|
|
خاطره شیرین از دانشگاه - نسخهی قابل چاپ |
|
خاطره شیرین از دانشگاه - Engineer - 06 آبان ۱۳۹۱ ۰۹:۲۷ ب.ظ
سلام تو دوران کاردانی یه استادی داشتم که ترم اول باهاش سیستم عامل داشتم و یه نمره افتضاح بهم داد که تاثیر بدی روی معدلم گذاشت و هرچی دنبال اعتراض هم رفتم نشدکه نشد.درحالی که رقیبم نمره عالی گرفته بود و از اینجا بود که من متوجه شدم این استاد رقیبمو قبول داره و با من کمی مشکل داره البته این فقط یه حس بود که در من به وجود اومده بود.خب گذشت و ترم ۳ با همین استاد درس سخت افزار(مدارمنطقی) رو گرفتیم.سر کارگاه سخت افزار ،همیشه یا برد خراب بود یا سیمها و یا LED ها سوخته بود بالاخره با یه مکافاتی هر آزمایش رو انجام می دادیم روز امتحان عملی کارگاه،رقیبم گروه قبل از من بود و استاد یه مدار ساده بهش داد و زود حل کرد. ولی من بیچاره که گروه بعدی بودم سخت ترین مداری که میشد بده رو به من داد تمام جمع کننده!فکرشو بکن (خب همینا باعث میشه آدم به استادش شک کنه) البته من کاملا آمادگیش رو داشتم ولی زمان محدودبود تقریبا۲۰دقیقه به هر حال شروع به کار کردم یه ساعت کارم بود جدولش روبکشم و براساس اون شکلشو رسم کنم و بعدش سیمها رو روبرد نصب کنم و بقیه مراحل، مدارو بستم و اومدم امتحان کنم چشمت روز بد نبینه کار نمی کرد دوباره از اول مداروچک کردم فقط یکی از حالتهاش درست کار میکرد و بقیه اش اشتباه بود مدار درست بود ولی جواب نمیدادداشتم دوباره بررسی می کردم که استاد گفت وقت تمومه مداراتون رو بیارید قلبم وایساد مدار رو بردم پیش استاد، اینجا بود که می خواستم بزنم زیر گریه این همه تلاش بی فایده.استاد گفت فلان حالتی رو بزنم تا ببینه درست کارمیکنه یا نه اتفاقا همون حالتی بود که درست کار می کرد خوشحال شدم و زدم و کارکرد ، بلافاصله استاد یه حالت دیگه رو محاسبه کرد و گفت این حالتم بزن تا بهت نمره بدم خدای من حالا چیکار کنم.....چاره ای نبود اون حالتم با ناراحتی روی مدار ایجاد کردم باورم نمی شد کارکرد! میخواستم از خوشحالی جیغ بکشم اون لحظه بود که استاد گفت کافیه و نمره کامل رو بهم داد اصلا باورم نمیشد. برا امتحان پایان ترم تئوری هم تمام تلاشم رو کردم و امتحانم رو عالی دادم و تونستم نمره ۲۰ رو از این درس بگیرم و خودم رو به استادم ثابت کنم.و این شد یکی ازبهترین و شیرین ترین خاطراتم از دانشگاه.ببخشید اگه طولانی شد . هروقت این خاطره یادم میاد جوگیرمیشم و روحیه میگیرم چون واقعا نتیجه تلاشم رو دیدم.امیدوارم شماهم روحیه گرفته باشید.
|
|
خاطره شیرین از دانشگاه - reza_shadow - 06 آبان ۱۳۹۱ ۰۹:۵۷ ب.ظ
جالبه یک استاد هم os درس می ده هم مدار ..... این کجا و ان کجا!!!! |
|
خاطره شیرین از دانشگاه - ashkan_cdi - 06 آبان ۱۳۹۱ ۱۰:۲۴ ب.ظ
کجا دیدین بجایه درس برنامه نویسی بیان مدار درس بدن؟ فقط تو دانشگاه ما ![]() ![]()
|
|
خاطره شیرین از دانشگاه - zarei1991 - 06 آبان ۱۳۹۱ ۱۰:۴۶ ب.ظ
منم با اجازتون یه خاطره تلخ رو تو همینجا میگم: راستش ترم ۱(کارشناسی ناپیوسته) معدل من ۱۶/۹۴ شد و من تنها ۰/۴ میخواستم تا الف بشم...خلاصه رفتم به یه استاد رو انداختم و اونم قبول کرد ولی معاون آموزشی دانشگاه نزاشت...در حالی که همین معاون آموزشی استاد خود ما هم بودن...خلاصه این ترم به یکی از بچه ها خود همین معاون آموزشی ۲ نمره اضاف داده بود(که آقا معدلش ۱۷ بشه ولی من....)اینارو عرض کردم بابت اینکه آدم باید تو زندگی شانس بیاره...همین...شرمنده سرتون رو درد آوردم... |
|
خاطره شیرین از دانشگاه - Manix - 06 آبان ۱۳۹۱ ۱۱:۴۵ ب.ظ
ترم اول به شما سیستم عامل داده بودن؟؟ |
RE: خاطره شیرین از دانشگاه - mohammadali1990 - 06 آبان ۱۳۹۱ ۱۱:۵۸ ب.ظ
(۰۶ آبان ۱۳۹۱ ۱۰:۴۶ ب.ظ)zarei1991 نوشته شده توسط: منم با اجازتون یه خاطره تلخ رو تو همینجا میگم: مختصر و مفید بود ---سردرد ک نیاورد واسمون ![]() ازین اتفاقات تو یونی ماهم زیاد دیده میشه |
|
خاطره شیرین از دانشگاه - H3NGAM3H - 07 آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۱۹ ق.ظ
خاطره شیرین از دانشگاه اصلا ندارم ! همش نامردی اساتید توی نمره دادن بوده که جز اعصاب خوردی چیزی برام نداشت در کل توی این ۷ترمی هم که دانشجو بودم ، به اندازه یک ترم هم درست سر کلاسا نرفتم که بخواد برام خاطره ساز باشه ! البته من دو تا دانشگاه رو تجربه کردم ، دانشگاه اول فقط دانشجو بودن رو درک کردم ... چون دولتی بود ، اما دومی پیام نور |
|
خاطره شیرین از دانشگاه - Bache Mosbat - 07 آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۴۷ ق.ظ
چقدر بچه های مانشت درس خون هستن! معدل الف شاگرد اول، رقیب ![]() من تو کل دوران دانشجوییم این چیزا اصلا معنی نداش برام. |
RE: خاطره شیرین از دانشگاه - Lonely Palm - 07 آبان ۱۳۹۱ ۰۱:۲۳ ق.ظ
(۰۷ آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۴۷ ق.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: چقدر بچه های مانشت درس خون هستن! معدل الف شاید همیشه شاگرد اول بودین هیچ وقت هم رقیب ها بهتون نمی رسیدن که حس شون کنین دور و برتون
|
خاطره شیرین از دانشگاه - zarei1991 - 07 آبان ۱۳۹۱ ۰۵:۱۳ ب.ظ
(۰۶ آبان ۱۳۹۱ ۱۱:۴۵ ب.ظ)Manix نوشته شده توسط: ترم اول به شما سیستم عامل داده بودن؟؟سیستم عامل!!!!خیر...تو کاردانی پاس شد...آخه من کاردانی نرم افزار بودم و کارشناسی ناپیوسته رفتم سخت افزار....حقیقتش تو نرم افزار هر چی نمره کم بود تو برنامه نویسی میاوردم(البته c , c++) (آخه خیلی از برنامه نویسی بدم میاد)و برنامه نویسی مثل اسمبلی رو خوب میگرفتم...خلاصه الان اومدم سخت افزار و خیلیم ازش راضیم... |
RE: خاطره شیرین از دانشگاه - banafshe - 15 فروردین ۱۳۹۲ ۱۱:۵۵ ب.ظ
(۱۵ فروردین ۱۳۹۲ ۰۳:۳۷ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط:دقیقا مثل هم هستیم(06 آبان ۱۳۹۱ ۱۰:۴۶ ب.ظ)zarei1991 نوشته شده توسط: منم با اجازتون یه خاطره تلخ رو تو همینجا میگم: |
|
خاطره شیرین از دانشگاه - zahra_ce87 - 06 تیر ۱۳۹۲ ۰۲:۱۳ ب.ظ
من دانشگامو دوست نداشتم.رشتمم همینطور.... .دانشگامو هنوزم تقریبا دوس ندارم بچه ها همه میگفتن وقتی فارغ التحصیل شدی دلت تنگ میشه!!!یه ساله فارغ التحصیل شدم یه بارم دلم تنگ نشد! البته خاطره زیاد دارم و همینطور یه عده معدود دوست خوب برام موندن که خیلی دوسشون دارم و اینکه مسیر زندگیم با آشنا شدن با اونها عوض شد. با دلی دردمند از کنکور وارد دانشگاه شدم و این حس بد رو تا ترم۸داشتم وقتی پروژم دادم انگار رها شدم یه بار از شونه هام برداشتن الانم فقط دوس دارم بخونم تهران ارشد قبول شم توشهرستان درس خوندن و تو شهرهای کوچیک زندگی کردن آدم رو به جایی نمی رسونه یه عمر حرفی برا گفتن داشتم اما تو این چهارسال نه... میخوام عوض شم...........................................................................................................به امید موفقیت |