷ : ایا شما در طول تحصیل کارشناسی از کتب مرجع هم استفاده میکردین یا بقول بعضی دوستان جزوه محور بودین؟ آره،مخصوصا تا ترم های ۵ و ۶/ولی دیدم بقیه از روی جزوه می خونن و نمره هاشونم بهتر میشه،گفتم چه کاریه،دیگه منم جزوه محور شدم و اتفاقا برای نمره گرفتن خیلی خوب جواب داد... مانشت ۱۸ : زبان یه درس تقریبا" جداست. آیا شما زبان را واسه کنکور خوندین یا پایه قبلی داشتید یا اصلا" سر کنکور هر چی شد جواب دادین یا کلا" جواب ندادین؟ سطح زبان شما ضعیفه ، متوسطه یا خوبع یا عالی؟ نه از قبل دو سه ترم کلاسای بیرون رفته بودم،توی کارشناسی خیلی وقتا که مباحث کتاب یا جزوه رو نمی فهمیدم می رفتم اینترنت و اینگلیسی سرچ می کردم،توی مسابقات ACM هم بیشتر من مسئول خوندن و فهم سوال بودم و خلاصه نسبتا ریدینگم خوب بود.۵۰۴ رو هم ۱۰-۱۱ تا فصلشو بیشتر نخوندم،که به دردم خیلی نخورد. توی کنکور،۱۰ سوال اول که عمومی بود رو نخونده رد کردم،رسیدم بخش جاخالی ۲ تاش رو جواب دادم و با احتمال زیاد می دونستم که درسته،بر همین اساس گفتم پس ۶ تا سوال جا دارم بزنم تا منفی شه.طبق همین فرمول که چند تا می تونم بزنم تا منفی نشه،ادامه دادم.ریدینگ هاش هم خدایی نسبت به آزمون های مدرسان خیلی سخت بود.می تونم بگم تقریبا هیچ سوالی رو مطمئن نزدم و همه رو با یه استدلال نصفه و نیمه می زدم .خدا رو شکر از سوالایی که زدم فقط یه دونش غلط دراومد و شد ۳۸ درصد. مانشت ۱۹ : در مورد ریاضی چی؟ بنظرتون میشه بالا زد؟ایا همه درسهای ریاضی را باید داوطلبین بخونند یا میشه یکی یا دوتاش را حذف کرد؟ من توی ریاضی ۱ ضعیف بودم،درسی بود که توی دانشگاه از همه بیشتر براش وقت گذاشتم شاید روزی تقریبا یک ساعت می خوندمش ولی کمترین نمره رو ازش گرفتم.برای کنکور هم از تابستون کتاب آقاسی رو شروع کردم که کتاب خیلی خوبی بود ولی یک ماه قبل از کنکور گذاشتم جلوم و دیدم مباحثش خیلی زیاده خیلی چیزاش یادم نیست و نصفه کار ولش کردم،تو کنکورم یه دونه زدم که غلط از آب دراومد.ریاضی ۲ رو هم طبق مصاحبه نفر اول دو سه سال پیش کلا بی خیالش شدم.آنالیز ریاضی،حجم کتاب مدرسان خیلی زیاد بود و اصلا فاز خوندن به آدم نمی داد.یکی دو هفته آخر نشستم فصل اول رودین رو خوندم که اونم یه دونه زدم غلط شد.بقیه رو باید خوند و مثل آب خورد میشه بالا زد. مانشت ۲۱ : آیا شما تنها مطالعه میکردین یا با دوست یا دوستانی؟ در خانه یا کتابخانه.بنظرتون کدامش بهتره. کلا برای من همه چیز طبق یه اصل پیش میرفت:در حال حاضر چی فاز میده؟ گاهی با دوستان،گاهی کتابخونه،گاهی سر کلاس وقتی استاد داشت درس می داد و فاز گوش کردن نبود... مانشت ۲۵ : آیا سرعت شما در حین مدت برنامه ریزی کند و یا تند هم شد؟ چه زمانهایی کند شدید و چه چیزایی انگیزه مجدد برای سرعت گرفتن بهتون میداد.پیش اومد که خسته بشید یا احساس یاس و نومیدی داشته باشید. زییییییاد میشد که برنامه ریزیم تند یا کند بشه! کلا شاید اینقدر که برای حواشی کنکور وقت گذاشتم،برای خوندن دروس کنکور وقت نذاشتم (اغراق ) و به نظرم این یکی از مهمترین دلایل موفقیتم بود که بهم انگیزه میداد،مثلا هر موقع خسته میشدم و انگیزم کم می شدم می نشستم مصاحبه های مانشت رو می خوندم،کارنامه های سال قبل رو نگاه می کردم و ... یکی دیگه از چیزهایی که باعث میشد انگیزمو حفظ کنم،تجسم لحظه پیروزی بود!با خودم فک می کردم وقتی این خبر رو به خانواده و دوستام بدم چقدر خوشحال میشن... مانشت ۲۶ : از کلاس کنکور هم استفاده کردین؟ کدام درسها؟ بنظرتون رفتن به کلاس کنکور لازم بود یابعدا" باین نتیجه نرسیدین که اگه خودتون وقت رفتن و برگشتن و نشستن سر کلاس را صرف مطالعه میکردین بهتر بود؟ کلاس نرفتم. مانشت ۲۷ : آیا کنکور آزمایشی هم شرکت کردین؟ کدام موسسه؟همه را شرکت کردین یا بعضی هاش را؟ بنظرتون چقدر در تصحیح مسیر مطالعاتی یا پایبند کردنتون به روندزمانی مطالعه تاثیر داشت؟چقدر در موفقیت تون موثر بود؟ بله،من مدرسان شریف رو شرکت کردم که خیلی برام موثر بود،تو تمام آزمون ها زیر ۱۰ بودم و همین توی بالابردن اعتماد به نفسم خیلی موثر بود پیشنهاد:حتما آزمون شرکت کنید و حتما اولین آزمونی رو که شرکت می کنید،جدی بگیرید،خیلی توی روحیتون تاثیر میذاره،همون جوری که روی من تاثیر مثبت میذاشت،میدیدم بچه هایی که رتبشون خوب نمیشد،یواش یواش بی انگیزه میشدن... مانشت ۲۸ : تو برنامه شما جمع بندی هم بود و اگه بوداز کی وارد این دوران شدید ؟ منظورم اینه که از زمان مشخصی یا بعد از خوندن منابع معینی. یعنی مثلا" تو برنامه تون گفته بودین از اول بهمن هر چی خوندم دیگه کافیه و بعد از این تاریخ میرم سراغ جمع بندی. یا اینکه مثلا" طبق برنامه شما وقتی کتاب سیستم عامل استالینگز و پارسه را خوندید و مسلط شدین رفتید سراغ جمعبندی.یعنی جمعبندی برای همه درسها یک موقع شروع شد یا خیر. میشه توضیح بدین. تقریبا ماه آخر شروع کردم به برنامه ریزی.هر هفته برنامه هفته بعد رو میذاشتم که فلان درس رو باید جمع بندی کنم،ولی نمی دونم چرا ککلا هی نمیشد! . مانشت ۳۱ : سر جلسه کنکور چی؟ شد نومید بشید و یه لحظه حس کنید نمیشه و به هم بریزید ؟ نه ،خدا رو شکر. مانشت ۳۲ : آیا ترتیب و زمانبندی جوابگویی به درسها را قبل کنکور تمرین کرده بودید؟ مثلا" درس خاصی را اول جواب بدین و بعد درس دیگری را . منظورم ترتیبی غیر از ترتیب موجود در دفترچه است.اگه اینطوری بوده میشه توضیح بدین. بری پاسخگویی نه ولی چون منطق اولین بار بود،مشتاق بودم ببینم چه سوالایی اومده و بالاخره طبق کدوم منبع هست.تا دفترچه رو دادن سریع رفتم سراغ منطق،بعدش یادم نیست،فقط یادمه آخرش ساختمان داده رو زدم بعد هم زبان. مانشت ۳۳ : وقتی یه سوال را در کنکور میخوندین انتظار داشتید قبلا" مشابهش را دیده باشید یا نه به جنگ سوال میرفتید؟ تعداد سوالات خیلی بود،نگاه می کردم،اگه قبلا مثلش رو دیده بودم یا چیزی به ذهنم میرسید حل می کردم،نمی رسید رد می دادم،وقت خیلی برای کلنجار رفتن با سوال نداشتم،و گرنه می تونستم ترکیبیات یا ساختمان داده رو بهتر بزنم مانشت ۳۴ : وقت هم کم آوردین یا هر چی بلد بودین را نوشتید و اگه وقت زیاد هم میشد برای شما چندان موثر نبود؟ یه دور که پایه و تخصصی علوم رو زدم دیگه وقت به اون صورت نبود که برگردم روی اون هایی که وقت نذاشتم وقت بذارم،فقط یه نگاه کردم دیدم سوالات مهندسی دانش هم یک سری هاش مشابه علومه،که اون ها رو داشتم تیک میزدم،وسطاش وقت تموم شد. مانشت ۳۵ : آیا جوابهاتون رااز جلسه بیرون آوردین که بعد کنکور مقایسه کنید؟ اگه اینکار را کردین چقدر درصدهاتون که با کلید اولیه سازمان سنجش محاسبه کردین باآنچه در کارنامه تون اومد تفاوت و یا مشابهت داشت؟آیا تخمین شما از رتبه تون با آنچه بعد از اعلام نتایج دیدین نزدیک بود. یه سری جواب ها توی ذهنم بود... زبان رو یادم نبود ولی احتمالی حساب می کردم می دیدم ۲۰ درصد کمتر نمیشه که شد ۳۸ درصد پایه رو فک می کردم ۲۱ بشه که شد ۲۴ تخصصی هم طبق تخمین حدود ۴۰-۵۰ حساب می کردم،چند تا سوال بود که در موردشون مطمئن نبودم. همه چیز،اون حد بالایی شد که در نظر گرفته بودم.در مورد این قسمت یه توضیحی آخرش میدم،حتما بخونید. مانشت ۳۶ : بنظرتون هر کدام از موارد زیر چند درصد در موفقیت شما نقش داشت؟ پایه تحصیلی ، دانشگاه کارشناسی، برنامه ریز برای کنکور، کلاس کنکور، کنکور آزمایشی،شرایط سر کنکور، شرایط مطالعه و زندگی (مثل شرایط خانه و...)،سایر عوامل پایه تحصیلی :خیلی مهمه!اگه سال پایینی هستید،سر درسهای تخصصی مخصوصا، خیلی وقت بذارید،به این فکر نکنید که حالا استاد آخرش یه امتحان از روی جزوه می گیره و پاس میشید!تو کنکورتون خیلی تاثیر داره. دانشگاه کارشناسی:فعلا چون مشغول به تحصیلم،سکوت می کنم! برنامه ریز برای کنکور:خیلی برنامه ریزی نداشتم ولی اون چیزی که نقش بیشتری داشت،پیگیری برای کنکور بود،که خیلی دنبال مطالب مرتبط با کنکور می گشتم و توی روحیه دهی و انگیزه دادن بهم خیلی موثر بود. کنکور آزمایشی:خیلی تاثیر داشت،بیشتر از نظر بالا بردن اعتماد به نفسم. تجسم موفقیت : خیلی موثر بود و خیلی بهم انگیزه میداد،تجسم اینکه موفقیت من می تونه چه تاثیری رو بچه های سال بعد دانشگاه خودمون که نسبتا دانشگاه ضعیفیه بذاره،یا چقدر می تونه خانوادم رو خوشحال کنه و... مانشت ۳۷ : حالا که تا اینجا اومدین ، میخواین چیکاره بشید؟ هدفهاتون برای آینده را اگه دوست دارید بگید. البته بستگی به این داره که کجا قبول شم،خیلی دوس دارم که سیستم های هوشمند بشه و برم دنبال مباحث its ولی خوب تدریس رو هم دوس دام. مانشت ۴۱ : چگونه و بر چه اساسی انتخاب رشته میکنید ؟ کدام دانشگاه را برای ادامه تحصیل در مقطع ارشد ترجیح میدید؟ (اگر مایلید دلیل آن را هم بنویسید) احتمال میدید در کدام دانشگاه قبول شوید؟ به مباحث هوش مصنوعی علاقه دارم و اولین انتخابم هم اگر انشاالله قبول شم سیستم های هوشمنده امیرکبیره،ولی خوب در اینکه قبول شم شک دارم مانشت ۴۲ : توصیه خاصی برای داوطلبین زیادی که این مصاحبه را میخونن دارید. یه سری چیزا رو میگم،برداشت آزاد؛ * من شخصا به یه سری چیزا اعتقاد دارم،خدا،نذر ونیاز...اگه تخمین درصدای منو دیده باشید،تمام درصدام، کران بالای چیزیه که تخمین زده بودم...لطف خدا خیلی شامل حالم شد. *انگیزه اصلیم برای خوندن پدر و مادرم بودم،تجسم اینکه خبر موفقتم رو بشنون چقدر خوشحال میشن،رویای شبای قبل از کنکورم بود...و چه روزی بود وقتی فهمیدن رتبم ۱۷ شده... امیدوارم برای شما هم چنین روزی پیش بیاد... * یه جمعیت خیریه هست توی دانشگاه که من از ترم ۲ و ۳ توش فعالیت می کردم.برای انتخاب دبیر این جمعیت روالی هست به این صورت که یه دفعه اعضای جمعیت طرف رو میارن،میگن شما دبیر جدید انتخاب شدی،نظر مثبتت چیه؟!برای منم ترم ۶ چنین اتفاقی افتاد و دبیر اون جمعیت شدم.ترم ۷ که مهر کنکور بود روز میشد که کلاس ها رو (با توجه به شرایط اسفناکی که تو گروه علوم کامپیوتر بوجود آمده بود و رفتن و نرفتن خیلی از کلاسا فرقی نداشت) اکثرا میپیچوندم و تا ساعت ۴-۵ درگیر کارهای جمعیت میشدم و دیگه بعد هم که میرفتم خونه،دوباره باید یکی دو ساعت بعدش برمیگشتم دانشگاه شام و ... خلاصه وقتم خیلی گرفته میشد،ولی همون ۲-۳ ساعتی هم که می خوندم برکت داشت. * بیشتر از وقتی که برای خوندن بذارم،وقت برای فکر کردن میذاشتم،یعنی شاید در طول روز خیلی خیلی می خوندم،۴ -۵ ساعت بود ولی در طول روز فکرم درگیر مطالبی که خوندم بود و سعی می کردم بتونم مطالب رو به هم ربط بدم و خودمو بذارم جای طراح سوال،ببینم از این بحث چه سوالی می تونم دربیارم. * تو این ۴ ساله و حتی سالی که برای کنکور می خوندم،اونجایی که باید تفریح می کردم،تفریح کردم،از اون آدما نبودم که بشینم هر فیلمی به دستم رسید ببینم ولی فیلمایی که ارزش دیددن داشت رو دیدم،تو کارهای فرهنگی شرکت کردم،شاید اون قدری که باید، درس نخوندم ولی بازم به نسبت بقیه خوب خوندم،خلاصه اینکه،تو کارشناسی وقت زیاد هست،میشه همه این کارها رو کرد و رتبه خوبی هم بدست آورد. * من به کنکور به چشم یه سرگرمی نگاه می کردم،همونجوری که آنالیز بازیکنای فوتبال و جدول لیگ و ... برای یه سری سرگرمیه،پیگیری و آنالیز مسائل کنکورم برام شده بود یه سرگرمی.البته این که می گم سرگرمی،نه اینکه استرس نداشته باشم و بیخیال باشم،هفته آخر،ثانیه ثانیش رو میشمردم! مانشت ۴۳ : بنظرتون سوالی هست که باید میپرسیدم و نپرسیدم.؟ جواب شما به این سوال چی هست؟ مانشت ۴۴ : و آخرین سوال نظرتون در مورد مانشت ، انتظاراتتون از مانشت ؟ مانشت تو قبولی من خیلی تاثیر داشت،مثل یک استاد راهنما کنارم بود،از تمام دوستانی که سال های قبل مصاحبه کردن ممنونم،مصاحبه هاشون خیلی تاثیر داشت،مخصوصا نفر اول دو سال پیش،آقای جوادی، که توی این یکی دو ساله به کرات مصاحبه ایشونو می خوندم.خدا همتونو خیر بده. |